آن گاه…
که دستی بر پوستش
تو را به لمس سالهای دور میبرد
و انگشتانی که لرزانترین خاطرات
را در سینه دارند
سالهاست
دیگر نوید هماغوشی را
برنمیتابند
آن گاه…
باید مرگ زیر لایههای ناخنی
پنهان بوده باشد.
دستنوشتههای نیما اکبرپور
آن گاه…
که دستی بر پوستش
تو را به لمس سالهای دور میبرد
و انگشتانی که لرزانترین خاطرات
را در سینه دارند
سالهاست
دیگر نوید هماغوشی را
برنمیتابند
آن گاه…
باید مرگ زیر لایههای ناخنی
پنهان بوده باشد.