هفتهنامه چلچراغ– اینقدرها هم پوستمان کلفت نیست. نمیتوانیم چشمانمان را ببندیم روی اخبار و واقعیتها. نباید هم ببندیم. شاید بغل گوشمان، همین کنار، همین دور و بر خودمان حق خیلیها خورده میشود، حقکشی پشت حقکشی را ببینیم و صدایمان هم در نیاید. این که خسته شدهایم از این همه اتفاق ناجور که پیرامونمان میافتند و از کنارشان میگذریم، خیلی دردناک است. اما مضحکتر آن است که چشمهایمان را روی واقعیتهای دردناک ببندیم و دماغمان را بگیریم، نکند که خاطرمان آزردهتر از این شود.
یکی از تلخترین عکسهایی که دیدهام، تصویر جنینی است که کنار خیابان رها شده و مردم بیتفاوت، بیدقت و بیخیال از کنارش رد میشوند.
حالا هم گوشه گوشه دنیا پر شده از کشتارهای نسلی هولناک و نسلکشیهای دهشتبار. در کنیا به خاطر اختلافهای سیاسی، صدها هزار نفر کشته میشوند. رواندا به روایتی جدید دارد تکرار میشود. پاکستان آکنده از خشونت پنهان مردمانی شده که به هر بهانه روی هم چماق میکشند و یکدیگر را دباغی میکنند.
اما حکایت فلسطین حکایتی دیگر است. دولت اسرائیل دارد مردم را ذره ذره میکشد. آرام آرام آنها را به محاصره غذایی و دارویی میکشاند و زجرکششان میکند. هولوکاست همین امروز دارد در غزه اتفاق میافتد. آشویتس همینجاست، غزه. غزه بیآب و برق. غزه در محاصره.
مونا الفرا، وبلاگنویس ساکن غزه در وبلاگ «از غزه با عشق» نوشته است: «بیمارستان تنها برای چهار روز میتواند برق تولید کند و در حالی که هشتاد درصد مردم محتاج کمکهای سازمان ملل هستند، اسرائیل مانع از رسیدن این کمکها شده و هوایی و زمینی به غزه حمله میکند».
تلویزیون الجزیره از سرزمینی گزارش میدهد که به زندانی بدون امکانات اولیه زندگی تبدیل شده است. به راستی که فلسطینیها دارند به چه گناهی این چنین تنبیه میشوند؟ غزه بیبرق و بیارتباط نتوانسته اخبار تلخش را به کمال به دنیا مخابره کند. تصاویر و گزارشهای اندکی که از معدود خبرنگاران فعال در منطقه، مخابره میشود، حجمی کمتر از اشکال فنی یک هواپیما در فرودگاه «هیثرو» در لندن دارد. سه کودک دیگر که یکی از آنها سه ماهه است، در غزه محاصرهشده کشته میشوند. به راستی گناه کودکان در این آشفتهبازار چیست؟ بأی ذنب قتلت؟
همه چیز حاصل زنجیرهای از وقایع نامیمون است و نقطه شروعش در تاریخ گم شده. اسرائیل راههای نوار غزه را میبندد. امکان ارسال کمکهای بشردوستانه به یک و نیم میلیون انسان، از میان میرود. شما میدانید، محاصره یعنی چه؟ اینکه به هر طرف میروی برسی به یک دیوار یعنی چه؟ آنوقت از آسمان هم موشک و بمب بر سرت ببارد بدون آنکه راهی برای گریز باشد. حالا نیروگاه برق از کار افتاده است و به دنبال آن آب قطع شده. پمپهای بنزین با کدام نیرو باید پمپاژ کنند؟ بنزین هم نیست. این یعنی حمل و نقل تعطیل و موتورهای اضطراری برق و ژنراتورهای بیمارستانها از کار افتادهاند. کودکان نارسی که در انکوباتورها نگهداری میشوند، دارند میمیرند.
دنیای متمدن ما دارد از روشهای وحشیگری باستانی استفاده میکند. آن زمان که آخرین تاکتیک رزمی بستن آب به روی دشمن بود.
آن وقت سخنگوی وزارت خارجه اسرائیل جوک جدیدش را مقابل میکروفنها رو میکند: «هر وقت آنها از حمله دست بکشند، همه چیز به حال عادی باز میگردد». حالت عادی! مادری که نوزادش به خاطر بیبرقی در بیمارستان جان داده است، چگونه حالت عادی پیدا میکند؟ چطور باید دلش را آرام کند؟
این اتفاقات برای غزه عادی نمیشود. هیچ وقت هم عادی نبوده. غزه از زمان حمله اسکندر به سوی امپراتوری پارس محاصره را تجربه کرده. اما داستان تمام نشد. غزه در طول تاریخ سیاهش بارها دست به دست شد مردمش بارها قربانی شدند. جنگ جهانی اول و جنگ شش روزه هم سالها غزه را به محاصره برد. انگار سرنوشت این منطقه را با محصور شدن پیوند زدهاند.
دکترمونا الفرا، در آخرین پست وبلاگیاش که پیش از قطع برق نوشته میگوید: «لطفاً کاری برای ما در غزه بکنید. یک و نیم میلیون نفر از ساکنان غزه در حال مرگ تدریجی هستند».
کاری بکنید. کاری بکنید…
راستی چه کار میتوانیم بکنیم؟
مونا آخرین پستش را اینگونه تمام میکند: «با عشق فراوان، از مونا کسی که در قرن بیست و یکم و در اشغال زندگی میکند».
کودکان غزه در اعتراض شمع روشن میکنند. کودکان غزه برق ندارند.
در همین زمینه:
– و غزه در تاریکی غرق خواهد شد – رادیو زمانه
– چشمهایتان را باز کنید، هالوکاست امروز در غزه اتفاق میافتد – سردبیر: خودم
– Motherfucking Fascists – سیبیل طلا
– و من از این نظم متنفرم – از سر بیحوصلگی
به قول شاعر:
چنین است سوگند چرخ بلند که بر بیگناهان نیاید گزند
گناهشون اینه که من + چند ملیون دیگه از مردم ایران هر روز وقتی صحبت از فلسطین میشه توی این اخبار نفرینشون میکنیم و ازشون متنفریم
حالم از هر چی فلسطینی به هم میخوره
نیما: همه جا بوی نژادپرستی میاد. میگم که دنیای متمدن ما بوی گند گرفته.
این قدر راجع به مساله اعراب و اسراییل اخبار جانب دارانه و غلو شده میبینیم که چشم و گوشمون عادت کرده فقط بشنویم و رد شویم.
خودم هم همینطورم. اما این بار واقعا فاجعه هست.
من نمیدونم بچههای بیگناه چه تقصیری دارند.
آخ اگه من خدا بودم!!!
لینکی که از زیگ زاگ داده بودی خوندم. پادکستت رو هم در مورد نامجو شنیدیم.
به نظرت جبر جغرافیایی فقط یک ریمیکس هست؟
به نظرت فرق ریمیکس و کپی چیه؟
نیما: کپی یعنی کاری رو عیناً با همون ریتم و همون شعر دوباره بخونی. اما ریمیکس یعنی شعر جدیدی روی یک آهنگ بذاری و یا دوباره تنظیمش کنی.