رویاهایی که گم شدند

داستان از آنجایی شروع شد که عادت داشت هر وقت که کاری برای انجام دادن نداشت، برای آینده‌اش برنامه‌ریزی کند. تقریباً بزرگ‌ترین تصمیم‌های زندگیش را قبل از خوابیدن و توی تختخوابش گرفته بود. رویابافی‌هایی که از لالایی برایش مهم‌تر بودند. افکاری که باید بارها و بارها در ذهن نشخوار می‌شدند تا روزی واقعی شوند. از یک سال پیش اما هنوز نتوانسته بود رویای جدیدی برای خودش پیدا کند. گام بعدی چه بود؟
کم‌کم داشت به این نتیجه می‌رسید که یک چیزهایی خود به خود به پایان می‌رسند اما انسان متوجه‌اش نمی‌شود. شاید زندگی یک سال پیش تمام شده است. شاید رویاها گم شده‌اند. شاید قدم بعدی‌ای وجود ندارد.
خیلی چیزها تمام می‌شوند اما هنوز نقطه پایانیش را کسی نگذاشته است. انتظاری بیهوده برای گذاشته شدن نقطه و رفتن به سر خط بعد یا شاید هم آخرین نقطه داستانی که خط بعدی‌ای برایش تعریف نشده است. تنها کاری که باید کرد این است که نقطه پایانش را گذاشت تا همه چیز تمام شود.
چشم‌ها مثل شب‌های دیگر سنگین می‌شوند. یک شب دیگر به سالی اضافه می‌شود که هر شبش با این فکر گذشته که رویاهایم کجا رفته‌اند.

8 دیدگاه دربارهٔ «رویاهایی که گم شدند;

  1. درود بر شما
    شما رو به خدا لطفا اگه عضو بالاترین هستید یک دعوتنامه برام ارسال کنید. مدتهاست که دنبالش هستم یشاپیش متشکرم
    موفق باشید

    پاسخ
  2. سلام نیما جان. تو توییتر دنبال می‌کنم نوشته‌هاتو. تازه با وبلاگت آشنا شدم. می‌دونی؟ باهیجان‌ترین قسمت زندگیم توییتر و وبلاگمه. همیشه دوست داشتم این دوتا رو کنار هم داشته باشم. الان که وبلاگت باز شد و دیدم آخرین پستای توییترت اون گوشه نشون داده می‌شه نمی‌دونی چقدر ذوق کردم. این دقیقاً همون چیزیه که دنبالش بودم. می‌شه لطف کنی و راهنماییم کنی که چه طور می‌تونم چنین کاری تو وبلاگم بکنم؟ خیلی دوست دارم تو یه قسمت گوشه‌ی کادر وبلاگم توییتام نمایش داده بشه اما نمی‌دونم چه جوری!
    نیما: من نمی‌دونم پارسی‌بلاگ این امکان رو داره یا نه. اما می‌دونم وردپرس داره.

    پاسخ
  3. WOW
    عالی بود.
    دستت درد نکنه ، بسیار عالی و زیبا بود. جالبه که دقیقا اینجوریه زندگیم…
    آقا نیما شما رو از ۴۰ چراغ می‌شناسم. اگه درست گفته باشم. خیلی کارت درسته مرد…
    نیما: ممنونم از لطفت.

    پاسخ
  4. رویایی که فیلتر شد:
    سایت خودنویس رو که توی لینکدونی‌ات معرفی کرده بودی فیلتر شد. رویاهایی هم هستند که توی این فیلترگذاری‌ها گم می‌شن.
    کاش می‌شد برای پیدا کردن رویاهای گمشده‌مون مثل فیلمای کابوی آگهی داد و جایزه‌بگیر استخدام کرد.

    پاسخ
  5. نیما جان سلام
    بی‌مقدمه عرض کنم. به دعوتنامه بالاترین شدیدا نیازمندم. اگر مقدور باشه واقعا سپاسگذارت می‌شم.
    نیما: دعوتنامه ندارم متأسفانه.

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید