دلم برای آینه تنگ می‌شود

Ayeneامروز از طریق یکی از آگهی‌های گوگل سُر خوردم به شش هفت سال پیش. نوستالژی اینترنتی چقدر زود شکل می‌گیرد. هفت سال در متر اینترنت انگاری هفتاد سال است.
لینک مربوط بود به سایت «آینه» و زمانی که اینترنت به اندازه حالا خوش آب و رنگ وپر سر و صدا نبود. آن‌وقت‌ها آینه‌ای که بالایش نوشته بودند هر ۱۵ روز یک‌بار گردگیری می‌شود، انتظار شیرینی بود برای آن‌که به نوایی گوش کنیم، شعری بخوانیم و حظ ببریم. دوره کاپوچینو بود و نخستین مجله الکترونیکی فارسی. آینه هم فرصتی بود برای آن‌که سرمان را از روی کی‌برد بلند کنیم، صدای اسپیکر را بالا ببریم، به صندلی‌مان تکیه دهیم و به مانیتور خیره شویم.
دلم برای آینه تنگ می‌شود هر چند وقتی به آینه‌های پیشین نگاه می‌کنم، خاطرات برایم زنده می‌شوند. آینه یک کار گروهی بود. کاری که شعرهایش را سارا محمدی می‌سرود و آرش عاشوری‌نیا تصویرگری‌اش می‌کرد، ترجمه‌ای اگر لازم بود صنم دولتشاهی انجام می‌داد و کسان دیگر که دستی در ادب و هنر داشتند. آینه با بخش‌هایی دیگر که هر بار ما را به کتابی، نقدی، آهنگی یا دست‌نوشته‌ای میهمان می‌کرد.
با تمام این حرف‌ها می‌خواهم شما را میهمان کنم به یکی از آینه‌ها که از همه بیشتر دوست داشتم: نشانه‌ای در سرزمین پیامبران.
لطفاً اسپیکرهایتان را روشن کنید.

3 دیدگاه دربارهٔ «دلم برای آینه تنگ می‌شود;

  1. آینه واقعا خیلی نوستول داشت دلم واسه هیچ سایتی تنگ نشه برای آینه خیلی خیلی تنگ می‌شه کلی لحظات فوق‌العاده برام داشت

    پاسخ
  2. وای‌ی‌ی‌ی‌ی‌ی‌ی‌ی‌ی دست مریزاد
    دلم برای آینه تنگ شده
    دلم برای کاپوچینو تنگ شده با رنگ قشنگی که داشت دقیقا مثل یه خوردن یه کاپوچینوی خوشرنگ خیالی بود.
    دلم تنگ شده واسه وقتی که سایت رو می‌خوندم، دقیقا بوی کاپوچینو رو حس می‌کردم.
    دلم تنگ شده برای مصاحبه‌های کاپوچینو، با مصاحبه ای که با یه دکتر متخصص سکسولوژی داشت مبهوت شدم.
    دلم برای آخرین باری که آدرس سایت رو تو آدرس، تایپ کردم و هیچی نبود…. تنگ شده
    چقدر خاطره دارم از آینه و کاپوچینو
    چقدر دلم تنگ شده…… برای خودم
    مرسی نیما، نوستالژی خیلی خوبی بود. حسابی چسبید. مثل یه کاپوچینوی خوب
    ممنون

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید