روز آناناسی

دیروز کلی کار داشتم. ساعت ۸ شب قرار داشتم با یه سری از بچه‌ها. حرف‌های خوبی زدیم و نتایج بهتری گرفتیم. آخرش هم یهو فهمیدم که دختر عمه‌م امروز صبح پرواز داره و می‌ره بلژیک. تا صبح هم بیدار بودم تو فرودگاه. خیلی دوست دارم بدونم اون‌هایی که پرواز خارج از کشور دارن و برای اولین بار پاشون رو می‌ذارن بیرون از ایران، چه احساسی دارن موقعی که هواپیماشون اوج میگیره. به هر حال دیروز روز آناناسی‌ای بود اما چراشو نمی‌گم.

دیدگاهتان را بنویسید