شمارش معکوس

۸- این چند روزه که پیدام نیست، مهمون یه آقاهه بودیم به نام سامان که چند وقته نمی‌نویسه. اما این رو داشته باشین از من یه صورت درگوشی، اگه ننوشت من اسممو عوض می‌کنم. می‌ذارم صغری. نه اصلاً می‌ذارم زیتون. تو رو خدا ببینید آدم مجبور میشه چه قسم‌هایی بخوره!
۷- به زودی قراره یه خبرایی بشه. نه بابا قرار نیست آمریکا حمله کنه. چی؟ نه بابا… ازدواج مزدواجم هم نه. مگه عقلم پاره‌سنگ ورداشته. فقط بدونین قراره که یه خبرایی بشه. حالا یه چند روزی بمونین تو خماری.
۶- روزی می‌خواستم نباشم، تا دیگران باشند. روزی که خواستم باشم، همه نفرینم کردند. ایگناسیو سانچز مخیاس خداییش معرکه می‌نویسه.
۵- اینم یه وبلاگ خوشگل. ارداویراف رو میگم. طراحیش که معرکه‌ست. رنگش و تک‌رنگ کردن عکساشو هم دوست دارم.
۴- این پسره هم از دیار اتازونی نزول اجلال فرمودن به تهرون. فعلاً درگیری مرگیری‌هاشون اجازه شرفیابی به ما رو نداده. از قرار معلوم اون جا هم خبرائیه. شایعاتی به گوش می‌رسد. D:
۳- کسی می‌دونه چرا این روزها من هر جا می‌رم یه سری پلیس می‌بینم که یا روی در ماشینشون یا روی کلاهشون نوشته شده Diplomatic Police یا همون پلیس سیاسی؟ راستی کسی اون لندکروزهای ۵۰-۶۰ میلیونی رو ندیده؟ خیلی وقته پیداشون نیستا. فکر می‌کنم از ژاپن واسه یه سال اجاره کرده بودنشون. مدت‌هاست گم و گور شدن.
۲- چه نشسته‌اید که حسین درخشان فتوای جهاد برای معتاد کردن آدم‌های جدید به وبلاگ رو صادر کرده. متن فتوا که البته عنوانش کمی شبیه آگهی‌های استخدامه رو حتماً بخونین. البته فعلاً وافور خودش (همون لپ‌تاپش) سوراخش کور شده و روشن نمی‌شه.
۱- فعلاً برین سراغ این لینک‌هایی که دادم، تا بعداً خودم بیام چهار تا کلمه درست حسابی بنویسم. (یعنی نخود سیاه…)

دیدگاهتان را بنویسید