این روزها اگه توی لندن باشین، میتونین به میدان ترافلگار برین و یه خرس قطبی باشکوه یخی رو ببینین که داره آب میشه.
این در واقع هشداری هست به گرم شدن کره زمین. این مجسمه یخی ۹ تُنی که درونش یه اسکلت خرس قطبی از جنس برنز هست، در میدان ترافلگار قرار گرفته و هر کسی میتونه بهش دست بزنه و آب شدنش رو به چشم ببینه. دیروز که اونجا گشتی میزدم، دیدمش که تقریباً بخشهای زیادی از اون مجسمه یخی آب شده بود و بخشهایی از جمجمه برنزی این خرس نَر رو میشد دید. به نوعی میشد مرگ تدریجی اون رو حس کرد که عاملش گرم شدن کره زمینه.
مارک کورث، مجسمهسازی که این خرس رو ساخته، امیدواره که مخاطبان با لمس این خرس، بتونن به طور مستقیم خطری رو که متوجه آب شدن تدریجی قطب شمال هست و عاملش هم فعالیتهای انسانیه، درک کنن.
این خرس از یازدهم دسامبر یعنی سه روز پیش به نمایش گذاشته شده. اطلاعات بیشتر رو میتونین از اینجا بخونین. اینجا میتونین چند تا عکس ازش ببینین و البته این هم دوربین زنده از روند آب شدن این خرس:
اجتماعی
نئونازیهای ایران، رها در جامعه واقعی و مجازی
آدم وقتی به خودش مطمئن نباشه و به تواناییهای خودش ایمان نداشته باشه، به روشهای غیرمعقول رو میاره. سعی میکنه جای خودش، بقیه رو مقصر جلوه بده و هزار و یک دلیل بیاره که پسرفت خودش رو با اشکالگیری از دیگران توجیه کنه. به نظرم نژادپرستها یکی مصادیق بارز همین دسته از آدمها هستن. کسایی که نژاد خودشون رو برتر میدونن و بقیه نژادها رو عامل بدبختی و عقبموندگی خودشون. از سه تا نسل اونورتر از خودشون خبر ندارن، اما ادعای خالص بودن نژاد خودشون رو دارن. اگه برن چهار تا آزمایش دیانای بدن، تازه میفهمن که خون پاک و خالص توی این دوره و زمونه معنای مضحکی بیشتر نداره. اینها همون کسایی هستن که توی ایران زورشون به افغانها میرسه و مسخرهشون میکنن. اینها همونها هستن که در گام اول ادعا میکنن هدفی جز اعتلای ایران و ایرانی ندارن و در گامهای بعدی خودشون رو برتر و بهتر میدونن و سایرین رو مستحق سوزاندن. اینها همون کسایی هستن که باید از ایران بیان بیرون و با گونههای خارجی خودشون برخورد کنن و تحقیر بشن تا بفهمن کارشون چقدر تهوعآوره.
برای من جالبه که این همه سایت و وبلاگ منتقد به دولت و حکومت بسته میشه و گردانندگانش میرن بازجویی و زندان اما کسی کاری به کار نئونازیهای ایرانی نداره که توی اینترنت کلی گرد و خاک کردن و دارن عضوگیری میکنن. برای من جالبه که نئونازیهای ایرانی دامنه دات آیار رو به سادگی میگیرن و هیچ سیستم نظارتی نیست که از این کار جلوگیری کنه. اونها هم وبسایت خودشون رو میزنن و فوروم و بحث و گفتوگو راه میندازن و رسماً اعلام میکنن که با نئونازیهای آلمانی ارتباط دارن و مذاکره کردن و خطی مشی یکسانی رو دنبال میکنن. بعدش هم به مناسبت این پیوند خجسته، پرچم آلمان نازی، بازوبند و وسایل دیگه رو به طور رایگان در اختیار علاقمندان قرار میدن. برای من جالبه که نئونازیهای ایرانی حتی فروشگاه آنلاین هم دارن و البته به راحتی میشه آیدی و اسم و فامیلشون رو از گوشه و کنار سایتشون پیدا کرد و این یعنی ابایی از فعالیت خودشون به طور آشکار ندارن. من متعجبم از این که این همه وبلاگ درباره فاشیسم و نازیسم و نژادپرستی به فارسی نوشته میشه و البته در سرویسهای وطنی مثل بلاگفا.
برای من عجیبه که کسی دامنه هیتلر دات آی آر رو به راحتی میگیره تا بگه آدولف هیتلر نه یه جنایتکار بلکه یک شخصیت و یه قهرمان بزرگه.
این روزها من مرتباً تعجب میکنم از نئونازیهای ایرانی که چه توی مغزشون میگذره و جامعهشناسان ایرانی که پژوهشی در این باره نمیکنن و از دولتمردان ایرانی که نهایت برخوردشان با این تفکر، اعلام تهاجم فرهنگی و غربزدگی و شیطانپرستی و مستندسازان ایرانی که درباره این گروهها نمیسازند و یا اگر بسازند مجوز نمیگیرند و اگر بگیرند، لابد چیز مزخرفی شبیه به مستند «شوک» را ساختهاند.
این مانکنهای غیرمتعارف و برجسته و بسیار زننده بیهمهچیز
پلیس اطلاعات و امنیت عمومی نیروی انتظامی نامهای به رئیس اتحادیه پوشاک و لباس دوخته نوشته و به رعایت این موارد تأکید کرده که لازم میبینیم در جهت تنویر افکار عمومی، علت صدور این احکام را به سمع و نظر شهروندان گرامی برسانم.
– ممنوعیت نمایش، عرضه و فروش البسه با مارکهای غربی و تصاویر مبتذل: آقا مارک غربی با تصاویر مبتذل هیچ منافاتی ندارد لذا طبق این فرموده، فروش هر گونه شلوار لی، لیلی، تریلی، چارلی و الخ در حکم اشاعه تصاویر مبتذل خواهد بود.
– ممنوعیت به نمایش گذاشتن پاپیون و کروات در معرض دید عموم: این حکم بسیار واضح صادر شده و طبق مفاد آن پاپیون و کراوات را فقط باید در معرض نمایش خواص قرار داد و افراد عامی نباید چشمشان به این دو ابزار لهو و لعب برخورد کند. ورود اون آقاهه که با کروات اومده بود نماز جمعه و دوربین هی روش زوم میکرد هم از این به بعد ممنوع است جداً.
– عدم نمایش مانکنهایی که برجستگیهای بدن، سر و صورت بدون حجاب آن مشخص باشد. اعم از سر تنها، یا نیمتنه یا تمام قد (مانکنها باید بدون سر یا نیم سر باشند): امروزه واضح و مبرهن است که انسان هر چه بدبختی دارد، به خاطر برجستگی است. کلاً انسانهای برجسته باید بروند زیر گِل و به همان ترتیب نقاط برجسته انسانها باید برود زیر لباس و به تبعیت از آن برجستگیهای بدن مانکنها و حتی نقاط ناجوری از سر و صورتشان که برجسته است از قبیل دماغ و دهن و یه گردو باید پوشیده باشد. اگر دلش را ندارید که این نقاط را بپوشانید، سر مانکنها را از گردن جدا کنین یا با یک درجه تخفیف نصف کلهشان را ببرید.
– عدم استفاده از مانکنها با پوششهای غیرمتعارف و خلاف فرهنگ و عرف جامعه اسلامی (پوشاندن البسه به شکل تحریکآمیز و یا منقوش به تصاویر مبتذل، آرایش مانکن، نمایش عمومی مدل مو و…): خدای ناکرده بر مانکن نباید پالان خر پوشاند یا مثلاً شلوارش را تا نیم وجب زیر کمر پایین آورد چرا که هر انسانی با دیدن این مانکنها با چنین پوششی عنان از کف میدهد و آنوقت خر مزبور را بیاور و باقالی بار کن. رنگ پوست مانکن باید مثل آب دهن میت باشد و موهایش هم باید برود زیر روسری و نمایش عمومی نداشته باشد. نمایش خصوصی موی مانکن اشکالی ندارد چون در خفا چیزی برای تحریک موجود نیست. مهم این است که در اماکن عمومی کسی با دیدن کمند موی مانکنها به حالتی نرود که محراب به فریاد بیاید.
– عدم فروش البسه زیر زنانه توسط متصدی مرد: فکرشو بکن!
– واحدهای صنفی ویژه بانوان و یا غرفههای مختص آنها در فروشگاههای پوشاک دارای تابلوی «ورود آقایان اکیدا ممنوع» باشد: یعنی عمراً کسی بتونه واسه زنش لباس زیر بخره اما برعکسش اشکال نداره. به عبارت دیگه مردها ممکنه با ورود به مغازه زنونهفروشی و دیدن اون همه لباسهای زیر تحریک شن از بس که هیزن اما زنها امکان نداره با دیدن لباس زیر مردونه تحریک شن.
– عدم به نمایش گذاشتن البسه زیر زنانه در معرض دید عموم: جانم؟ کراوات رو نمیشه در معرض عموم گذاشت بعد زبونم لال لباس زیر زنونه رو میخواین بذارین؟
– استفاده از مانکنهای ملبوس به لباسهای زیر زنانه در واحد صنفی که صرفاً البسه زیر زنانه تولید و عرضه مینمایند مشروط به اینکه فروشنده مرد نباشد بلامانع است: هورااا خلاصه یه چیزی پیدا شد که بلامانع است. از این تبصره کمال استفاده رو ببرین چون ممکنه همین هم تا سال دیگه ممنوع بشه.
– رعایت شیوهنامه نصب نام و علامت تجاری بر روی البسه (BRAND) توسط تولیدکنندگان و عرضهکنندگان: این شیوهنامه باید خیلی خوندنی باشه. کسی آنلاینش رو سراغ نداره؟ خریدارم.
– وجود فروشنده خانم برای عرضه لباس در واحدهای صنفی پوشاک زنانه که دارای اتاق پرو است الزامی بوده و میبایست حتما لباس بانوان از طریق فروشنده زن به آنها تحویل گردد: تحویل لباس بانوان و نصب در محل بدون درد و خونریزی.
کشف جدید سازمان ملی جوانان: اکثر پسرها، دوستدختر دارند
بعد از کلی بررسی و کشمکش و تحقیق و پژوهش، خلاصه سازمان ملی جوانان اعلام کرد که اکثر پسرها دوستدختر دارند [+].
البته من کشته و مرده اینجور تیترهای خبری هستم به شخصه. هیچ فکر کردین که چرا گفتن اکثر پسرها دوستدختر دارند و نگفتن اکثر دخترها دوستپسر دارند؟ آفرین به شما. علتش اینه که پسرها معمولاً چند تا دوستدختر دارند بنابراین دخترها کمتر دوستپسر دارند. حالا برای این که زیاد این مهم پیچیده نشه، میریم سراغ کالبدشکافی این پژوهش.
البته واضح و مبرهن است که این اکتشاف با اکتشافات دیگه رابطه داره (زیاد سخت نگیر هر رابطهای لزوماً ناجور محسوب نمیشه). مثلاً اوقات فراغت. به هر حال اگه جوان بیکار باشه و بخواد اوقات فراغت خوبی داشته باشه، باید یه جوری پرش کنه.
از اونجایی که ۵۹ درصد جوانان ما برنامه خاصی برای گذراندن اوغات فراغت خود ندارند [+] و البته ۷۰ درصد جوانان ما بهتر از هر کسی میدانند که چگونه اوقات فراغت خود را سپری کنند [+]، این طوری میشه که باید برن مثلاً کتاب بخونن. اما اشکال کار اینه که میزان مطالعه ۷۶ درصد از جوانان، روزانه کمتر از ۳۰ دقیقه است [+]. البته چون نحوه مطالعه جوانان در بیش از ۶۴ درصد موارد سطحی است [+]، همهش ۳۰ دقیقه در روز از وقتشون پر میشه که اون هم همچین کمرنگ و سطحی و ایناست. اما خبر خوب اینه که ۵۱ درصد از جوانان ایرانی به اینترنت دسترسی دارند [+] و در کنار اینترنت، نفوذ ۶۶ درصدی تلفن همراه در بین جوانان ایرانی [+] باعث میشه که برن سراغ مخزنی و پر کردن اوقات فراغت با ارتباط با جنس مخالف. خب حالا چرا جوانان این مرز و بوم، میرن سراغ دوستی با جنس مخالف نه ازدواج؟ جوابش اینجاست: ازدواج در رده چهارم دغدغههای جوانان هست [+] و شغل و پول و کنکور براشون مهمتره. پس، از این همه رابطه ریاضی (رابطه ریاضی هم اتفاقاً رابطه مشروعیه. نگران نباشین) به این نتیجه میرسیم که اکثر پسرها، دوستدختر دارن.
توجه: همه این پژوهشها از مراجعه به درگاه سازمان ملی جوانان حاصل شده و من در تولیدشون هیچ نقشی نداشتم.
هنر آدامسی و مشکل شهرداریهای بریتانیا با آدامس
من تا حالا توی هیچ شهری به اندازه لندن، آدامسهای جویدهشده روی زمین ندیدم. اون اوایل که اومده بودم، همیشه فکر می کردم، این لکههای سیاه روی پیادهروها چی هستن. بعد فهمیدم که اینها آدامسهایی هستن که بعد از جویده شدن، مردم انداختنشون روی زمین. بعد از این کشف و شهود تازه فهمیدم آمار مصرف آدامس توی لندن چقدر بالاست!
بعدش یه بار چند نفر رو دیدم که مثل مأمورهای شهرداری یه میله دستشون بود که سرش کاردک وصل بود. یه کاردک نقاشی رو در نظر بگیرین با یه دسته بلند اندازه جارو. بعدش اینا داشتن آدامسهای روی زمین رو باهاش میتراشیدن. یه کم جستوجو کردم و معلوم شد که اوضاع خیلی خرابتر از این حرفاست. توی این خبر که سال ۹۵ منتشر شده، نوشته که توی بلفاست در ایرلند شمالی پاکسازی این آدامسها سالانه ۴۲ هزار پوند هزینه داره که این هزینه با توجه به تورم و بزرگتر بودن لندن، چندین برابره و طبق این خبر به میلیونها پوند میرسه. نه چند میلیونها، مثلاً ۱۵۰ میلیون پوند در سال ۲۰۰۵٫ برای همین مسؤولان ترجیح میدن که برای کاهش چنین هزینههایی، فرهنگسازی کنن. البته خیابونهای بریتانیا، مشکلات دیگهای هم مثل جمعآوری فضولات حیوانات، زبالههای فستفود و کمبود کاغذ توالت داره.
خانههایتان را از لوث وجود افراد مجرد پاکسازی میکنیم
آقا من هر کاری میکنم درباره این خبر یه چیزی بنویسم نمیشه. راستش دارم همینطوری میخندم به حدی که دلم درد گرفته. اصلاً شرف ندارم اگه این لحظات خوش رو با شما تقسیم نکنم. بخوانید این خبر را در خبرگزاری مهر:
طرح جمع آوری خانههای مجردی از فردا آغاز میشود (۱۱ اردیبهشت ۸۸)
فرمانده انتظامی تهران بزرگ از جمعآوری خانههای مجردی منطقه ۱۲ تهران در ادامه اجرای طرح انضباط اجتماعی در این منطقه خبر داد.
سردار عزیزالله رجب زاده در گفتگو با خبرنگار مهر با اعلام این خبر گفت: یکی از برنامههایی که قرار است در طرح انضباط اجتماعی اجرا شود، جمعآوری خانههای مجردی است چرا که یکی از کانونهای جرم در این منطقه که عامل اصلی تجمع تبهکاران است همین خانههای مجردی است و به همین علت پلیس امنیت درحال شناسایی این اماکن است و از روز آینده کار پاکسازی آنها آغاز میشود.
طرح انضباط اجتماعی از روز پنجشنبه در منطقه ۱۲ تهران به اجرا گذاشته شده است و با اطلاعرسانی خوبی که از چند روز گذشته در این منطقه انجام شد، مردم همکاری خوبی با نیروهای پلیس داشتهاند…
به بهترین تحلیل و تفسیر از این خبر، یک فروند همسر مجردخفهکن طلایی اهدا میشود.
خبر تکمیلی مهر: رئیس اتحادیه بنگاههای املاک: برای جمعآوری خانههای مجردی با پلیس همکاری میکنیم.
خبر تکمیلیتر: جمعآوری خانه مجردی «من درآوردی» بود!
خرید و فروش کلیه در ایران
در و دیوارهای کوچهای در حد فاصل چهار راه و میدان ولیعصر تهران میزبان آگهیهای افرادی است که آنها را با خودکار یا ماژیک مینویسند. این آگهیها ویژگی متفاوتی با آگهیهایی دارند که در صفحات نیازمندی روزنامهها منتشر میشوند. کالایی که در این آگهیها درج شده «کلیه» است. بیمارانی که از دیالیز خسته شدهاند یا بیماریهای کلیوی دارند، خریدارش هستند و افرادی که مشکلات مالی دارند، فروشنده آن. دیوارها مملو از نوشتههایی است که گروه خونی و سن کلیه (فرد اهداکننده) را شامل میشود. به این نوشتهها یک شماره تماس اضافه شده و گاهی تاریخ آگهی هم درج میشود. مجموعه عکسهایی که از این کوچه گرفتهام در سایت بیبیسی فارسی منتشر شده است. برای مشاهده آنها اینجا کلیک کنید.

باید دوباره تازه شد توی هوای رابطه
زیگزاگ– اغلب ناشنوایان و کمشنوایان با زبان اشاره با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. شناخت ما از زبان اشاره شاید محدود شود به خاطراتی از اخبار ناشنوایان تلویزیون و حرکاتی از مجری که شاید برای بسیاری از ما بیمعنا به نظر برسد اما کوچکترین اشارهشان، مفهومی را میرساند.
به طور روزمره ما بیش از اینها با زبان اشاره سر و کار داریم و گاهی آنقدر با آن عجین شدهایم که چندان به نظرمان نمیرسد. بارها حرکت دست پلیس راهنمایی و رانندگی را به چشم دیدهایم که به نشانه «ایست» اتومبیلها را متوقف میکند یا شاید آشناترین تصاویری که از عکسهای زمان جنگ به خاطر میآوریم، انگشتانی V شکل است که Victory یا «پیروزی» را به رخ میکشند. بگذریم از زبانهای اشارهای که مختص ارتباط میان «خلبان»ها و کارگزاران بورسهای مشهور و پرکار جهان است.
به بهانه روز ناشنوایان به سراغ آشناترین چهرههایی رفتیم که سالها اخبار ناشنوایان تلویزیون ایران را اجرا کردهاند و با آقایان «پیروزی» و «تهرانیزاده» که خود ناشنوا هستند، به گفتوگو نشستیم.
همسر سکندلایفی بهتر از همسر واقعی!
این هم یکی از مطالبی که تقریباً یک ماه پیش تو چلچراغ نوشته بودم و شلوغی کارها اجازه نداده بود منتشرش کنم.
iهفتهنامه چلچراغ– سکندلایف این امکان را به شما میدهد که زندگی دلخواه خودتان را شبیهسازی کنید. این کشور واحد پول خاص خودش را دارد که «لیندن دلار» نامیده میشود. در سکندلایف یا زندگی دوم، شما دوستانی متفاوت از زندگی خود دارید و میتوانید حتی شغلی متفاوت انتخاب کنید و حتی درآمدی واقعی داشته باشید. ضمن آن که همیشه این امکان وجود دارد تا درآمد لیندندلاری خود را به پول واقعی تبدیل کنید. بنابراین عجیب نبود که کشورهای واقعی سفارتخانههای مجازی در این سرزمین افتتاح کنند یا سر و کله شرکتهای هواپیمایی پیدا شود که در زندگی دوم شما دفتر هواپیمایی احداث کردهاند.
اهالی سرزمین مجازی «سکندلایف» باز هم تیتر خبرها شدند. یک گروه موسیقی راک بریتانیایی به نام «رویال لیورپول فیلارمونیک» قصد دارد تا یک کنسرت زنده در چهاردهم سپتامبر امسال برگزار کند. این کنسرت در سالن اختصاصی این گروه در سکندلایف اجرا میشود که یک سالن سهبعدی شبیهسازی شده است. علاقمندان هم میتوانند با خرید بلیتهای کنسرت در جایگاههای مخصوص به تماشای آن بنشینند. این گروه قطعاتی کلاسیک را اجرا خواهند کرد و حاضران میتوانند با هم گفتوگو کنند و در جلسه پرسش و پاسخ بعد از اجرای کنسرت، سؤالات خود را از «مایکل الیوت» که رهبر گروه است بپرسند.
خبرگزاری رویتر اعلام کرده که تنها یک روز پس از اجرای زنده این کنسرت، تمام هشت میلیون کاربر سکندلایف میتوانند به رایگان به آن گوش کنند.
خونهخالی اجارهای جهت ازدواج موقت
ها؟ باز هم سوژه داغ. نه این که منظور داشته باشمها. نه به جان خودم. این بحث ازدواج موقت در جهت همسویی با هوا، همچین داغ شده که من همه چیز رو به یک چشم دیگه نگاه میکنم. حتی آگهیهای روی در و دیفال رو. این یکیش. خدا برکت بده. میگن که اسمش بده اما درآمدش خوبه. ایناهاش. تلفنش رو به شیوه برنامههای تیوی شترنجی کردم که فقط خودم داشته باشم. تا چشاتون درآد. از حدقه.

جنگ جهانی کلیک
زیگزاگ– همایون داشت طبق معمول هر روزش وبگردی میکرد که رسید به یک سایت جدید. محتوایش را بررسی کرد و بعد از چند دقیقه به خودش آمد و دید که دارد پشت سر هم روی یک دکمه کلیک میکند و به دنبال روشهای مکانیکی و تکنیکی خاصی است که سرعت کلیکش افزایش پیدا کند. آبدارچی شرکت که در حال تمیز کردن میز کناری همایون بود، با چشمان گرد از تعجب عملیات ضرب گرفتن روی ماوس را نگاه میکرد و با خودش فکر میکرد که حتما همایون دچار جنون آنی شده است.
فرقی نمیکند که این اتفاق برای فردی به نام همایون افتاده است یا برای نگارنده این مقاله، مهم این است که بدانیم او به چه سایتی رسیده که با خواندن مطالبش، روند استهلاک ماوسش را سرعت بخشیده است.
قهرمان یا پهلوان
مسابقه یعنی پیشی گرفتن، یعنی برنده، یعنی مدال، یعنی قهرمان، یعنی افتخار و هزار و یک معنای دیگر که در درونش مخفی شدهاند. امروزه دیگر رقابتها منحصر به میدان مسابقه نیستند. ضربالمثل «این گوی و این میدان» دایرهای وسیعتر را شامل میشود که خارج از مرزهای فیزیکی است و دنیای مجازی هم آوردگاه رقیبان شده است.
لابد به خاطر دارید که وقتی قرار بود بهترین وزنهبردار قرن با نظرسنجی الکترونیکی مردم انتخاب شود ایرانیان برای برنده شدن «حسین رضازاده» در این نظرسنجی، چه کردند. فرمهای آماده و پرشده که تنها جای خالی آن اسم «رضازاده» بود، در اتاقها و انجمنهای گفتوگوی اینترنتی دست به دست و ایمیلهای حاوی آن به فهرستهای گروهی فوروارد میشدند تا قهرمان وزنهبرداری ایرانی قهرمان نظرسنجی هم باشد. کار به جایی رسید که حتی گوینده رادیو ورزش ایران از مردم درخواست کرد که با ایمیلهای مختلف و چند بار به او رأی دهند تا رضازاده بتواند بر رقیب اینترنتیاش «پیروس دیماس» یونانی پیروز شود [+].
نظایر این اتفاق بارها تکرار شده است که میتوانیم نمونههایی چون نظرسنجی آقای گل جام جهانی ۲۰۰۶ (به خاطر وجود علی کریمی در فهرست) و آراء منفی به کتاب کمیک استریپ ۳۰۰ «فرانک میلر» در سایت آمازون (به خاطر ضدایرانی بودن محتوایش) را نام ببریم.
دو هزار میلیارد تومان یعنی این هوا
گاهی اوقات یک خبر را میشنویم و به سادگی از کنارش میگذریم. کافی هست که فقط کمی به آن فکر کنیم و کمی هم روی آن عملیات انجام دهیم تا بفهمیم که دقیقاً چی به چی هست. برای مثال به این خبر ایلنا توجه کنید:
بدهکار ۲ هزار میلیارد تومانی یک روز پس از دستگیری آزاد شد – خبرگزاری ایلنا ۸/۳/۸۶
من کاری به این ندارم که چطور یک آدمی میتونه این همه پول داشته باشه یا اون رو از کجا آورده. فقط میخوام بدونم دو هزار میلیارد تومان یعنی چقدر.
– با توجه به این که هر هزار تومانی ۱۶۰ میلیمتر طول دارد، دو هزار میلیارد تومان برابر است با ۳۲۰،۰۰۰ کیلومتر هزار تومانی. با در نظر گرفتن این که محیط زمین در روی خط استوا ۴۰،۷۰۰ کیلومتر است، نتیجه میگیریم ۹۸/۷ یا تقریباً ۸ دور اسکناس هزار تومانی روی خط استوا.
– با توجه به این که هر سکه ۵۰ تومانی ۱/۸۳ میلیمتر ضخامت دارد، دو هزار میلیارد تومان سکه ۵۰ تومانی روی هم برابر است با ۳،۳۲۴،۰۰۰ کیلومتر ارتفاع. با در نظر گرفتن این که میانگین فاصله کره زمین تا ماه ۴۰۳،۳۸۴ کیلومتر است، ارتفاع مذکور ۲۴/۸ برابر فاصله کره زمین تا ماه است.
– با توجه به این که هر سکه ۵۰ تومانی ۸/۹۰ گرم وزن دارد، دو هزار میلیارد تومان سکه ۵۰ تومانی برابر است با ۳،۶۳۲،۰۰۰ تُن.
– دو هزار میلیارد تومان چهار برابر سرمایه فعلی بانک پارسیان است که ۵۰۰ میلیارد تومان در گزارش سال ۸۵ این بانک ثبت شده است.
– با دو هزار میلیارد تومان میتوان ۲۸۶،۹۴۴ عدد پراید صفر از قرار دانهای ۶،۹۷۰،۰۰ تومان خرید. با توجه به طول هر پراید که ۳۹۳۵ میلیمتر است میتوان ۱۱۲۹ کیلومتر پراید صبا را پشت سر هم قرار داد. این فاصله تقریباً برابر است با مسافت میان تهران و زاهدان به خط مستقیم (۱،۱۲۰ کیلومتر).
بچههای محل دزدن!
شهرام جزایری فرار کرد! خداییش این بشر نابغهست. معلوم شد استعدادش هرز نرفته.
شهرام جزایری، تاجر جوانی که محاکمه او به اتهام فساد اقتصادی از سال ۲۰۰۲ در جریان است، در نخستین دفاعیات خودش در دادگاه گفته بود که مبالغ زیادی پول به عنوان کمک به برخی نمایندگان مجلس پرداخته است. اتهام شهرام جون که معلوم است زمینههای فعالیتش با شهرام کی و شهرام شبپره و حتی شهرام ناظری تومنی هفت صنار توفیر دارد، مفاسد اقتصادی است که البته شامل تحصیل مال نامشروع، استفاده از سند مجعول و پرداخت رشوه به برخی مسؤولان هم میشه. برای مثال طبق اعترافات خودشون، مبلغ ۵۵۰ میلیون تومان به آقای سیدهادی خامنهای (نماینده مجلس اون دوره و برادر رهبر ایران)، مبلغ ۱۷۰ میلیون تومان به آقای الهیاری، نماینده کرمانشاه و همچنین مبلغی هم برای کمک به مردم تنکابن به آقای صابری، نماینده وقت تنکابن در مجلس پرداخت کرده بوده و بعد از ارسال چک به دفتر رهبری و عدم قبولش دستگیر شده. [+]
خلاصه این آقای جزایری امروز از دست مأموران گریخت و متواری شد. مجتمع قضایی امور اقتصادی هم در اطلاعیهای اعلام کرد که شهرام خان که در معیت مأموران مراقب و به صورت تحتالحفظ جهت شناسایی اموال، در حال اعزام به محل استقرار کارشناسان منتخب دادگاه در نتیجه اغفال مأموران فلنگ رو بستن و شنیدههای غیررسمی هم حاکی از خروجش از کشور هست. روی عکس هم اگه کلیک کنید، زیباترین لبخند سال رو بهتر میبینین.
موزه معلق خیابان کریمخان
زیگزاگ– از پلههای برقی بالا میروی و پا به محیطی میگذاری که به جای صداهای آزاردهنده و سرسامآور محیط بیرون، موسیقی ملایم و دمای کنترلشدهای دارد. یک ماشین فروش خودکار نوشیدنی، آکواریوم و خودپرداز بانک اولین چیزی است که با آنها برخورد میکنی. چند صفحه پلاسما در بخشهای مختلف سقف تعبیه شدهاند و دیوار در طول مسیر پر است از ویترینهایی که آثار یک عکاس را در دل خود جای دادهاند. شما میان یک نگارخانه پا گذاشتهاید که با بقیه تفاوتی عمده دارد. این نگارخانه پلی است که روی رودخانهای از اتوموبیلها معلق است.
استفاده از فضای شهری به عنوان مکان ارائه و معرفی تولیدات فرهنگی و هنری موضوع تازهای نیست. خیابانهای شهرهای ایران هم از مدتها پیش میزبان نمایشگاههای عکس، نقاشی یا سایر محصولات فرهنگی بودهاند. از طرف دیگر، شهروندان چند سالی است که روی خیابانهای پر رفت و آمد پایتخت، نوع جدیدی از پلهای هوایی را تجربه میکند که به پلههای برقی مجهزند و بیلبوردهای عظیم تبلیغاتی را بر دوش خود حمل میکنند. حالا تلفیقی از دو مورد مذکور میهمان خیابانهاست. یک ماه است که در تقاطع دو خیابان کریمخان زند و حافظ، یک پل هوایی با عرضی بیش از سه و طول پنجاه متر خودنمایی میکند که «پل – موزه پونه» نام گرفته است؛ هر چند که نام نگارخانه برایش مناسبتر از موزه است.
پل موزه پونه/ عرض پل: ۳۱۰ سانتیمتر/ طول پل: ۵۰ متر/ پله برقی: هر پله با عرض مفید یک متر/ امکانات: سیستم صوتی، نمایشگرهای ۴۲ اینچ، سیستم اطفای حریق، سیستم حفاظتی مداربسته، خودپرداز بانک، دستگاه الکترونیکی عرضه نوشیدنی سرد، آکواریوم، سیستم تهویه مطبوع، کفپوشهای صنعتی، عایقهای صوتی و حرارتی
یعنی باید لاو بترکونیم؟
والنتاین است دیگر! ما هم به این مناسبت برایتان عشق در میکنیم خفن! آن هم به شیوه خودمان. به جای این که برایتان کارت پستال عشقولانه هوا کنیم، دو تا تحقیق کوچولو درباره این جور چیزها کادو میکنیم خدمتتان.
میدانید که این گوگل عزیز یک سرویس جالب دارد به نام GoogleTrends که با استفاده از آن میتوانیم کشورها و شهرها را بر اساس جستوجوی یک کلمه ردهبندی کنیم. مثلاً میتوانیم ردهبندی شهرها بر اساس جستوجوی کلمه «عشق» یا «love» داشته باشیم. نمودارهای زیر با استفاده از این سرویس به دست آمدهاند.
۱٫ ده رتبه اول جستوجو برای کلمه «عشق» را با آن که عبارتی عربی است، تماماً شهرهای ایران به خود اختصاص دادهاند، که البته ردهبندی آنها تقریباً غیرقابل پیشبینی است:

۲٫ ده رتبه اول شهرهای جهان برای جستوجوی واژه «love» هم برای خودش جالب است:
