کج کلاه خان

بعله. این هم از یه سری کلاه کج که اومدن این جا. اینا دنبال چی می‌گردن؟ همین‌ها رو می‌گم که سوار لندکروز مشکی می‌شن و کلاه کج می‌ذارن. قیافه‌هاشون واقعاً وحشتناکه. یهو دیدم از پله ها اومدن بالا و یه نگاهی انداختن. حالا خوب شد که مشتری دختر نداشتم اون لحظه. وگرنه یه بهونه‌ای می‌گرفتن. خلاصه این جوریه که امنیت ما برقرار می‌شه. وقتی برن تو هر سوراخی سر بکشن که نکنه دو تا نامحرم (!) با هم باشن. آخه می‌دونین چیه؟ تمام مشکلات مملکت ما حل شده. فقط مونده کنترل دخترها و پسرها. آخه ممکنه که کنترل جمعیت از دستشون خارج بشه. به هر حال ازدیاد موالید اونم بطور نامشروع چیزی نیست که مسؤولین دوسش داشته باشن. دوستی، صحبتی با یکی از دخترهای خودفروش داشت. بهتره ماجرای این که چطور شد که این کاره شد رو براتون تعریف کنم.
این خانم کلاً پدر و مادرش باهاش زندگی نمی‌کردن و با برادرش زندگی می‌کرده. یه بار که تو آریاشهر داشته می‌رفته، یه آقای شیک‌پوش و جنتلمنی جلوش رو می‌گیره و می‌گه که ببخشید، یه دختری تو خونه ما کار می‌کنه که می‌خواهیم براش مانتو بخریم. اگه ممکنه تا یه مانتوفروشی بیاین تا ما یه مانتو براش انتخاب کنیم از روی سایز شما. خلاصه این خانوم هم (حالا از رو خریت خودش یا تور کردن یه پسر خوش‌تیپ) سوار پژویی می‌شه که آقا دربست گرفته بودن. راه می‌فتن و ماشین می‌ره تو کوچه پس کوچه‌ها. تا از طرف دختره اعتراض می‌شه یه پارچه می‌گیرن رو دهنش رو می‌برنش. چشم که وا می‌کنه، می‌بینه که تو یه جایی هست که پر از افغانیه. می‌گه که می‌خوای چی کار کنی؟ یارو می‌گه همه این‌ها باید با تو برنامه داشته باشن. مثه این که ازشون پولی چیزی گرفته بوده. دختره داد و فریاد می‌کنه و بالطبع تهدید می‌شه. بعد از کلی کش و قوس، می‌گه تو رو خدا اینکار رو نکن من هنوز دخترم. اونم گوشش بدهکار نبوده. می‌گه پس فقط خودت فقط این کار رو بکن. یارو هم خودش با خشونت شروع می‌کنه. طوری که دختره بیهوش می‌شه. می‌گفت هر وقت چشمم رو وا می‌کردم می‌دیدم یکی افتاده روم. تا این که دو نفر ورش می‌دارن و می‌برنش شهریار تو یه خونه‌ایی. اون جا اون دو نفر هم بهش تجاوز می‌کنن و کنار جاده ولش می‌کنن. اون هم سرخورده و درب و داغون بر می‌گرده. خلاصه بعد از اون هم تو دوستی‌های بعدی که پیدا می‌کنه، دیگه چیزی نداشته که از دست بده. هر کسی باهاش دوست می‌شه و کِیفش رو می‌بره و می‌ره. این هم که می‌بینه عملاً شده این کاره، پس چه بهتر که درآمدی هم از این را به دست بیاره. این جوری می‌شه که طرف رسماً می‌شه این کاره.
راستی مقصر کیه؟ این دختر؟ اون آقای شیک‌پوش؟ کی؟

3 دیدگاه دربارهٔ «کج کلاه خان;

  1. وای ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی
    از شوک گذشتم ….
    به کجا چنین شتابان …………..
    هیچی نمی‌تونم بگم یعنی نگم بهتره

    پاسخ
  2. گریه‌م می‌گیره آقا نیما از این اصالت انسانی بر باد رفته…
    راستی حال پیکسل چطوره؟ نمی‌خوای سر و سامونی به زندگیش بدی؟ 🙂
    نیما: هنوز زوده واسه پیکسل. سال دیگه تابستون یه فکری براش می‌کنم 🙂

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید