بغلم کن به رسم مرغ دریایی

Free Hugsزیگزاگ– آقای «جوآن من» بعد از مدت‌ها زندگی در لندن، به زادگاهش در سیدنی برگشته بود. پس از آن‌که چمدان و بارهایش را از قسمت تحویل بار فرودگاه تحویل گرفت، وارد محوطه ترمینال پروازهای ورودی شد. فرودگاه شلوغ بود و افراد زیادی به استقبال مسافرانی آمده بودند که از راه دور می‌رسیدند. بازار روبوسی و در آغوش گرفتن داغ بود و جوآن در یک لحظه احساس کرد که دلش بغل می‌خواهد آن هم به مقدار زیاد. اما کسی برای خوشامدش نیامده بود. او یک جهانگرد در سرزمین خودش بود.
او برای آن‌که به این هوس پاسخ مناسبی گفته باشد، کمی فکر کرد و ایده‌ای به ذهنش رسید. ایده‌ای که باعث شد تا حرکتی جهانی شکل بگیرد که در ۸۰ کشور فراگیر شد.
جوآن در این‌باره می‌گوید: «وقتی که شما احساس تنهایی و غمگین بودن می‌کنید، صحبت با مردم کمکتان می‌کند. آنگاه خنده‌هایتان را با کسی شریک می‌شوید. کسی به شما لبخند می‌زند و فردی بازوهایش را دورتان حلقه می‌کند و به شما می‌گوید که همه چیز مرتب است. اما آنهایی که هیچ‌کس را برای چنین لحظاتی ندارند، چه باید بکنند؟ کسانی که اقوامشان در دوردست زندگی می‌کنند چطور؟ و دوستانی که درکتان نمی‌کنند چی؟ این همان وضعیت روزهای گذشته من است».


این است که جوآن به خانه می‌رود، با ماژیک دو سوی یک مقوا می‌نویسد Free Hugs (آغوش رایگان)، شلوغ‌ترین چهارراه شهر را انتخاب می‌کند و آن‌را بالای سر می‌برد. در ۱۵ دقیقه نخست مردم نگاهی به او می‌اندازند و با بی‌اعتنایی از کنارش رد می‌شوند.
اولین کسی که می‌ایستد، زنی است که می‌گوید صبح همان روز سگش مرده است و این‌که چطور تنها دخترش هم چند سال پیش در تصادف رانندگی کشته شده. او می‌گوید که در دنیا چقدر احساس تنهایی می‌کند و چند لحظه بعد جوآن روی زانویش می‌نشیند و او را بغل می‌کند. بعد از آن هر دو لبخند می‌زنند.
از حرکت تا جنبش
«جنبش آغوش رایگان» که از چهارشنبه سی‌ام ژوئن سال ۲۰۰۴ آغاز شده، بر اساس یک فکر ساده شکل گرفته و هر چهارشنبه تکرار می‌شود. هر کسی می‌تواند برای غریبه‌ها یک بغل مجانی باز کند و با مهربانی دیگران را در آغوش بگیرد و آغازگر روزی خوش برایش باشد.
«جنبش آغوش رایگان» گستره وسیعی دارد. این‌که افراد بتواند امید هم به زندگی را کمی بیشتر کنند. این‌که در این دنیا غریبه‌ها زیاد هم بد نیستند. همچنین با این‌کار مردم به هم نزدیک‌تر می‌شوند و لحظات شادشان را با هم قسمت می‌کنند تا دنیا جای بهتری به نظر برسد.
این جنبش به سرعت همه‌گیر می‌شود. یک گروه موسیقی استرالیایی یه نام «سگ‌های بیمار» (Sick Puppies) نماهنگی درباره این جنبش می‌سازند و این ویدئو روی سایت یوتیوب قرار می‌گیرد که تا کنون بیش از ۵۵ میلیون بازدیدکننده داشته است.


پس از مدتی پلیس استرالیا جلوی این کار را می‌گیرد تا جوآن مین باید ۲۵ میلیون دلار برای فعالیتش بپردازد اما اعضای این جنبش در اعتراض به پلیس ۱۰ هزار امضاء جمع می‌کنند و کارشان ادامه می‌یابد.
یک آغوش ایرانی در شیکاگو
نگین یک دختر ۲۴ ساله ایرانی است که تازه به آمریکا مهاجرت کرده و به تازگی برنامه آغوش رایگان را در پارک میلنیوم شیکاگو پیاده کرده است. او از یک قرار ملاقات با خبر می‌شود و به گروه می‌پیوندد. گروه شش نفره آنها پلاکاردهایشان را بلند می‌کنند و مشغول می‌شوند. این اتفاق بهانه‌ای شد برای گفت وگوی آنلاینی که اینجا می‌خوانید:
اون روز چند نفر رو بغل کردی؟
از صد نفر که بیشتر شد دیگه نشمردم. اصلاً این شمردن واسه این بود که فکر می‌کردم که به تعداد انگشت‌های یک دست هم نرسند. ولی شاید ۱۵۰ تا شد که من خسته شدم و برگشتم خونه.
شرط ملحق شدن به گروه فقط داشتن پلاکارده یا باید جایی هم ثبت‌نام کرد؟
نه. مثل اینه که بگی می‌خوای راه بری توی خیابون و هم‌زمان آواز هم بخونی. لازم نیست که سازماندهی‌شده باشه.
مردم چیزی از این جریان شنیده بودند یا هر بار مجبور بودی توضیح بدی؟
فقط یه نفر به من گفت که اون ویدئوی معروف رو دیده بود. بقیه می‌پرسیدن و من می‌گفتم Just For Fun.
دوست داری دوباره این حرکت رو انجام بدی؟
اوه آره. خیلی دوست داشتم. مخصوصاً که عکس العمل مردم خیلی متفاوت بود. تازه با کلی آدم دوست شدم که مثلاً ایمیلشون رو دادن بهم یا عکس گرفتن باهام.
کدوم واکنش برات جالب‌تر بود؟
یک سیاه‌پوست که غش کرده بود از خنده و می‌گفت من نمی‌ذارم بغلم کنی چون معنی‌ش رو نمی‌فهمم و احتمالاً می‌خوای جیبم رو بزنی. یک آقای روی صندلی چرخ‌دار هم بغل خواست و بغلش کردم. بیشتر بچه‌ها مدلشون این‌طوری بود که از دور می‌دویدن. آدم بزرگ‌ها هم البته کم از این‌ کارها نکردن. جیغ هم می‌کشیدن و می‌دویدن و منم ذوق می‌کردم جیغ می‌کشیدم باهاشون.

حست چی بود وقتی اولین نفر رو بغل کردی؟ خجالت نکشیدی؟

نه چون اولین نفری رو که بغل کردم، کسی بود که خودش پلاکارد داشت. من هنوز پلاکاردم رو در نیاورده بودم. ۶ نفر بهم گفتن you made my day و واسه من که همیشه دیگران روزهام رو می‌سازن خیلی بود.
اگه قرار بود این کار توی پارک ملت وسط تهران انجام بشه، فکر می‌کنی چطوری بود؟
(می‌خندد) کی قرار بود کی رو بغل کنه توی پارک ملت؟ مثلاً روی پلاکارد باید می‌نوشتن «free hugs for men» و «free hugs for women».
چیزی مونده که بخوای بگی؟
به امید این‌که همه از این کارها بکنن. کلی تأثیرش بیشتر از اینه که اخم کنیم و بگیم «ایران» نه «پرشیا». فکر کنم دید حداقل ۱۰ نفر رو تغییر دادم نسبت به ایران. باورشون نمی‌شد و یکی که عاشق پرسپولیس و مهرجویی و کیارستمی بود تعجب کرده بود که چرا لهجه ایرانی ندارم. یک خانوم شاعر که دعوتم کرد برم پیشش میلواکی گفت که یه فیلم دیده درباره این‌که تو ایران همه دخترها و حتی پسرها دماغ‌هاشون رو عمل می‌کنند و پرسید راسته یا نه.
تیتر: بخشی از ترانه‌ای از سروده‌های شهیار قنبری

10 دیدگاه دربارهٔ «بغلم کن به رسم مرغ دریایی;

  1. چه جالب! امروز توی تاکسی یه آقاهه به آقای راننده گفت: آقا هر جا نگه داری ما بغلت می‌کنیم! خیلی خندیدیم. البته اونها از قبلش داشتن شوخی می‌کردن ولی فک کن! بری جلوی ارشادی‌ها و بگی بغل کردن مجانی. پسر! کر کره خنده است و بعد هم حسابت با کرام الکاتبین…

    پاسخ
  2. کلی کیف کردم با این ایده… امروز من رو هم شما ساختی!… دوست داشتم جایی بودم که می‌تونستم اجراش کنم. به شدت پایه‌ام برای این کار…

    پاسخ
  3. دردآوره آدمی که تو کشوری بوده که می‌شه توش آدم شد و به راحتی فهمید فرق آدم و حیوون چیه، چرا اومدیم و به کجا می‌ریم و به کجا باید رسید؟ اینجوری به بیراهه بره. من نمی‌دونم ایشون چه قلبی تو سینه‌ش هست و واسه چی قلبش می‌تپه!
    آمد شدن تو اندر این عالم چیست؟
    آمد مگسی پدید و ناپیدا شد.

    پاسخ
  4. خیلی جالب بود. من این افراد رو بارها در جاهای مختلف دیده بودم و همیشه به نظرم کار جالبی اومده بود. ولی هیچ وقت به اندازه امروز احساس نکرده بودم کارشون چقدر تأثیر داره…!!! امروز که یه روز خیلی بد داشتم و حسابی احساس غریبی و تنهایی می‌کردم، وقتی یکی از این آدم‌ها رو تو خیابون دیدم بدون هیچ تعارفی خودم تو بغلش دیدم و اشکم سرازیر شده بود. حس خیلی خوبی بود و تقریباً دوست شدیم.
    تجربه جالبی بود.
    (ببخشید کی‌برد فارسیم کار نمی‌کنه. امروز مجبور شدم فینگلیش بنویسم)
    نیما: من که آزمایش نکردم اما باید جالب باشه. نوشته فینگلیشت رو هم به فارسی برگردوندم.

    پاسخ
  5. ایده خیلی قشنگیه. اگه تو ایران محدودیت جنسی نبود خود من این کار رو می‌کردم ولی حیف… در کل خیلی باحال بود.

    پاسخ
  6. با خوندن این مطلب یاد آغوش گرم و مملو از آرامش مادرم افتادم که هر روز بهش پناه می‌برم و این فضای تنگ و کوچک، مانند اقیانوس بیکرانی از عشق، آرامش و پاکی و یکرنگی است که با اشتیاق تمام خودم رو در اون غرقه می‌سازم و لذت این لحظه رو با هیچ هیچ هیچ موجودیتی در کائنات عوض نمی‌کنم.
    راستی اگر این آغوش گرم مادرم از من دریغ شود به که پناه ببرم؟؟؟ آیا آغوش دیگری بدین وسعت وجود دارد که من را غرقه سازد؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!…………………….
    پس بارخدایا با تک تک یاخته‌های وجودم از تو تمنا می‌کنم این آغوش امن را برای من حفظ و از من دریغ نفرما، و سوگند می‌خورم که به شکرانه این نعمت بزرگ آسمانیت هرگز آغوش خودم را بر کسی نبندم و نیروی مهر قلبی‌ام را در کلبه کوچک آغوشم بدانها ببخشم…
    آمین
    از این لحظه منم عضو کوچکی از این جنبش می‌گردم، (با همه محدودیت‌های موجود در ایران می‌خواهم هر آنچه مقدور است انجام دهم…)

    پاسخ
  7. پای دیوار او هو هو یاللا- سرِ بازار او هو هو یاللا- نوک تپه او هو هو یاللا-ز یر رگبار او هو هو یاللا- بغل‌ام کن

    پاسخ
  8. مرسی 🙂
    چه باحاله 🙂 تصور اینکه ما هم تو ایران از این ایده استفاده کنیم آخر خنده داره :-)) هر جوری که فکرشو می کنم خنده داره 🙂

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید