پیکسل کیست؟

خلاصه بعد از یک ماه تصمیمم رو برای نگهداری یه بچه گربه عملی کردم. در حال حاضر یه روزی می‌شه که خانوم پیکسل به جمع هم‌خونه‌ها اضافه شدن و برای ابراز وجود فعلاً پوست پای من رو تا زیر زانو کندن.
بله بله ایشون حالشون خوبه و بسیار هم سرحال، شیطون و بلا تشریف دارن و پرواضحه که همچین خصوصیاتی بیشتر از یک خانوم برمیاد.
دیروز یه نیم ساعتی دنبال دمش کرد و فکر می‌کنم الان کشفش کرده و باهاش کنار اومده. دیگه این که جعبه خوابگاه رو با آبریزگاه و دمپایی روفرشی من رو با خوابگاه اشتباه گرفته. البته خب همچین یه نموره بیشتر اشتباه محاسباتی نکرده بچه‌م. فعلاً تا حالا خان‌عمو سعدی، کمک کرده پیداش کنم و براش غذا بخرم، عمو بزرگمهرش صد تا عکس ازش گرفته، خاله دنا ناخوناش رو گرفته، عمو عادل خودش رو دار زده، عمو پناه چند تا عکس دو نفره گرفته باهاش و عمو داریوش و همسر ازش برای پسرشون مخمل خواستگاری کردن. کلی هم اسپانسر پیدا کرده تا این لحظه. از همین تریبون اعلام می‌کنم هنوز پست‌های کلیدی دیگه‌ای برای حمایت پیکسلی ازش وجود داره که با شرایط ویژه اعطا می‌شه. خلاصه مامان و خاله و دایی و ایناش تا از نزدیک نبیننش به این القاب مفتخر نمی‌شن.

15 دیدگاه دربارهٔ «پیکسل کیست؟;

  1. با سلام
    آقا من دیگه نمی‌تونم برنامه کلیک را از سایت bbc ببینم.
    به‌خاطر فیلتر شدن
    آیا جای دیگری آپ نمی‌کنید که بشه دید؟
    ممنون
    نیما: نه یحیی جان. جای دیگه آپلود نمی‌شه متأسفانه.

    پاسخ
  2. خب من ابراز احساساتمو برای پیکسل جان قبلن کردم
    فقط می‌تونم بگم به جای من یه بوس ِ جانانه‌ی جانانه بکنش…
    بگو از طرف عمه نازلی بود 😮
    =))))))))

    پاسخ
  3. سلام. من هم از اینجا خودم رو خاله پیکسل کوچولوی نیما معرفی می‌کنم. و عکسش رو هم من می‌خوام. راستی نیما من یه خرگوش دارم اسمش رو گذاشتم نیما. البته خرگوش ما ما عروسکه.
    نیما: چه خرگوشی بشه اون! آینده درخشانی داره :دی

    پاسخ
  4. قبل از ازدواج …. بعد از ازدواج
    پسر: بله، بالاخره وقتش شد. منتظر بودن خیلی سخته.
    دختر:‌ می‌خوای من برم؟
    پسر: نه. حتی فکرش رو هم نکن.
    دختر: دوستم داری؟
    پسر: البته!
    دختر: تا حالا به من خیانت کردی؟
    پسر: نه! چرا حتی یک همچین حرفی را می‌زنی؟
    دختر: منو می‌بوسی؟
    پسر: بله.
    دختر: منو کتک می‌زنی؟
    پسر:امکان نداره! به قیافه من میاد همچین آدمی باشم.
    دختر: می‌تونم بهت اعتماد کنم؟
    پسر: بله.
    حالا بعد از ازدواج.
    لطفا همین گفتگو را از پایین به بالا بخوانید.

    پاسخ
  5. سلام نیما جان، خوبی، یه زحمت دارم با توجه به اینکه می‌دونم سرت بسیار شلوغه، ببین من متاسفانه فیلترشکن ندارم، آیا ممکنه اون آگهی استخدام پژوهشگر رو واسه من میل کنی، خیلی ممنون می‌شم از اینکه کمکم می‌کنید.

    پاسخ
  6. ماشالا به این حواس جمعم!!!!
    الان یادم اومد که پسر دارم یه دونه خوشمله سفیدشم دارم. اما متاسفانه اگر بیاییم خواستگاری پیکسل خانوم شما، قضیه کشتن گربه دم حجله میشه. با این تفاوت که همستر رو دم حجله می خورن.
    اصرار نکنید که اصلا تمایلی به فامیل شدن نداریم!!!

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید