خیابان‌گردی یعنی علافی!

Carهفته‌نامه چلچراغ– توی بیشتر شهرها غالباً یک خیابان هست که مردم و بیشتر جوان‌های آن شهر، مدام آن را بالا و پایین می‌کنند. گلسار رشت، ولی‌عصر تبریز، سجاد مشهد، ملک اراک، صفائیه قم و… از آن مسیرهای خوراک خیابان‌گردی هستند. تهرانش هم که گفتن ندارد. هر محله‌اش یکی از آن جاده‌های پاتوق دارد. فرقی هم نمی‌کند که این مسیرها را پیاده گز کنی یا سوار ماشین‌های رنگ و وارنگ باشی. به هر حال هدف یک چیز است و مأموریت هم یک چیز دیگر. این که آن قدر بچرخیم تا به قول معروف هر که رود خانه خود.
نشستن پشت میز و نوشتن درباره این که خیابان‌گردی یک نوع ولگردی‌ست، زیاده از حد دور از انصاف است. می‌توانم درباره پرهیز از این کار و بیهوده بودنش، حداقل چند صفحه را سیاه کنم. بعدش هم بگویم که برو چند صفحه کتاب بخوان، فیلم ببین، روزنامه‌ای ورق بزن یا با دوستانت درباره اتفاقات مهم دنیا صحبت کن. جز این نیست که آدم به همه اینها که گفتم نیاز دارد. پس می‌توانم یک عالمه نوشته بدهم به خوردت که آخرش یا از خودت ناامید شوی یا آن که بر من عصیان کنی و بگویی طرف را ببین که چقدر با خودش حال می‌کند. اما خودم را که جای تو می‌گذارم، می‌بینم که من هم حالم بهم می‌خورد از این جور آدم‌ها که ادای پیرمردها را در می‌آورند. وقتی یاد بلوار و استخر لاهیجان می‌افتم و به ساعت‌هایی که صرف بالا و پایین رفتن صدباره آن در روز شده است و کرور کرور سلام و علیک بی‌انتها و تکراری، با خودم می‌گویم که رطب خورده منع رطب چون کند؟ این نوشته قرار بود مثلاً ضد خیابان‌گردی باشد. باور کن. به اینجا که کشید، برعکس شد. آقا جان برو برای خودت بچرخ توی خیابان اگر کار بهتری سراغ نداری. آن قدر توی خیابان بالا و پایین کن با ماشینت که بنزینت ته بکشد و بوی نامطبوع لنتت بلند شود.

1 دیدگاه دربارهٔ «خیابان‌گردی یعنی علافی!;

  1. خیابون گردی که فقط به ماشین داشتن مربوط نیست می‌تونی وسط یه روز بهاری و بارونی توی شریعتی و پشت ارشاد اونقدر راه بری که موش آب‌کشیده بیاد بهت بگه ای ول! باور کن من اون روز به تنهایی همه‌ی لذت دنیا رو یه جا سر کشیدم.

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید