چیز میز

۱٫ بنویسم بازم؟ نتیجه‌ش می‌شه از این دری وری‌های پایین. مگه اینکه بخوام گزارش روزانه بنویسم. خب اون‌ها هم یک‌سری کُد قراردادی داره که ممکنه هر کسی باهاش ارتباط ایجاد نکنه. اون‌وقت اینجا می‌شه پر از نوشته‌های شخصی. بگذریم. شاید یه برنامه‌ای چیدم که منظم‌تر و بیشتر بنویسم. البته اگه بعضی از موقعیت‌ها جور بشه.
۲٫ خوبه‌ها. اگه وسط تابستون بری یه جایی که برف باشه. پنجشنبه رفته بودم سرچشمه یه رود. جایی که برف جلوی چشم‌های آدم آب می‌شد و رودخونه رو تشکیل می‌داد. از جایی که پیاده شدم از ماشین، سه چهار ساعتی فقط رفتیم بالا. لالون می‌دونین کجاست؟ یه جایی اون ور فشم.
۳٫ شدیداً افتادم به کتاب خوندن. اون هم توی دو سه ژانر مختلف. یه مجموعه ۵ جلدی هست با نام «جهان اسطوره‌شناسی». مجموعه مقالاتی که جلال ستاری ترجمه کرده. مجموعه خیلی جالبیه از مطالب مربوط به مفاهیم اساطیری ملل. یه کتاب دیگه‌ای هم موازی این دارم می‌خونم به نام «روانشاسی شایعه». تقریباً تنها کتابی هست که در مورد شایعه نوشته شده. من چیز دیگه‌ای ندیدم. این یکی هم مجموعه‌ای از تحقیقات آکادمیک و علمی درباره شایعه و چگونگی ایجاد و پخش اونه.
۴٫ همچنان دارم فرانسه رو می‌خونم. یه جور کل کله با خودم. تازگی‌ها داره سخت‌تر هم می‌شه. اما هر چی که سخت می‌شه انگار لجبازی هم بالاتر می‌ره. ولی هیچ چیز به اندازه گفت‌وگوی اجباری با یه فرانسه‌زبان نمی‌تونه به آدم کمک کنه. این رو وقتی عملاً حس کردم که با یه شب با یه فرانسوی تونسی‌الاصل رفتیم شام دربند. تجربه اجباری خوبی بود.
۵٫ در کل همین فعلاً. این جور اگه بخواین هر روز می‌تونم هوار خط بنویسم. (در جواب اون‌هایی که می‌گن چرا کم می‌نویسی).

دیدگاهتان را بنویسید