شمارش معکوس برای احداث بینی

Nose!هفته‌نامه چلچراغ– دیدم که بینی‌ات را عمل کرده‌ای و طوری نگاهم می‌کنی که بگویمت خوب شده یا که نه. نه می‌خواهم موافق باشم با این کار نه مخالف. اما می‌دانی چیست؟ چند روز پیش داشتم با دوستی گپ می‌زدم درباره این که ما چرا این قدر ظاهرمان را دستکاری می‌کنیم. اشتباه نکن. منظورم این نیست که کسی نباید به ظاهر خودش برسد. مشکل من با آنهایی هست که به طور اغراق‌آمیزی ظاهرشان را تغییر می‌دهند. آرایش‌های تند می‌کنند یا چیزهایی شبیه به گیره و پرچ به سر و کله‌شان می‌چسبانند. هیچ جای دیگری در دنیا ندیده‌ام که دختران و زنانش این قدر از موارد آرایشی استفاده کنند. کلاً به نظر می‌رسد که در این یک مورد آدم‌ها بیشتر خودشان هستند. گاهی فکر می‌کنم داریم به تدریج به سمت ظاهرسازی و دروغ‌پردازی متمایل می‌شویم. به صحبت‌های روزانه خودمان که نگاه می‌کنم می‌بینم خیلی وقت‌ها به چیزهایی که می‌شنوم اعتقادی ندارم مگر آن که حداقل یک «به جان فلانی» ضمیمه‌اش شده باشد. این ضمیمه هم مدتی‌ست دارد کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌شود. بسیاری از قول‌هایمان بدل شده است به وعده‌های سر خرمن. به راحتی زیرش می‌زنیم و تکذیبش می‌کنیم. چند ماه پیش از مسؤول برگزاری یکی از نمایشگاه‌ها پرسیدم که چرا حرفی که زده‌اید با عملتان این قدر فاصله داشت. در پاسخ علت اصلی‌اش را گفت و بلافاصله اضافه کرد که گرچه اگر همین را فردا به من بگویی تکذیبش می‌کنم. این روزها حتی دیگر نمی‌شود به چراغ شمارش معکوس چهارراه اعتماد کرد. خودت که می‌بینی نه هفتش هفت است و نه سبزش سبز. با این وضع خیلی دوست دارم به شماره روزهای باقی‌مانده افتتاح فلان پروژه فرهنگی یا شهری دل خوش کنم. یکی از بچه‌ها که تازه از مالزی آمده می‌گوید فرودگاه آنجا را که یکی از بزرگ‌ترین فرودگاه‌های دنیاست، سه ساله ساختند. این تقریباً زمانی است که آن نمایشگر معکوس کذایی برای ساخت یک پل زیرگذر در تهران نشان می‌دهد. یا آن یکی که شماره‌هایش دقیقاً روی یک مناسبت خاص تنظیم شده است نه با فرمول‌های بدست آمده از مهندسی پروژه و طراحی سیستم‌ها. ببخشید. وبلاگ همین است دیگر. از بینی تو شروع کردم و به پل توحید رسیدم.

دیدگاهتان را بنویسید