به راستی که تبرّج چیز بدی است!

آقا واقعاً دست و پنجه این سردار رادان درد نکنه. حق معلمی به گردنمون داره به خاطر همین یه کلمه‌ای که یادمون داد. «تبرّج» به شدْ و ضمْ حرف ر به معنای «خودنمایی» است و چون این روزها استفاده از واژه عربی بیشتر مرسوم هست فلهذا ارجح است که از «تبرّج» به جای واژه مهجور و ناصواب «خودنمایی» استفاده شود. بیت: تبرّج بخر، جایزه ببر!
علی ای حال فرهنگ‌سازی با این واژه و ترویج آن (ترویج واژه نه خودش) یک جورهایی مبارزه با فساد شمرده می‌شود. از این رو زین پس از این واژه‌ها بیشتر خواهیم شنید:
تبرّج‌گاه: بر وزن تفرّج‌گاه به مکان‌هایی گفته می‌شود که در آن تبرّج می‌کنند. از این جمله می‌توان به میادین ونک، محسنی، تجریش و رکناباد اشاره کرد.
مبارجه: بر وزن مکاتبه. یعنی یکدیگر را برجه برجه کردن. یک جورهایی یعنی برجک یکدیگر را مورد عنایت قرار دادن.
بروجگاه: بر وزن فرودگاه. به مکان‌هایی گفته می‌شود که موجب بروج می‌شوند. از این جمله می‌توان به کله پاچه اشاره کرد. درباره پاچه باید گفت که می‌تواند درون پاچه‌افزار (پوتین) باشد به شرطها و شروطها که پاچه‌دان (شلوار) درون پاچه‌افزار نباشد.
متبرّج: بر وزن متبرک. به تبرّج‌گر گفته می‌شود توضیح هم ندارد.
بروجک: بر وزن وروجک. بچه متبرّج. متبرّجی که در عنفوان جوانی باشد.
بُرج: آخرش معروف است. در «آخر برج» حق مردم را کف دستشان می‌گذراند.
دائره البروج: به گفته ویکی‌پدیا «هی الدائره الکبرى التی یقع فیها مستوى مدار الأرض حول الشمس و یقطع الکره السماویه التی کان یعتقد أنها لا نهائیه فی الکبر». ترجمه: هی با تو هستم که مثل مار کبرا چنبره (دایره) زدی. وقتی روی زمین و حول و حوش خورشید مدیریت می‌کنیم، چون کره‌ای در آسمان قطعه قطعه می‌شوی. آنگاه که معتقد به چیزی نیستی جز به کبر و غرور بی‌انتهایت.

11 دیدگاه دربارهٔ «به راستی که تبرّج چیز بدی است!;

  1. دست مریزاد من پیشنهاد می‌کنم شما یه فرهنگ لغات منتشر کن اولین شماره‌اش رو خودم می‌خرم
    فقط سختیش اینه که باید یه مدت خیلی دوروبر این جناب سردار بپلکی تا بتونی کلمه‌های جدیدی کشف کنی

    پاسخ
  2. بسم الله. نیما جان سلام. ۱- تبرج یک لفط کاملا ریشه‌دار قرآنی است و بار حقوقی و فقهی روشنی را به دوش می‌کشد. یک اسم فعل است. بر وزن تفعل. به معنای در معرض دید گذاشتن ویژگی‌ها و جلب توجه. و این امر برای زن در اسلام حرام است. جلب توجه مرد نامحرم برای زن از نظر تمامی فروع و شقوق اسلامی و به فتوای اجماعی همه علما تحریم شده است. پس می‌بینیم که کلمه جدیدی نیست و البته بسیار پرمعنا است. ۲- نیما جان. یک کم به این کامنت‌هایی که برات زیر این مطلب اومده نگاه کن؟ بار تعقل و منطق و تئوری‌اش سنگین‌تره یا با تمسخر و شوخی و خنده و کرکربازار؟ اصلاً حرف حساب توش هست؟ فکر می‌کنی علت این واکنش‌ها به مطلبت چی بوده ؟ فکر نمی‌کنی خود مطلب، خواننده رو به این مسیر کشیده؟ موفق باشی. ابوذر.

    پاسخ
  3. به نام خدا، ابوذر جون از همون اول که شروع کردید، معلوم بود می‌خوای چی بگی که به اصل موضوع هیچ ربطی نداشت. اشکالی نداره من میارمت تو باغ. اصل موضوع اینه که مگه ما خودمون زبون نداریم؟! ادعا می‌کنیم که فرهنگ کاملی هم داریم پس چرا از کلمه‌های عربی استفاده کنیم؟؟؟ کل قضیه این بود، تازه به ریشه و باری که حمل می‌کنه هم کاری نداریم چه برسه اسم فعل بودنش. دیگه حرام یا ثواب بودنش پرت بود. مثل اینه
    you enjoy talking in other language, words.
    در ضمن دلیل این (کامنت) نظرها اینه که وقتی سردار این‌جوری حرف می‌زنه پس تهاجم فرهنگی چی کار کنه (مسخره نیست؟). حدس می‌زنم دلیل این حرفا جوطلبگی باشه (یک چیزی یاد داری فکر می‌کنی بقیه آدم نیستند). در انتها می‌خواستم بگم که اسم قشنگی داری.
    (متن از صورت پینگلیش به فارسی برگردانده شد. لطفاً فارسی بنویسید).

    پاسخ
  4. خیلی قشنگ بود! بسیار لذت بردم! امیدوارم این فکر معصوم بودن (و به تبعش “هر کاری دلم می‌خواد می‌کنم!”) از کله مسؤولان بپره و قبل این‌که تصمیمایی بگیرن که شعور و فهم خودشون رو زیر سؤال ببرن یه کمی با آدمای به نظر خودشون گناهکار و جهنمی (که آتیش جهنمو برای خودشون خریدن با آوردن چکمه روی شلوار) که ادعای معصومی هم ندارن (و به تبعش “مجبورن حرف آدمای معصوم رو گوش کنن!”) مشورت کنند!

    پاسخ
  5. سلام به برادر ابوذر. همونطور که نیما گفت اصل موضوع برمی‌گرده به استفاده از کلمه عربی یا به قول شما قرآنی. همه کتاب آسمانی رو قبول دارند ولی قرار نیست عربی حرف بزنیم. همون‌هایی که به مرور تاریخ در فارسی ادغام شده کفایت می‌کنه.
    اما اصل موضوع خودنمایی هم اصلاً مصداق نداره. شما هیچ کجای آیات و روایات نمی‌تونی چیز واجب یا منکری رو پیدا کنی که اینقدر در ساحت شخصی مردم دخالت داشته باشه. نظیر این چیزها فقط در مستحبات و مکروهات وجود داره. که نمی‌تونه الزام‌آور باشه. شاید سردار رادان یا همفکراش یه روزی رنگ کفش مردم هم براشون جلب توجه کنه. باید ملت رو بگیرن ببرن دانشگاه نیروی انتظامی…؟؟؟؟ (بازداشتگاه)

    پاسخ
  6. بسم الله. سلام به همگی. در پاسخ عرض شود که: وارد شدن کلمات و حتی مبانی فرهنگی تمدن‌ها و فرهنگ‌های مختلف به هم، یک اتفاق واقعی است که می‌دانم کسی منکر اون نخواهد شد. فقط بحث بر سر اون خواهد بود که یک داده فرهنگی ورودی حالت مخرب و حذف‌کننده داده پایه رو نداشته باشه. الان ارتباط بین فرهنگ فارسی و عربی به خاطر ارتباطات قدیمی تمدنی خیلی زیاده اما حتی انگلیسی هم از فارسی متأثر است مانند لفظ استار که از ستاره گرفته شده. عربی هم از فارسی متأثر است مثل لفظ ابریق که از آبریر گرفته شده. این یک بحث. بحث دوم هم این است که سردار رادان یک ضابط قضایی است و در حال ارائه یک تعریف حقوقی بوده. تعریف حقوقی رو هم باید با ادبیات حقوقی بیان کرد. تبرج یک لفظ با تعریف حقوقی است. توی ادبیات حقوقی کشور ما الفاظی از دیگر فرهنگ‌ها هم هست. مثلاً انگلیسی و غیره. موضوع هم ترجمه نیست. موضوع، ایجاد تفاوت بین معنای عمومی یک لفظ و معنای حقوقی آن است. اگر ترجمه کنیم معنای عمومی رو مد نظر قرار داده‌ایم و اگر عین لفظ رو بگیم معنای اصلی رو اشاره کردیم . بحث آخرم هم به این برگرده که یعنی اگر تو کلمات و جملات هر کدوم نگاه کنیم الفاظ متعددی پیدا می‌کنیم که می‌شد به زبون فارسی هم بگیم. یعنی همه در حال رعایت نکته به نکته هستیم؟ یعنی تمام جملاتی که به غیر از حرف‌های من بوده کلمه به کلمه فارسی بوده و مال هیچ فرهنگی دیگه‌ای نیست؟ و حالا این سئوال که آیا این حساسیت رو روی زبون‌های دیگه هم داریم یا اینکه فقط با الفاظ عربی بحث هست؟ و پس از عبور از این بحث در مورد این لفظ می‌خوام از دوست آخری بپرسم فکر نمی‌کنید که در حوزه تخصصی باید افراد متخصص وارد شوند؟ در مورد اینکه چه چیزی در اسلام مجاز است و چه چیزی هم مجاز نیست باید متخصص علوم دینی نظر بده. عقل اینطور حکم می‌کنه. در مورد اینکه در آیات و روایات هم چی اومده همین‌طور. البته بگذریم که خیلی چیزها رو خودمون هم خوب می‌دونیم حتی عین آیه و اشاهر قرآن هم وجود داره اما امان از دست این نفس. آلبر کامو میگه اگر حقیقتاً بخواهیم برای زندگی بشر مسیری تعیین کنیم این کار کار دین است اما بشر نمی‌شنود. تشکر از حوصله دوستان.

    پاسخ
  7. بسم الله. جناب نیما اکبرپور دوست گرامی. با سلام. کامنتی که پس از کامنت آخر اینجانب در صفحه وبلاگ شما مندرج است صرف نظر از انکه تهی بودن دست نویسنده خود از ابزار «کلام منطقی» را نشان داده و در کنار آن بیانگر تهی بودن دست نویسنده آن از «ادب و متنانت» است، بیانگر پوشالی بودن بسیاری از شعارهای فریبنده نویسنده و همفکرانش در تحمق همه عقیده‌ها و احترام به همه عقیده‌ها و گفتگو و دیالوگ منقط و عدم تلاش برای حذف دیگری است. این فرد، دقیقاً همین متن را در وبلاگ من کامنت کرد. اولاً بلحاظ محتوای ضددینی و توهین‌آمیز آن به مفاهیم مقدسی همچون ساحت حضرت ولی عصر(عج) امکانی برای پاسخگویی و نمایش به آن نداشتم. اما اول خواستم آن را برای شما ارسال کنم تا ببینید چه نوع مخالفتی با نظر چهارچوب‌دار و استدلای من شده. اما دیدم که مسئولیتی متوجه شما در این زمینه نیست. چون وی به وبلاگ من آمده و چنین کرده. حالا، می‌بینم که متنی تا این حد توهی‌ آمیز و قبیح در وبلاگ شما ذیل کامنت من درج شده از شما به هیچ وجه انتظار نداشته و بسیار تعجب می‌کنم و می‌بینم که شما کوچک‌ترین موضعگیری نفیی یا اثباتی حتی پیرامون الفاظ بی‌توجیه و ادبیات قبیح و بیانگر پوچی شخصیت نویسنده نداشته‌اید که این قطعاً از شخصیتی که من رای شما فرض کرده‌ام بدور است. فکر می‌کنم شما باید بدقت موضوع را بررسی کرده و واکنشی در خور شان خودتان و رفتار قبیح و فاقد هر نوع پشتوانه عقلانی و منطقی و خصوصا دموکراتیک!! وی نشان دهید. با احترام . ابوذر منتظر القائم – وبلاگ پاسداران
    نیما: با توجه به آن‌که بخش‌هایی از آن نظر توهین به عقاید عده‌ای از مخاطبان شمرده می‌شود، نظر مورد بحث از ذیل مطلب حذف گردید.

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید