شباهت فرندفید و الکل طبی

خوشبختانه ایرانی‌های کاربر اینترنت، همیشه روایت‌های خودشون رو از اینترنت دارن. اون طوری که دوست دارن از اینترنت و ابزارش استفاده می‌کنن. حالا درست یا غلطش رو کاری ندارم. گاهی این وسط ممکنه به بیراهه برن. اما برای من کاربردهای تازه‌ای که برای ابزار آنلاین به خصوص سایت‌های وب ۲ پیدا می‌کن، جالبه.
در جریان انتخابات ایران توییتر رسماً به یک ابزار اطلاع‌رسانی سریع بدل شد. همین اتفاقات شاید در تغییر پرسش معروف توییتر بی‌تأثیر نبود. این که به جای «داری چی کار می‌کنی؟» سؤال دیگه‌ای به صورت «الان چه اتفاقی داره می‌افته؟» بالای جعبه نوشتن توییت دیده می‌شه به نظر من ناشی از همین اتفاقات و تغییر کاربریه.
همین مسأله رو از جهتی دیگه بیشتر از چند ساله داریم توی فرندفید می‌بینیم و در یک سال اخیر شدتش بیشتر شده. فرندفید در زیست‌بوم انحصاری خودش بیشتر از این که برای پیگیری فعالیت دوستانتون باشه، تبدیل شده به محل بحث و مبادله تجربیات و شوخی و خنده و ابراز دلتنگی و خیلی چیزهای دیگه. فرندفید فارسی بیشتر یه کاربرد شبکه اجتماعی دوست‌یابی داره. خیلی‌ها با هم اونجا آشنا می‌شن و حتی برای هم تولد می‌گیرن و سعی می‌کنن تا جایی که از دستشون بر میاد آرزوهای هم رو برآورده کنن. گرچه مثل هر محیط دیگه‌ای دلخوری و دعوا و بلاک کردن هم توش وجود داره. همه طیفی هم اونجا پیدا می‌شن. از سیاسی و غیرسیاسی گرفته تا هنرمند و نویسنده و بلاگر و جواهرساز و دانشجو و دانش‌آموز و خلاصه ایرانیان اطراف و اکناف جهان که هر کدومشون به کاری مشغولن. این یک کاربرد جدید برای سایتی هست که قراره فعالیت‌های یک فرد رو به طور متمرکز یک جا گردآوری کنه اما ترکیبی از همین وظیفه به همراه فوروم و چت‌روم و فتوبلاگه. جایی که از قرار کوه‌نوردی توش تنظیم می‌شه تا معرفی نرم‌افزاری که توسط یکی از اعضاش نوشته شده. از پادکست توش منتشر می‌شه تا دستور آشپزی. خلاصه یه جامعه واقعی با اصطلاحات خاص خودش مثل شخم زدن، و دوان‌دوان و م.ب و چیزهای دیگه که مردم کوچه و خیابون مجازی ممکن نیست معناش رو بفهمن. کوچه فرندفید زبان خیابانی خودش رو داره. اسلنگ خودش رو داره و خیلی چیزهای منحصر به فرد خودش رو. خورشید اونجا هیچ‌وقت غروب نمی‌کنه چون همیشه یه عده هستن که بیدارن. شیفت شب داره. در واقع وقتی که توی ایران همه خوابن ترکیبی از بچه‌های داخل و خارج ایران بیدارن و دارن اونجا فعالیت می‌کنن. این از این.
یک مورد جالب دیگه گوگل‌ریدر هست یا اون طور که کاربران فارسی‌زبانش می‌گن، گودر (واقعاً کی اولین بار این واژه ترکیبی گودر رو از گوگل‌ریدر ساخت؟ یه همچین اتفاقات خجسته‌ای معمولاً توی زبان فارسی نمی‌افته. دستش درد نکنه). خلاصه این گودر که قراره همه توش مطالب رو از سایت‌های مختلف بخونن و به هم توصیه کنن، علاوه بر این وظیفه، داره وظایف دیگه‌ای هم انجام می‌ده. مثلاً کلی نوشته توش هست که به هزار و یک دلیل توی وبلاگ‌ها نوشته نمی‌شن و مستقیم توی گودر میان. این روزها حتی سر و کله آگهی‌های گودری پیدا شده. دوستان از طریق گودر به هم اطلاع می‌دن که دنبال کار می‌گردن. یا شرکتشون می‌خواد یکی رو استخدام کنه. یا آگهی‌دهنده می‌گه که می‌تونه یه بورس برای یه فارغ‌التحصیل فیلان رشته توی دانشگاه بیسار در کشور بهمان جور کنه. یا مورد جالب دیگه‌ای که دیدم، نویسنده‌ای که خبر چاپ شدن کتابش رو به امواج گودر سپرده بود تا هزار هزار تکثیر بشه و به هر جایی که می‌خواد برسه.
وب ۲ اینه. پویا و پرتحرک و انعطاف‌پذیر. با وجود وب ۲ من می‌تونم درک کنم که چی شد گونه‌های مختلف جانوری در طول تاریخ به وجود اومدن. چرا که از یه محصول، گاهی چنان کاربردهایی دیده می‌شه که فقط مختص یه کشور، یه زبان یا یه جمع خاصه. درست مثل همون کاری که ایرانی‌ها با الکل طبی می‌کنن. استفاده در جهت رفع نیازهایی که در حالت معمول امکان پاسخ بهشون نبست.


در همین زمینه:
زنده باد گودرنویسی

3 دیدگاه دربارهٔ «شباهت فرندفید و الکل طبی;

  1. یادمه رامبد جوان تو یکی از برنامه‌هایش یک بار گفت ما ایرانی‌ها، همه چیز را ایرانیزه می‌کنیم، از فرهنگ گرفته تا غذا 🙂 خوبیش اینه که با وجود این همه علاقه‌مون به چیزهای غیر بومی همیشه آخرش اون چیزیو که داریم یه جوری حفظ می‌کنیم. در مورد شبکه‌های اجتماعی هم همین اتفاق رخ داده و خب مثل بقیه چیزها از دید خودمون که مثبته حداقل.

    پاسخ
  2. واقعاً جالبه ما ایرانی‌ها کارهایی رو که باید یاد بگیریم، نمی‌گیریم و به جاش سر از چه کارهایی در میاریم. ممنون بابت این اطلاعات.

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید