هزارن نفر… هزاران خانه… هزاران مصیبت
وای به حال وقتی که پایتخت ایران دچار زلزله شود…
ایران بر کمربند زلزله واقع شده.
خانه میسازند تا آدمها به مصرف زلزله برسند.
دستنوشتههای نیما اکبرپور
هزارن نفر… هزاران خانه… هزاران مصیبت
وای به حال وقتی که پایتخت ایران دچار زلزله شود…
ایران بر کمربند زلزله واقع شده.
خانه میسازند تا آدمها به مصرف زلزله برسند.
بیست و شش دسامبر ۲۰۰۳؟ اصلا باورم نمیشه. امروز چندم چه ماه و چه سالیه؟خدایا ما واقعاً پوستمون کلفت شده. باید یه مژدهی بزرگ به مردم بم داد. قراره چهارمین زمستونشون رو هم توی چادرهای باصفاشون و در دل طبیعت بگذرونن. چهار سال سیزده بدر. سیزدهای که هیچ وقت در نشد!
زهرا نه سالشه و میره کلاس سوم. الان دو ساله کنار کتابخونهی دانشکدهمون لیف حموم میفروشه و مشقهاشو هم همون جا مینویسه. میگه باباش داره توی بم خونهشونو میسازه تا برگردن. هر دانشجو که این حرف رو میشنوه یه سری تکون میده و یه لیف میخره. میخواد سیصد تا لیف که فروخت یه عروسک بخره. ما جز آفرین و بارکالله هیچی نمیتونیم بهش بگیم. وقتی برگرده به شهرشون و بفهمه که به یه کیسه خواب خیلی بیشتر از عروسک احتیاج داشته راجع به ما چی فکر میکنه؟ خدایا ما خیلی پوستمون کلفت شده.
نیما: تازه این وسط ممکنه خیلی از بازموندهها از بدبختی معتاد شده باشن. خیلیها.