غرغرهای روزمره از نمایشگاه اله‌کامپ ۸۵

روز دوم نمایشگاه اله‌کامپ دوازدهم هم گذشت. یکی از بدتیرن اتفاقاتی که توی نمایشگاه می‌تونه برای آدم بیفته، اینه که مجبور بشه از صبح تا عصر سر پا بمونه. توی تمام نمایشگاه‌های که به عنوان شرکت‌کننده بودم، یه نکته‌ای همیشه روی اعصابم اسکی می‌رفت. یک عده از بازدیدکننده‌ها تنها انگیزه‌شون برای حضور در نمایشگاه جمع کردن هدایای تبیلغاتیه. رسما‍ً و علناً میان سراغت. در نظر بگیرید یه خانوم رو که اومده غرفه و می‌گه:
– سلام. خسته نباشد. مبارکه!
(من در حالی که نمی‌دونم چی مبارکه)
– سلام. ممنونم. بفرمایید.
– شما نایلکس دارد؟
– خیر. شرمنده.
– هدیه تبلیغاتی چی؟ دارین؟
– نه هدیه‌ای ندارم. ببخشد.
– شکلاتی، شرینی‌ای. چیزی؟
یه ظرف شکلات می‌گیرم جلوش. چند تا برمی‌داره و می‌ره. سرم رو که برمی‌گردونم، می‌بینم که اومده توی غرفه و رفته سراغ ظرف شیرینی.


این جور آدم‌ها رو نمی‌دونم واقعاً چی‌کارشون کنم. آخه طرف هزار تومن پول بلیت می‌ده بیاد نمایشگاه که شیرینی بخوره؟ انگار نمایشگاه یه جائیه واسه وقت گذرونی. اونی که هنوز نمی‌تونه تشخیص بده که ویدئو پروژکتوری که داره دموی نرم‌افزاری رو پخش می‌کنه، برای معرفی نرم‌افزار توی غرفه گذاشته شده نه برای فروش، نمی‌دونم اصلا‍ً چرا می‌آد نمایشگاه؟ بعضی‌ها هم که سندروم جمع کردن کاتالوگ دارن. اون‌ها بدون این که حتی یه نگاه به اسم شرکت یا زمینه فعالیتش بندازن، کاتالوگ‌های جلوی غرفه رو جمع می‌کنن. در نظر بگیرید که پسر بچه ده دوازده ساله‌ای بیاد و به زور ازتون پکیج کاتالوگی رو بگیره که قیمت تمام شده‌اش ده هزار تومن و برای معرفی نرم‌افزاری آماده شده که حداقل قیمت فروشش ده میلیون تومنه.
بگذریم. اینترنت نمایشگاه کنده حسابی. خیر سرمون این بزرگ‌ترین اتفاق آی تی در کشوره. یه چیزی تو مایه‌های جی‌تکس و سبیت اما به گونه دمت گرم. ساعت پایان کار نمایشگاه رو (به گفته خودشون به خاطر درخواست مکرر مردم) از ساعت ۵ به ساعت ۷ تغییر دادن و البته به غرفه‌ها این تمدید رو اطلاع ندادن. از ساعت ۴ به بعد هم خبری نبود توی نمایشگاه. نتیجه این که مجبور بودم به خاطر محافظت از غرفه و محتوایش الکی تا ساعت ۷ بمونم. این هم از نتایج توجه به درخواست مردم. امروز هم گذشت. تنها اتفاق جالب توجه خرابی و ریزش نصف دکور یه غرفه بود. شانس آوردن مردمی که کنار غرفه بودن. اگر نه نمایشگاه امسال تلفات هم می‌داد.

9 دیدگاه دربارهٔ «غرغرهای روزمره از نمایشگاه اله‌کامپ ۸۵;

  1. یک بار نوشتم دوباره همه نظرم رو از اول می‌نویسم
    این مسأله واقعا جای بررسی داره باید دید ریشه‌ش چی هست؟
    برای من خیلی سؤال هست. خود من هر وقت در نمایشگاهی یا در کنار خیابون بروشور یا تراکتی بهم ارائه می‌کنند. به ندرت قبول می‌کنم و معمولاً می‌گم مرسی چیزی لازم ندارم یا نهایت اگر کنجکاو باشم سؤال می‌کنم که مربوط به چی هست اگر لازم داشتم می‌گیرم.
    مردم برای چی چیزهایی را جمع می‌کنند که به آن نیازی ندارند؟
    این همه کاغذ در نهایت به سطل زباله و جوب آب یا کثیف شدن خیابان منتهی می‌شود.
    البته ساک‌های دستی یا خود کار باز کاربردی هستند.
    ولی واقعاً یک عده میان نمایشگاه برای اینکه کاتالوگ و بروشور و ساک دستی و خودکار و ……. بگیرند.
    بهنظر من حتی کرایه تاکسی‌شم نمی‌صرفه.
    واقعاً برای چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    پاسخ
  2. گل من ای کاش بشه روزی همه هم صدا دونه دونه هرزوهامو نو .فریادمونو بخوایم اخه چندین ساله دقدقه ها داغونم کرده ولی هر کسی یه گوشه ای بیان یه فکری واسه همبستگی کنیم حتی اگه باید دو تا باشیم

    پاسخ
  3. سلام
    راستش با این مطلب خیلی حال کردم. چون تمام این چیزایی که نوشتی رو از نزدیک درک کردم و به چشم خودم دیدم چون توی نمایشگاه نفت و گاز غرفه‌دار بودم .خداییش خیلی ضایع است این حرکتا. خانومی رو می‌بینی که با آخرین مدل آرایش و تریپ در به در هدایای تبلیغاتیه. واقعاً من به جای اونا احساس شرمنده‌گی می‌کردم. و عرق خجالت به تنم می‌شست.

    پاسخ
  4. اگه نمایشگاه اون‌ سر شهر باشه و تو هم عصری دو ‌تا کلاس عمومی داشته باشی، باید سر ظهر بری نمایشگاه، تموم کاتالوگ‌‎ها رو درو کنی، سرکلاس زیر میز بخونیشون، بهترین‌ها رو علامت بزنی، شب برگردی نمایشگاه و بری سراغ اون غرفه‌هایی که می‌خوای. این یه جور سندروم جمع کردن کاتالوگه که من یکی نمی‌تونم ازش دل بکنم. البته منظورت رو می‌فهمم. مسأله به این برمی‌گرده که دو عبارت «ورود مجاز برای عموم» و «مجانی»، توی تمام کشورهایی که تازه جنگ و بحران‌های اقتصادی بعد از اون رو پشت سر گذاشتن، ترکیب خطرناکی درست می‌کنن. مقاله‌ی ایرانیان و آرشیوسازی شرف‌الدین رو یادت میاد؟
    حالا اگه ان‌شاالله جنگ و تحریم بعدی توی راه نباشه‌، زمان قراره این مسایل رو حل کنه. مثلاً منی که همین امروز تازه فهمیدم نیم‌فاصله رو چطوری توی XP واردمی‌کنن، یاد می‌گیرم اله‌کامپ جام نیست.
    (ولی انصافاً خودم خیلی ذوق‌زده شدم. دوره افتادم همه‌ی غلط‌های تایپیم رو دارم درست می‌کنم. خوشحال باش، دیگه کامنت‎هام شونصد ساعت وقتتو نمی‌گیره واسه تصحیح. خصوصا اون روده‌درازی‌های اساسیم:)
    نیما: نگران من نباش. من بیمار ویرایشم!

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید