شیف+دلیت

تمرین می‌کنم این روزها با خودم. خودت می‌دانی که هر کاری از دستم برمی‌آید. هر چقدر هم سخت باشد این کار را عاقبت انجامش می‌دهم. دارم تمرین می‌کنم این روزها. متأسفم. باید اعتراف کنم که دنبال ضعف‌هایت دارم می‌گردم. شاید این‌طوری آدم راحت‌تر بتواند پروسه پاک کردن را طی کند. حداقل من فکر می‌کنم منطقی‌اش این است که اگر آدم مجبور است بخشی از حافظه‌اش را پاک کند، باید برایش دلیل قانع‌کننده‌ای پیدا کند. بعضی‌ها روششان این است که روی آن بخش از حافظه رونویسی می‌کنند. یک چیز دیگر را می‌ریزند روی آن بخش. فکر کن که روی یک نوار موسیقی، آهنگ‌های دیگری را ضبط می‌کنند. این روشی است که خود تو هم بارها از آن استفاده کرده‌ای و می‌کنی. آدم‌ها به راحتی توی مخت می‌آیند و به راحتی از مخت هجرت می‌کنند با این راهی که داری. روش من اما جور دیگری است. من سعی می‌کنم آن‌قدر توجیه پیدا کنم برای پاک کردن آن نوار تا کلّش را بشکنم. این خیلی راه دردناک‌تری است اما در عوض خاطره آهنگ‌های قبلی را کشته‌ای در خودت و حالا بعد از دوران نقاهت طولانی راحت‌تر می‌توانی زندگی کنی.
می‌بینی روش‌های من و تو همین‌قدر متفاوت از هم است. متأسفم برای خودم که مجبورم این روش را انتخاب کنم. برای پاک کردنش هم دنبال دلیل می‌گردم. دلیلش را هم خودت دستم دادی و هنوز هم می‌دهی.
خوشحالم که این نکته را کسی به من یادآوری کرد که به تو نزدیک‌تر است تا من و به همین علت یک جورهایی مدیونش هستم. توی ذهنم دارم اشکالاتت را فهرست می‌کنم. بی‌رحمانه. متأسفم برای خودم که نمی‌توانم مهربانی کنم. علتش هم خیلی ساده است. باید پاکت کنم. یک راه بی‌بازگشت. یک جورهایی فشردن همزمان دکمه‌های شیفت و دلیت برای زنده ماندن.
سپاسگزارم از تو که داری در این راه همراهی‌ام می‌کنی با رفتارت و بهانه‌های لازم را دستم می‌دهی. این‌طوری این دوره نقاهت قابل تحمل‌تر می‌شود. من نمی‌توانم لاس زدن با رهگذران را قرص فراموشی کنم. عرضه‌اش را ندارم. راه‌های دردناک‌تر اما مؤثرتری بلدم. مثل کندن یک دندان از ریشه و تمام. صبر ابزاری است که من دارم و تو نداشتی. این تفاوت فرمول‌های متفاوتی است که من و تو انتخاب کردیم.

5 دیدگاه دربارهٔ «شیف+دلیت;

  1. نیمای عزیز!
    چه فرمول معقولانه‌ای برای کسی که در عصر تکنولوژی و سرعت وقت بیشتری برای صبوری و هزینه کردن برای صید محبت از آب گل‌آلود جوی یار ندارد. این جوی آب هر چند برگ مرا سبز میکرد اما باید از آن گذشت.
    حقیقتش همانطور که گفتی برای کسی که دل دارد و آن را نفس کشیده است کار سخت و دردآوری است.
    برای کسی که دل دارد شیفت و دیلیت شهامت می‌خواهد و یک کمی سنگدلی. یک مقدار خود را به حماقت و فراموشی زدن. اینجور وقتها بهانه‌ها به داد آدم می‌رسند. و من می‌ترسم که از این پس به تمام بهانه‌های دیگر در آینده عادت کنم. و کم‌کم سنگدلی شوم که به راحتی می‌تواند از درد بگریزد و سراغ درمان نرود.
    اما باز هم که فکر می‌کنم وقتی دچار سرعت می‌شوی فرصتی برای سر خاراندن نمی‌ماند چه برسد به سوخت و ساختن برای سراب محبت و عشق.
    امید که قبل و یا بعد از شیفت و دیلیت دلت شادی حقیقی را تجربه کند جوری که بفهمی برای رسیدن به این سهم، راه همین بوده که از این لحظه بگذری.
    ایک اش فرمولی داشتی برای رسیدن به شهامت این شیف و دیلیت.

    پاسخ
  2. خوب… روشنفکرها این طوری عصبانی می‌شن؟
    با تخریب طرف مقابل به آرامش می‌رسند…
    حوصله‌ی آدم‌های بی‌خاطره و بی‌دندون رو ندارم..
    فکرشو بکن مجبور شی یکی یکی دندوناتو بکشی!
    وحشتناکه!

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید