… و کسی نمیدانست چرا پاهایم سادهتر از چشمانم به خواب میروند…
… و کسی نمیدانست چرا گوشهایم بهتر از لبانم سوت میکشد…
… و کسی نمیدانست چرا جمجمهام بیشتر از قلبم میتپد…
… باز هم کسی بر قلبم چنگ میزند… آهنگین!
دستنوشتههای نیما اکبرپور
… و کسی نمیدانست چرا پاهایم سادهتر از چشمانم به خواب میروند…
… و کسی نمیدانست چرا گوشهایم بهتر از لبانم سوت میکشد…
… و کسی نمیدانست چرا جمجمهام بیشتر از قلبم میتپد…
… باز هم کسی بر قلبم چنگ میزند… آهنگین!
اگه استادم اینجا بود٬ احتمالاً میگفت شعر متوسط خوبیه. اما حالا که استادم اینجا نیست. بذار یواشکی بگم که عالیه!
نیما: مقسی بوکو مون امی!