ترازوهای مقلوب

این روزها بیش از حد سرمون شلوغ شده اینه که بعضی وقت‌ها واقعاً وقت نمی‌کنم چیزی بنویسم اینجا. اما دیدم اگه درباره افسانه نوروزی چیزی ننویسم، یه صدای اعتراض کمتر هم هر چی باشه یه صداست. به این حکم‌ها که بر می‌خورم واقعاً تعجب می‌کنم. یه چیزی فراتر از گرد شدن چشم و این حرفا. فکر میکنم قلبم هم داره مچاله می‌شه یه جورایی. خیلی حرفه‌ها خیـــــــــلی! یاروها تو کرمان می‌ریزن ملت رو پاره پوره می‌کنن، بعد از کلی بالا پایین کردن حکم میدن و آزادشون می‌کنن، اون وقت این خانوم رو که برای دفاع از خودش زده یه آدم شهوتران رو کشته می‌خوان اعدامش کنن. یادمه یه جایی خونده بودم که توی بعضی از ایالت‌های آمریکا یه قانون وجود داره که مفهومش یه چیزی توی این مایه‌هاست: «هر کی بی‌اجازه وارد حریم و ملک خصوصی من بشه خونش پای خودشه!» یعنی چی؟ یعنی اگه من با یه تابلوی هشدار بهتون بگم که همین جوری حق ندارین بیاین تو ملک من، و شما باز هم بیاین، من حق دارم که شما رو بکشم چون شما یه متجاوزین. حالا اینجا یه بنده خدایی می‌خواد از خصوصی‌ترین حریم خودش، یعنی جسمش و انسانیتش دفاع کنه، اما نباید این کار رو بکنه!!! به هر حال جدا از همه این داستان‌ها به نظر من نفس عمل اعدام کار ناپسندیه. چند تایی از دوستان دارن در جهت اعتراض بیانیه منتشر می‌کنن و امضا جمع می‌کنن. اگه شما هم مخالف این اعدام هستین، برین امضا کنین. آدرس شماره ۱، آدرس شماره ۲، آدرس شماره ۳.

1 دیدگاه دربارهٔ «ترازوهای مقلوب;

  1. بله. در این یه مورد کاملا باهاتون اتفاق نظر دارم. نه اعدام این خانم٬ نه اعدام بیجه (خواهش میکنم عصبانی نشین) و نه اعدام هیچ آدم دیگه ای٬ هرگز دوای درد نبوده و نیست. به گمانم تماشای فیلم هایی مثل Dead Man Walking ساخته ی تیم رابینز و Monster ساخته ی پتی جنکینز برای مخالفان عزیز مفید باشه.
    نیما: این خیلی خوبه آدم بعد از ۳ سال نوشتن یه مطلب، ببینه براش نظر گذاشتن.

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید