افرا، و روزی که زود گذشت

Afraخلاصه موفق شدم، نمایش «افرا یا روز می‌گذرد» بهرام بیضایی رو ببینم.این تئاتر بیضایی رو خیلی بیشتر از کار قبلی بیضایی یعنی «مجلس شبیه در ذکر مصایب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین» دوست داشتم. همه چیز به غایت خوبی بود. متن، اجراها و درخشش بازیگرانی مثل مژده شمسایی، مرضیه برومند، سهیلا رضوی، مهرداد ضیایی، هدایت هاشمی، حسن پورشیرازی، بهرام شاه‌محمدلو، محمدرضا زادسرور، افشین هاشمی و رحیم نوروزی.
از اون نمایش‌هایی بود که دوست دارم باز هم ببینمش اما بعید می‌دونم با این وضعیت بلیت بشه بار دیگه دیدش.
اما فیلم. انیمیشن «پرسپولیس» مرجانه ساتراپی رو که نامزد جایزه اسکار شده، دانلود کردم و دیدم. زبان فیلم فرانسه هست و چون زیرنویسش رو هم به فیلم اضافه نکرده بودم و یکی دو سالی می‌شه که زبان فرانسه نخوندم، دیالوگ‌ها برام کمی گنگ و نامفهوم بود اما به هر حال داستان فیلم این‌قدر آشنا هست که مشکلی در فهم این انیمیشن نداشته باشیم.
فیلم «من افسانه‌ام» (I am legend) هم فیلم خیلی خاصی نبود. یک فیلم دیگه درباره پایان دنیا و سقوط ارزش‌های انسانی و بیماری و فردی که محکوم به تنهایی هست برای اون‌که تمام ساکنان زمین به خاطر یک نوع بیماری تبدیل به زامبی‌های وحشتناک شدند. تنها چیزی که در فیلم برام جذاب بود، طراحی صحنه و نیویورک خالی از سکنه بود. جنگلی از آسمان‌خراش‌ها که به خاطر بلااستفاده بودن داره تبدیل به یک جنگل واقعی می‌شه.
اما نکته آخر. خیلی‌ها ازم پرسیدن که این فیلم‌ها رو چطور دانلود می‌کنم. من از برنامه و پروتکل بیت‌تورنت استفاده می‌کنم. برای این‌که بدونید بیت‌تورنت چیه، این مقاله ویکی‌پدیا رو به فارسی بخونید.

4 دیدگاه دربارهٔ «افرا، و روزی که زود گذشت;

  1. خوش به حالتان! حسودیمان آمد! ما هم امروز موفق شدیم در خانه بنشینیم و چی‌توز موتوری بخوریم و درس هم مغزمان نکشد که بخوانیم و حرص هم بخوریم… آن وقت ملت می‌روند نمایش افرا می‌بینند.
    نیما: خب بچه‌ها فعلاً باید درسشان را بخوانند تا دکتر و مهندس شوند. بعداً می‌توانند مثل ما پیرمردها بروند تئاتر ببینند.

    پاسخ
  2. سلام
    یکم) حس حسادت‌مان را تحریک نمودی!
    دوم) افرا را دو سه سالی پیش با اجرای یک گروه قمی در جشنواره‌ی منطقه‌ای فجر دیدم با این که بارها نمایش‌نامه را خوانده بودم از لذتم نکاست.
    سوم) اجرای استاد بیضایی بایستی چیز دیگری باشد نه؟!

    پاسخ
  3. یادمه روزی که رفتم بلیط تاتر افرا رو بگیرم تاریخ رو اشتباهی برداشت کرده بودم!!!! روز قبلش اجرای افرا تموم شده بود و من فکر می‌کردم هنوز تا یک هفته دیگه ادامه داره با کلی امید رفتم دم باجه تالار وحدت خودمو واسه هر خواهش، التماس و من بمیرم تو بمیری آماده کرده بودم خلاصه به آقای تالار وحدتی گفتم یه بلیط واسه افرا. گفت خانم تموم شده. بیچاره منظورش این بود که اجراش تموم شده و منم که حسابی خودم رو آماده هر خواهش و التماس فرهنگی و روشنفکری کرده بودم فکر کردم می‌گه بلیط تموم شده خلاصه گفتم تو رو خدا من یه نفرم. آقا من عاشق کارای بهرام بیضایی‌ام (البته با تاکید روی کلمه استاد مثلا اینجوری وبا کلی غلظت گفتم که بار فرهنگی حرفام بیشتر بشه) گفت خانم تموم شده خواستم مثلا خیلی بازاری‌منش بگم و از راه غیرفرهنگی وارد بشم گفتم آقا هزینه‌اش هر چقدر باشه پرداخت می‌کنم. نمی‌دونم چه جوری این جمله از گلوم پرید بیرون. صدای خودم هنگام گفتن این جمله برای عجیبب ود 🙂 که دیدم آقاهه خیلی خونسرد دوباره گفت خانم تموم شده تا اومدم این دیگه التماس کنم دستش رو دراز کرد و پوستر افرا رو نشون داد که خانم تاریخ رو می‌بینی دیروز آخرین اجراش بوده ولی معلومه خیلی عاشقه بهرام بیضایی هستی که تاریخ رو هم یادت رفته‌ها.
    قیافه من به درد تبلیغ تیغ ژیلت می‌خورد که وقتی دختره با ناباوری پاهاشو نگاه می‌کنه !!!! 🙂
    از همون جا یعنی از پشت تالار وحدت رفتم تاتر شهر، سرافکنده از این سوتی و همش خودم رو دلداری می‌دادم که ای بابا حتما حکمتی داره نرفتی. شاید می‌رفتی افرا می‌دیدی پات می‌شکست!!! به روح مادر بزرگم قسم.
    رفتم تاتر شهر که دیدم پیش‌فروش «ملاقات با بانوی سالخورده» استاد سمندریان شروع شده این دفعه رفتم دم گیشه گفتم آقای بلیط دارین؟ گفت: بعععععله خانم همین الان پیش‌فروش شروع شده خلاصه تو افرا که آخر شدیم ولی تو «ملاقات با بانوی سالخورده» به اجرای اول و ردیف اول رسیدیم.
    عجب نظری دادم ها …. 🙂

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید