کشمکش ساعت مکه و ساعت گرینویچ

Greenwichداشتم این موضوع رو که در سایت بی‌بی‌سی فارسی به بحث گذاشته شده می‌خوندم. شاید فیلتر باشه براتون و شما نتونید بخونیدش. گفتم چکیده‌ش رو بذارم اینجا و بعد بریم سر بحثی که خواننده‌ها راه انداختند:
عده ای از دانشمندان و روحانیان مسلمان درخواست کرده اند که از این پس به جای گرینویچ از زمان مکه به عنوان زمان واحد جهانی استفاده شود زیرا به گفته آنها شهر مکه مرکز حقیقی زمین است. این پیشنهاد در کنفرانسی با عنوان «مکه مرکز زمین» در قطر مطرح شده است. ایده آنچه «ساعت مکه» خوانده شده از سوی یک مسلمان فرانسوی مطرح شد.
من نه کارشناس دینم نه زمین‌شناس. اما این قسمت از این خبر رو نفهمیدم. یکی برام توضیح بده لطفاً:
گفته می‌شود که عقربه‌های ساعت مکه در جهت عکس حرکت عقربه‌های ساعت می‌گردد و به مسلمانان کمک می‌کند هر جا که باشند جهت مکه و قبله را بیابند.


اما بریم سراغ اظهار نظر خواننده‌ها. باز هم چون نظرم شخصیه، وارد بحث نمی‌شم. اما این نظری رو که آقای احمد از امارات نوشته خیلی برام بانمک بود:
این اسم به احترام دانشمند انگلیسی گذاشته شده و ربطی به استعمار دنیا در طول ۲۰۰ یا ۳۰۰ سال امپراطوری انگلیس ندارد.
تا جایی که من می‌دونم گرینویچ (گرینیچ) جایی هست در جنوب شرقی لندن نه اسم یک دانشمند انگلیسی.
این نظر رو تا حالا شش نفر تأیید کردن. شاد شدیم.

6 دیدگاه دربارهٔ «کشمکش ساعت مکه و ساعت گرینویچ;

  1. دوست عزیز مرکز یک کره در داخل اونه نه روی سطحش. این جز بدیهیات ریاضیاته که متاسفانه الظاهر شرکت‌کنندگان در این کنفرانس کذایی ازش خبر نداشتن!

    پاسخ
  2. یک نظر زمین شناسی می‌گوید که تشکیل قاره‌ها از زیر شبه‌جزیره عربستان شروع شده. شاید منظورشان از مرکز زمین، این باشد.
    ساعت‌ها هم در مکه هیچ فرقی با جای دیگر ندارند.

    پاسخ
  3. حالا یه سوال فنی کی گفته مکه مرکز دنیاست؟ می‌گند یه دانشمندی بوقی سال پیش دست در گریبان خویش کرده و یه تیکه چوب درآورده زده وسط زمین جلوی پاش گفته اینجا وسط زمین می‌تونه ثابت کنید که نیست؟! خوب زمین گرده دیگه D: ولی در کل به نظرم این موضوع از تعصبات دینی برخواسته شده و ارزش بحث علمی نداره. این بحث همون قدر علمی نیست که بیاییم به بررسی فواید با پای چپ دستشویی رفتن را بررسی کنیم.

    پاسخ
  4. سلام. من هم مثل شما اطلاعات کاملی از این بحث و اون همایش ندارم ولی در مورد مرکزیت مکه روی زمین نوشته شده که فاصله مکه از همه خشکی‌های زمین به یک اندازه است فکر کنم اگه اینطور هم باشه میشه همون وسط زمین که البته با این مطلب بدیهی که زمین چون کروی شکله هر نقطه روی اون می‌شه وسطش یه کم فرق می‌کنه. به هر حال شاید بد نباشه بهش فکر کنیم و در موردش مطالعه داشته باشیم.

    پاسخ
  5. «گرینویچ انگلیسی و گرینویچ آخوندی»
    چند روز پیش، در باره عقل، ذکاوت و شعور انسانی، این نعمت بزرگ که طبیعت یا پروردگار به بشر ارزانی داشته است، با اتکا به مناجات‌ای که به شیخ عبدالله انصاری نسبت می‌دهند به دوستان «سایت یولداش» عرض کردم که این عارف بزرگ در قرن ۱۲ یعنی ۹۰۰ سال پیش، آن موقعی که مسلمانان از لحاظ علمی و دانش‌های زمان خود بر مسیحیان برتری داشتند، می‌گوید: « خدایا آن را که عقل دادی، چه ندادی، آن را که عقل ندادی، چه بدادی؟» اضافه کردم که این عقل و شعور و ذکاوت، شامل ملت‌ها هم می‌شود. البته طبیعت و یا خداوند، ملتی را با عقل و باهوش و ملت دیگری را بدون عقل و هوش نمی‌آفریند، بلکه شرایط اجتماعی و تاریخی است که این استعداد بالقوه بشر می‌تواند در محیط مناسب و آزاد علمی و عقیدتی رشد بکند یا رشد نکند. ملت‌ها نیز چنین هستند. به همین جهت نیز تمدن‌های بشری در نکات مختلف در دوران‌های مختلف رشد کرده‌اند و یا افول کرده و از صحنه تاریخ پاک شده‌اند.
    شما عزیزان حتمأ کلمه گرینویچ را شنیده‌اید. گرینویچ یک شهرکی در حومه لندن است و موزه معروف کشتی‌سازی و کشتی‌های معروف تاریخی انگلستان در آنجا قرار دارند. بعلاوه خط الطول جغرافیائی گرینویچ معروف است که کره زمین را از طول به ۱۸۰ درجه شرقی و غربی تقسیم می‌کند و ساعت بین‌المللی بر مبنای این خط گرینویچ محاسبه می‌شود. بعلاوه خط الطول جغرافیائی همراه با خط العرض جغرافیائی یعنی خط استوا، کره زمین را به شمال و جنوب تقسیم می‌کند و از تلاقی زوایای ۱۸۰ درجه شرقی و غربی و زاوایای ۹۰ درجه شمالی و جنوبی نسبت به خط استوا، ناخدایان کشتی‌ها محل دقیق کشتی خود را در اقیانوس‌ها می‌دانند و این خط فرضی و قراردادی گرینویج از شهرک گرینویچ می‌گذرد. در سال ۱۸۱۸، کنفرانس بین‌المللی در واشنگتن برگزار شد و از آن تاریخ تمام ملت‌ها قبول کردند که ساعت بین‌اللملی و محل کشتی‌هایشان را با خط گرینویج به دنیا اعلام بکنند. چرا انگلیسی‌ها توانستند این کار را بکنند، مثلأ ایرانی‌ها نتوانستند؟ آیا بلانسبت از همه هموطنان، ایرانی جماعت عقل شعور ندارند؟ مسلما عقل و شعور هم دارند، منتها با وجود نظام‌های مستبد شاهنشاهی و شیخ شاهی، خط گرینویچ آخوندی ایرانی، مثلأ از بندر بوشهر واقع در خلیج فارس، نمی‌گذرد، بلکه از تلاقی حشفه در کشفه می‌گذرد!!!! شاید برای دوستان یولداش، این خط گرینویچ آخوندی ناشناخته باشد. اما این داستان نیست بلکه حقیقت است که هزاران ساعات از عمر ایرانیان از برکت علمای اعلام و آیات اعظام صرف همین گرینویچ آخوندی می‌شود که خدمتتان عرض می‌کنم. به عبارت دیگر زمانی که انگلیسی‌ها برای تسلط بر دریاها و اقیانوس‌های جهان خط گرینویچ آفریدند، آخوندهای ما خط گرینویچ حشفه در کشفه را آفریدند. آری روحت شاد ای خواجه عبدالله انصاری که می‌گوید خدایا آنان را که عقل دادی چه ندادی و آنان را که عقل ندادی چه بدادی؟
    وقتی که ۱۳- ۱۴ ساله بودم، یعنی ۵۴ سال پیش، شب‌های ماه رمضان بعد از افطار با هم سن و سال‌های خودم برای سرگرمی به مسجد می‌رفتیم. بعضأ به موعظه آخوندها هم گوش می‌دادیم. از دوره کودکی نسبتأ کنجکاو بودم. اگر یک کلمه یاد می‌گرفتم، سعی می‌کردم واقعأ آنرا یاد بگیرم. اما در درس عربی، زیاد شاگرد ممتازی نبودم «کشت مرا کشت مرا، انفعلون، ینفعلون، انفعال.»
    شب ماه رمضان بود ، مسجد محله‌مان تا اندازه‌ای پر بود. یکی از آخوندها به نوبت خود رفت بالای منبر، بعد از سلام و صلوات بر خدا و انبیا و پیامبر اسلام و اولیای حق، رفت به بحث احکام غسل. چیزی که در مدارس آن روز هم به ما درس می‌دادند. آما فرق معلم فقه ما با آخوند این بود که آخوند برای فضل‌نمائی مسلسل‌وار از کلمات عربی با لهجه حجاز استفاده می‌کرد و غالب مردان کوچه و محله که بی‌سواد بودند، چیزی نمی‌فهمیدند. چه باید کرد؟ مگر امروز می‌فهمند؟ هر ایرانی هر روز حداقل چند با به قران مجید قسم می‌خورد امٌا چند درصد ایرانی قران مجید را از اول تا آخر خوانده است؟ اگر هم خوانده باشد، چون در زبان عربی است، چیزی نمی‌فهمند. این یک سیاست است که باید ملت بی‌سواد و حتی ناآگاه از دین و مذهب خود باشد که تا حضرات روحانیون خود را بنام عالم ربانی و صاحب علم در جامعه جا بزنند.
    آخوند بالای منبر ،که سرگرم توضیح و تفسیر غسل بود ، با انداختن صدا در غبغب فرمود: اگر حشفه داخل کشفه بشود، چه انزال رخ بدهد، چه رخ ندهد، غسل واجب است. من نوجوان کنجکاوی که در درس هندسه و حل مسائل پیچیده هندسی یکی از ممتازترین دانش آموزان بودم، خودم را در مقابل دو مسئله لاینحل برای خود دیدم. خدایا این حشفه و کشفه چیست که این همه اهمیت دارد که آخوند بالای منبر، توضیح می‌دهد و نه تنها من، بلکه شاید هیچکدام از حاضران نمی‌دانند؟
    با خود گفتم حتمأ باید از پدرم بپرسم ,گرنه در بین دوست و آشنا خیط می‌شوم. شب دیر وقت به خانه برگشتم، پدرم خوابیده بود. صبح هنگام صرف ناشتائی (صبحانه) از پدرم پرسیدم پدر حشفه و کشفه یعنی چی؟ پدرم سواد خواندن و نوشتن داشت ولی عربی‌اش به آن غلظت آخوند شب گذشته نبود. گفت نمی‌دانم و بعد اضافه کرد مگر معلم عربی نداری. خصوصأ آقای طباطبائی که استاد زبان عربی بود. زنده‌یاد آقای طباطبائی که واقعأ از استادان نادر در زبان عربی بود یکی از اعضای معروف خانواده طباطبائی‌های تبریز و از سادات محترم شهر بود و در دبیرستان ما زبان عربی درس می‌داد و این شخص چند خصوصیات معین و مشخص داشت. اولأ ،با اینکه سید محترم و مؤمن بود از هر چه آخوند و آخوند جماعت بود، بیزار بود. می‌گفت اینها نه تنها بی‌سواد هستند، بلکه اصلأ تاریخ اسلام را نمی‌دانند. تسلط او بر زبان عرب آنقدر بود که حتی معروف است با روزنامه الاهرام مصر هم مکاتبه داشت و هم مقاله می‌فرستاد و خودش سال‌ها در مصر تحصیل کرده بود. ثانیأ در کلاس درس همیشه به زبان ترکی آذری صحبت می‌کرد و همان اندازه که به زبان عرب تسلط داشت، به زبان فارسی نیز مسلط بود و به سبک قائم مقام فراهانی (صاحب اثر معروف منشات قائم مقام ) می‌نوشت. دیگر خصوصیت‌اش این بود که برعکس سایر معلمین، اصلا کروات نمی‌زد و یکی از شخصیت‌های جبهه ملی بود و به زنده یاد دکتر مصدق ارادت داشت.
    ساعت درس عربی بود ، آقای طباطبائی ، از یک عده درس هفته گذشته را سئوال کرد ، بعد ، درس دیگری از کتاب عربی بما تدریس کرد . نوبت به سئوالات دانش آموزان رسید . چند نفر از دانش آموزان سئوال کردند ،و بعد این بار من بودم که دست بلند کردم .مرحوم طباطبائی ،مرا خوب می شناخت ،چون پسر برادرش ، همسایه دیوار به دیوار ما بود . تا انگشت بلند کردم گفت چیه رنجبر ؟ گفتم آقا معنی حشفه ،و کشفه در عربی یعنی چی ؟ تا این دو کلمه از دهان من خارج شد ، پیرمرد مثل یوز پلنگ ، به طرف من حمله ور شد ،و یک چک آبدار ، به گوشم نواخت .با گذشت ، سالهای سال از آن تاریخ ، تا کنون، هرگز نگاه مسخره آمیز دانش آموزان هم کلاسی ام را فراموش نکرده ام ،که چگونه با تمسخر به من نگاه می کردند ،و من چقدر خجالت می کشیدم ؟ کاملأ گیج شده بودم ، از خودم می پرسیدم ،: مگر من چه گناهی کردم ، چه غلطی خوردم ،که مستوجب این تنبیه و تحقیر هستم ؟ پریشب آن آخوند شکمو ، با آن صدای کلفت اش ، این کلمات را با لای منبر ، هی میگفت ، هی تکرار می کرد ، کسی ، به او اعتراض نمی کرد ! من گناه ام چی بود ،که همین کلمات را از معلم زبان عربی می پرسم ،و در عوض این چنین تنبیه و سرشکسته می شوم ؟ غمگین در تنهائی درون خودم نشسته بودم . زنگ پایان درس زده شد . همه شاگردان هم کلاسی ام بطرف در خروجی کلاس رفتیم . اما مرحوم طباطبائی ، به من اشاره کرد و گفت : رنجبر با تو کار دارم ، تو بمان ؟ ترس در دلم نشت . با خود گفتم ، حتمأ اینبار ، می خواهد پوست از کله ام بکند؟ این بارنا خواسته اشک از چشمانم جاری شد . همه همکاسی هایم از کلاس بیرون رفته بودند. ، آقای طباطبائی ، به طرف من آمد و پرسید : این کلمات را کی به تو یاد داده است ؟ کجا این کلمات را خوانده ای ؟ در حالت غم و اندوه ، گفتم آقا پریشب در مسجد بودم ، آخوند این کلمات را می گفت و هی تکرار می کرد : اگر حشفه داخل کشفه بشود ، چه انزال رخ بدهد ، یا رخ ندهد غسل واجب است ؟ من این کلمات را از پدرم پرسیدم ، پدرم نمی دانست ، این پدرم بود که گفت چرا از معلم عربی ات نمی پرسی ؟هنوز جمله ام تمام نشده بود ، دیدم قیافه ا آقای طباطبائی عوض شد . حالت مهربانی و در عین حال تاًسف در قیافه اش ظاهر شد . پرسید چند سال داری؟ گفتم :۱۴ سال ام را هنوز تمام نکرده ام. برگشت گفت هان فهمیدم . این بار به سئوالات ام جواب داد . گفت : در عربی ، بخش انتهائی آلت تناسلی مرد را حشفه ،و بخش ورودی آلت تناسلی زن را ، کشفه می گویند،و بدون قطع سخن اش ، اضافه کرد : وقت مفت داری به مسجد می روی ؟ از این آخوند ها تو چی میخواهی یاد بگیری ؟ تو مدرسه می آئی که این جا یک چیزی یاد بگیری ،و بعدأ با عقل خودت سبک سنگین بکنی و بفهمی . چند هفته بعد ، مرحوم طباطبائی ،نامه ای بمن داد ،که به پدرم بدهم . آن مرد در نامه ایکه به پدرم نوشته بود ، با تمام بزرگواری ومتانت از پدرم معذرت خواسته بود ،که بی گناه ،طفلی را تنبیه کرده بود ،و بعلاوه اشاره کرده بود ،که درس مدرسه برای آموختن ، فقه کافی است ، لزومی ندارد که فرزندتان تحت تاثیر این آخوند ها قرار بگیرد و از درس مدرسه باز ماند .
    سالها گذشت ، من ایران را ترک کردم ، مرحوم طبا طبائی ، مرد فرهیخته ، باسواد و مسلمان ، از این دنیا رفت ، انقلاب اسلام ناب محمدی آیت الله خمینی را ندید ، که شاهد باشد ، جهل و بیسوادی آخوندی ، چه ضرباتی به این ملت و مملکت زدند.سه قرن پیش ، انگلیسی ها برای تسلط بر دریا هاو اقیانوس ها ، خط الطول گرینویچ ، یا مدار گرینویچ را آفریدند ، اما خط الطول و خط العرض جغرافیائی ، و یا مدار گرینویچ آخوند ی ما هنوز به محل تلاقی حشفه ، با کشفه محدود می شود ، اگر انزال هم رخ ندهد ، غسل واجب است .
    وقتیکه فیزیک گالیله ،و نیوتن ، دانش و آگاهی ما را از جهان هستی و قوانین حاکم در آن را عوض کرد ،از آن زمان تا امروز ، چیزی بر دانش و آگاهی علمای اسلام اضافه نشده است ،و گرنه آیت الله خمینی در آواخر قرن بیستم ، نمی فرمودند ،که «اقتصاد مال خراست !»،و یا در مبارزه علیه روشنفکران و آزاد اندیشان جامعه ایران ، با آن قساوت قلب ، نمی گفتند : بشکنید این قلم ها را . ۳۰ سال حکومت استبدا د جهل و خرافات ، با در نظر گرفتن سرعت انتقال معلومات علمی ، کشف قوانین جدید ،و اختراعات بیشمار در جهان امروز ، صدمات ایکه این نظام در طول ۳۰ سال به ملت و مملکت زده است ، اگر ازصدمات ایکه حمله مغول به ایران زده است بیشتر نباشد ، کمتر نیست .وقتی که علمای انگلستان ، برای سلطه بر دریا هاو اقیانوس ها معیارو محاسبه مدار گرینویچ را اختراع کردند ، گرینویچ آخوند ها ی ما در بعد جغرافیای خط الراُ س حشفه و کشفه می چرخید.بی جهت نیست که امروز شرف ،ناموس مسلمانان ، حتی در وطن شان این چنین مورد تجاوز و مهاجمان اشغالگر بیگانه قرار می گیرند .، آقای رئیس جمهور می فرمایند : مملکت را امام زمان اداره می کند . پس تورم ۳۰ در صدی هم نعوذ بالله کار امام زمان است ؟ اگر مملکت را امام زمان اداره میکند ، پس شما چرا حقوق از خزانه مملکت برمی دارید؟
    – پارریس ۱۸ ماه ژوئن ۲۰۰۸
    – به قلم کاظم رنجبر . دکتر درجامعه شناسی سیاسی .
    – اقتباس با ذکر نام نویسنده و نام سایت آزاداست

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید