وب‌سایت ابراهیم رها

ابی خان رها به حکم سن و سال و دوراندیشی‌اش هم که شده باید زودتر از خیلی‌ها وبلاگش را راه می‌انداخت. نه این که وبلاگ بنویسدها. منظورم یک آرشیو درست و حسابی از کارهایش بود. آدمی که هر روز چند جایی دارد آثار خواندنی تولید می‌کند، حیف است این همه انرژی آزادشده‌اش را فقط توی مطبوعات چاپی ایران منتشر کند و یک بایگانی تحت وب از آن نداشته باشد. به ویژه که با وضعیت بسته شدن مطبوعات، وب‌سایتشان هم به امید خدا رها می‌شود و هیچ شرکت میزبان وبی هم نیست که این آرشیو غنی و پرمحتوای فارسی را نجات دهد. تراژدی هم پاک شدن این محتواست و از بین رفتن کلی مقاله و تحلیل و پژوهش و مصاحبه که حداقل سودش، پیدا کردنشان با یک سرچ ساده توی گوگل می‌شد که باشد.
به هر حال من در زمان خوش چلچراغ بودنم، هر چقدر زور زدم نتوانستم ابی خان را چندان آنلاین کنم. هر چند به مدد روی زیاد من، ایمیلش را از توی جی‌میل انتخاب می‌کرد و سر و کله‌اش توی سایت کلوب و بالاترین هر روز پیدا می‌شد و گاهی شیطنت هم می‌کرد (به جان خودم این انسان، آدم شیطانی است)، اما نشد که کلنگ یک وبلاگ درست و درمان چند هزار تخت‌خوابی را برایش بکوبیم به آنجایی که باید. دست و پنجه باعث و بانی‌اش درد نکند که یقه‌اش را گرفته و کشانده‌اش به دنیای وب‌نویسی. حالا مردم از هر جای دنیا می‌توانند نوشته‌هایش را اینجا بخوانند.
نمی‌دانم از میان طرفدارانش کسی هم پیدا می‌شود که آرشیوی از کارهای قبلیش را، از هر چیزی که روی اینترنت پیدا می‌شود، یا از توی هارد کامپیوتر مطبوعاتی که تویش نوشته، داخل این سایت آرشیو کند یا نه! به هر حال کار طاقت‌فرسایی است.
وانگهی از همین تریبون به ابی خان تبریک گفته و مراتب چاکرپیچی خودمان را خدمتشان پرتاب می‌کنیم.
یکی دو نفر دیگر هم خیلی جایشان توی این شبکه تار عنکبوتی خالی است. منصور ضابطیان، امیرمهدی ژوله، جلال سعیدی. امیدوارم هر چه زودتر عقل از سرشان بپرد و به ما ملحق شوند.

31 دیدگاه دربارهٔ «وب‌سایت ابراهیم رها;

  1. عالی
    دمِ شما گرم
    من یکی که خیلی خیلی خوشحال شدم. خیلی زیاد
    امیدوارم هی فرت فرت آپ کنن البته
    من دستم کوتاهه از مطبوعاتِ ایران و دامنِ اینترنت رو باید بگیرم
    آقایِ رها ناامیدمان نکنید و اینا

    پاسخ
  2. ووووووااااااااااای خدای من …
    نمی دونی، نمی‌دونی چقـــــــــــد خوشحالم کردی نیما گوگولی :*
    چقد همیشه دوس داشتم ایشون بنویسند و یه وبلاگ داشته باشند همینطور منصور ضابطیان و امیر ژوله هم… از صمیم قلب واسه آقای رها آرزوی موفقیت می‌کنم ؛))
    بعدم از همین جا بگم که؛ آقای رها آقا جان نگفتی قربونت برم؛ چی صدا کنم تو رو بالاخره… هان؟! :دی به آقایان میرمیرانی و فاطمی هم سلام مخصوص منو برسونید- می‌دونم خیلی لوس می‌باشد :دی- ؛)

    پاسخ
  3. این نیما اکبرپور و ابراهیم رها و ایضا ژوله بودند که چلچراغ را زنده نگاه داشته‌اند!
    آقا ضمنا ما توی دنیای جوانان | http://www.donyaye-javanan.com | یک التماس داریم که داریم راه شما رو ادامه می‌دیم و در ضمن دستنوشته‌های پسری در حال کمای من رو با کمی سانسور هر ماه توی ستون قبل از مصرف تکان دهید! چاپ می‌کنه.

    پاسخ
  4. من وقتی ایران بودم یادمه بعد از چند تا توری که گروه چلچراغ گذاشته بودن و تو هیچ کدومشون ابراهیم رها نبود کم کم شایعه شده بود که اصلا همچین کسی وجود خارجی نداره و … تا دو سال بعد از مهاجرتم یکی از بهترین دوستام هر ماه چهار تا از مجله را برام پست میکرد که اونم قطع شد چقدر عالی که الان میشه اونها را آن لاین پیدا کرد منم امیدوارم بقیه هم شروع به نوشتن کنن همشهری

    پاسخ
  5. راسته می‌گن ابراهیم رها اصلا وجود خارجی نداره، و یکی دیگه از نویسنده‌های چلچراغ به اسم ابراهیم رها می‌نویسه؟ راسته که تا حالا تو هیچکدوم از جشن‌های چلچراغ فردی به نام ابراهیم رها شرکت نکرده؟

    پاسخ
  6. سلام نیما جان
    در برنامه هفته گذشته کلیک در بخش معرفی تازه‌های دنیای موبایل دستگاهی رو معرفی کردید که قراره به زودی به بازار بیاد و کارش اینه که باعث می‌شه بتونیم از طریق اینترنت پرسرعت آنتن موبایل رو تقویت کنیم. بنده اطلاعات بیشتری در خصوص این دستگاه می‌خواستم اما چون اسم دستگاه رو یادم نیست نمی‌تونم در موردش جستجو کنم.
    اگر ممکنه اسم این دستگاه را به همراه تاریخ ورودش به بازار رو بهم بگو.
    مرسی

    پاسخ
  7. سلام آقای اکبرپور، مرسی از خبر خوشحال‌کننده‌تون.
    راستی جاتون خیلی خالی بود تو جمع چلچراغی‌ها تو اهواز

    پاسخ
  8. ما افتخار این را داشتیم که از روز اول راه‌اندازی سایتشون، لینکدونی وبلاگ خود را با نام ایشان مزین فرماییم.
    من آرشیو کاملی از کارهای ابی خان در روزنامه اعتماد دارم.

    پاسخ
  9. سلام آقای اکبرپور. ممنون از خبر خوبتون. جای مطالب هفتگی شما توی ۴۰چراغ خالیه. با آرزوی موفقیت…

    پاسخ
  10. سلام گوینده رادیو هستم. قلمتونو خیلی دوست دارم برای برنامه‌ی من می‌نویسید با برآورد رادیو که زیاد نیست؟ لطفا!

    پاسخ
  11. بچه که بودم هر موقع ازم می‌پرسیدن که دوست داری در آینده چه‌کاره بشی، می‌گفتم: شهید. امروز همین سوال رو از پسرعموم [که چهار سالشه] پرسیدم، گفت: دخترباز.

    پاسخ
  12. تنها رهای تک‌پران سلام
    اول از همه بگم از دو اتفاق کیفور شدم:
    اول رهایی دوستان در بند که یکی یکی دارن رها می‌شن (هول ورت نداره با تو یکی کار ندارم) هر چن از اول هم نباید می‌گرفتنشون.
    دوم: از اینکه توی آدم ول بی‌مسئولیت تصمیم گرفتی یه کار مثبت بکنی خدا وکیلی مث نوشتنت تو اعتماد و جاهای دیگه نباشه یه روز نوشتت باشه سه ماه آزگار خبری ازت نباشه. به‌روز باش. الانه به‌روز بودن کلاس داره. آخه بی‌کلاس تا کی این چیزا رو یادت بدم.

    پاسخ
  13. سلام آقای اکبرپور. وای خدای من نمی‌دونید چقدر خوشحالم. من یکی از طرفدارهای ۴۰چراغم از عید فکر کنم ۳ سال پیش (کیل با بیل) تا حالا هر هفته خوندمتون!!! یک دنیا خوشحالم…..

    پاسخ
  14. ابراهیم جان (مشدی)
    بی‌مقدمه عرض کنم، دست پخت شما (علی الخصوص قورمه سبزی و آموزش آن حرف ندارد، حالا که خوب فکر می‌کنم می‌بینم این روزها آنچنان به آموزش پخت قورمه‌سبزی مشغول هستید که دیگر به نوشته روزنامه‌های آن وری هم توجه نمی‌کنید که به فرمایش شما ابزاری برای قوام آمدن قورمه‌سبزی محسوب می‌شوند ، امروز یکی از آنها به نقل از وزیر نوشته بود «کتاب‌های درسی، دخترانه – پسرانه می‌شود». هر چند این نکته ظریفی است در راستای هدفمند کردن هرچه بیشتر رنگ قورمه‌سبزی ولی به نظر می‌آید پس از جداسازی دانشجویان دختر و پسر ، و با توجه به «برنامه چشم بینداز و لب فروبند ۵ ساله» که قرار است به تایید دولت بعد از نهم برسد مقرر گردیده، اصولا مشکل اساسی در آموزش و پخت قورمه ‌سبزی زندگی توامان اناث و ذکور است. لذا در برنامه فوق پیش‌بینی گردیده دیواری به عظمت دیوار چین فی مابین شرق و غرب یا شمال و جنوب (توضیح اینکه وضعیت اقلیمی هر شهر در جهت کشیدن دیوار دخیل خواهد بود) کشیده و اناث و ذکور را بالکل از هم منفک نمایند (هر که سی خودش) این موضوع، اصولی از برنامه چشم بینداز بر قورمه‌سبزی بود که به عرض رسید، اما در این برنامه دیده نشده که اگر دیوار نشست کرد و از جاهائی شروع به ریزش کرد و زبانم لال یکی از آقایان برای ترمیم آن همت گماشت و خدای ناکرده چشمش به زنی، دختری، اناثی افتاد تکلیف چه می‌شود. همچنین در این برنامه گفته شده برنج را آن‌وری‌ها بپزند و خورش قورمه‌سبزی را این‌وری‌ها اما گفته نشده مبادله آن را چگونه با معادله حل کنند که هر دو گروه از خورش و برنج بهره ببرند.
    جان کلام اینکه در برنامه چشم بینداز فوق نواقص بسیاری وجود دارد که برای رفع شبهات و چاره سازی بحضور ارسال می‌شود. که تا چه مقبول افتد و چه به کار آید.
    باتشکر ح- ف حامد
    نیما: بسیار عالی. اما اینجا سایت ابراهیم خان رها نیست. ای کاش نظرتون رو در سایت خودش می‌گذاشتین.

    پاسخ
  15. ابی خان سلام
    ابی جون هرکی رو دوست داری پاشو هر از گاهی بیا مجله (۴۰چراغ).
    دلمون برای اون نوشته‌هات تنگ شده.
    نوید

    پاسخ
  16. سلام
    خیلی دنبالتون گشتم
    فقط خواستم بگم خدا قوت
    قلمتون روحمون رو شاد می‌کنه در این روزهای سیاه
    اجرت‌تون با امام حسین

    پاسخ
  17. عالیه. این بهترین خبری بود که در زمینه مطبوعات می‌شد شنید. تقریبا در حد آزادی همه روزنامه‌نگارای در بند شیرینه

    پاسخ
  18. با سلام
    بابت مطالب زیبا و بی‌نظیر شما در ضمیمه روزنامه اعتماد تشکر می‌کنم
    وقتی نوشته بودید باید مدتی سکوت کنید خیلی ناراحت شدم و ضمیمه روزنامه رو به امید روزی که دوباره بنویسید چک می‌کردم
    از اینکه دوباره برگشتید خیلی خوشحالم و هر روز منتظر نوشته‌های بی‌نظیرتون هستم
    به امید روزی که همه با این جرات بنویسند

    پاسخ
  19. با سلام به شما و تشکر از اینکه یه جایی وجود داره که می‌شه برای اقای رهای عزیز پیغام گذاشت. من با مطالب شما هم گریه کردم هم خندیدم. ممنون از شما که در آن روزهای دردناک گویی مرهمی بودید بر زخم عمیقی که در قلبم وجود دارد. هر چند ترمیم نمی‌شود اما با مطالب زیبا و عمیق شما کمی آرام می‌شدم. به امید روزهای آزادی و دوباره دیدن شما در روزهای آزادی. حق نگه دارتان باد.

    پاسخ
  20. به نام پروردگار دادار
    سلام به همه! متاسفانه من خیلی دیر با آقای رها آشنا شدم! 🙁 اما از وقتی «چسب زخم» را خوندم خیلی دوست دارم بیشتر با خودشون و گزیده‌ی کارهاشون آشنا بشم و از شما، دوست‌دارانشون می‌خوام که راهنماییم کنین!

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید