با رنگ‌های ناهماهنگ

به شماره افتاده نفس‌های نیمه‌شب مشترک
و زنگ‌هایی که بی‌وقت در گوشَت آواز می‌خوانند
با آوایی که هیچ‌گاه لالایی نبوده
مردمکانت را به شمال سوق می‌دهد
چقدر مضحک است
قافیه‌های پرتاب
…… با رودخانه‌ای که از گوش‌هایم جاریست

دیدگاهتان را بنویسید