به اسم اس ام اس به رسم اعتراض

Cell phoneهفته‌نامه چلچراغ– «اعتصاب سراسری، در اعتراض به نرخ بالای مکالمات تلفن همراه، ۲۰ (یا ۳۰) دی همه موبایل‌ها را خاموش می‌کنیم (این کار خسارت سنگینی را متوجه مخابرات می‌کند) این اعتصاب در برخی نشریات درج شده است، به همه بفرستید».
این پیامی بود که طی چند هفته اخیر، بارها روی صفحات موبایل و مسنجر ایرانی‌ها را ظاهر شد و ارسالش به صورت تصاعدی افزایش پیدا کرد.
اعتراض از همه رنگ
در دنیا انواع و اقسام شیوه‌های اعتراض‌آمیز وجود دارد که طیفش از تظاهرات و تجمع تا دادنامه‌های اینترنتی برای جمع‌آوری امضا کشیده می‌شود. Flash Mob یک نوع جالب از اعتراض است. این اصطلاح در معنای جدید خود وقتی به کار می‌رود که گروهی از مردم در زمانی مشخص و غیرعادی و در مکانی عمومی ناگهان جمع شده و پس از یک زمان کوتاه به سرعت متفرق می‌شوند. این نوع اعتراض معمولاً با کمک اینترنت یا شبکه ارتباط‌های دیجیتالی دیگر سازمان داده می‌شوند. در عین حال این نوع اعتراض‌ها در مکان‌هایی مشخص و متفاوت و به طور همزمان سازماندهی می‌شوند تا توجه عموم را جلب کنند. یک نمونه از «فلاش موب» در ناآرامی‌های مدنی سال ۲۰۰۵ فرانسه اتفاق افتاد و از طریق تلفن‌های همراه گسترش یافت. «فلاش موب» بر خلاف تصور همیشه به صورت تجمع نمود نمی‌یابد بلکه می‌تواند انجام یک عمل هماهنگ و سازماندهی شده بدون جمع شدن در یک مکان باشد. برای مثال در برخی از کشورها به منظور اعتراض به عملکرد پلیس افراد زیادی تمام خطوط ارتباطی اداره پلیس اعم از تلفن و فکس را اشغال می‌کنند یا صندوق پستی نهاد مذکور را لبریز از نامه‌ها و بسته‌های ارسالی کرده و مشابه آن را برای ایمیل‌ها و سایت پلیس انجام می‌دهند.

ادامه

اووردوز وبگردی

Web Crawlerاین روزها وبلاگ‌ها بسیار محبوب شده‌اند و تعداد بازدیدکنندگانشان روز به روز بیشتر می‌شود. حالا که این جور نوشته‌ها درباره اعتیاد و بیماری‌های اینترنتی خیلی طرفدار پیدا کرده، یک تست روانشناسی برای تشخیص اعتیادتان به خواندن وبلاگ‌ها و سایت‌های مشابهش مثل وبلاگ‌های گروهی و سایت‌های اشتراک لینک (مانند بالاترین) را برایتان می‌نویسم که البته مبنای علمی ندارد و تجربی محسوب می‌شود. تعدادی از این علایم را توی وبلاگ‌های خارجی خوانده‌ام و تعدادی را هم از خودم تلاوت کرده‌ام. تقدیم به شما:
۱٫ سایت یا وبلاگ مورد نظر اولین جایی است که به آن سر می‌زنید. اگر همچنین جایی را بوک‌مارک کرده‌اید که دیگر کلاهتان پس معرکه است!
۲٫ برخی از این سایت‌ها را بیشتر از یک بار در روز کنترل می‌کنید چرا که فکر می‌کنید در صورت عدم مراجعه تا فردا، نوشته مهمی را از دست می‌دهید.
۳٫ در بسیاری از موارد که مجدداً به آنجا مراجعه کردید، جدیدترین نوشته هنوز تغییر نکرده است.
۴٫ اگر چند روزی به اینترنت دسترسی نداشته باشید، به محض مراجعه تمام وبلاگ‌های لیستتان را کنترل می‌کنید حتی اگر در بلاگرولینکتان نشانی از به روز شدن نداشته باشند.
۵٫ شما هرگز نیازی به مراجعه به بخش «نوشته‌های گذشته» ندارید چون که تمام اخبار را خوانده‌اید.
۶٫ تک تک نظرات بازدیدکنندگان را می‌خوانید چرا که دیگر مطلبی برای خواندن نمانده و گاهی در نظرات چیزهای جالبی نوشته شده یا سایت‌های جدیدی کشف می‌شود.
۷٫ بایگانی را مرور می‌کنید مبادا نوشته‌ای از تیررستان به دور مانده باشد.
۸٫ اگر نویسنده وبلاگ درباره نظری که شما گذاشته‌اید، توضیحی دهد، احساس غرور می‌کنید.
۹٫ احساس صمیمی بودن دوستانه‌ای با نویسنده وبلاگ دارید بدون آن که یک بار با او صحبت کرده باشید.
۱۰٫ وبلاگ‌های مهم را مرتب چک می‌کنید، نکند که برخی نظرات جدید خوانندگان را از دست بدهید.
۱۱٫ جاهایی را که در آنها نظر گذاشته‌اید باز هم چک می‌کنید، نکند که نظراتی را که در جواب نظرتان داده شده از دست بدهید.
۱۲٫ شما سعی می‌کنید نظراتتان طوری باشد که دیگران با خواندنش فکر کنند شما خیلی جالب هستید و از روی لینک به وبلاگتان بیایند.
۱۳٫ آرزو می‌کنید که وبگردهای بیشتری مانند شما معتاد باشند تا بتوانید درباره مطالب سایت‌های مذکور و کوچک‌ترین نظرات موجود در آنها با هم صحبت کنید.
۱۴٫ آدرس سایت‌های جالب و مرجع را به دوستان غیراینترنتی‌تان نمی‌دهید چرا که ممکن است آنها هم به منبع اخبار شما دسترسی پیدا کنند. شما با اخبار دست اول همیشه آنها را متعجب می‌کردید و نمی‌خواهید رقیب داشته باشید.
۱۵٫ شما واقعاً یک معتاد بدجنسید!

چیست معنای خودآزاری من؟ چیست بیماری من؟*

Cyberpatientبعد از همه‌گیر شدن اینترنت روانشناسان با مطالعات متعدد درباره این رسانه کم‌کم به کشف بیماری‌های مرتبط با آن نائل می‌شوند. همان طور که شنیده‌اید، هفته‌نامه نیوساینتیست نتیجه کار پژوهشگران در رشته‌های مختلف روانشناسی را تحت نام «هشت بیماری اینترنتی» منتشر کرده که آنها را مرور می‌کنیم:
• خودگردی یا Ego-Surfing: نوعی بیماری که مبتلایان به آن، به طور مرتب، نام خود را در اینترنت جست‌وجو می‌کنند. این بیماری در میان روشنفکران و روزنامه‌نگاران و بلاگرها شیوع بیشتری دارد. مشاهدات بالینی نشان می‌دهد که مبتلایان به این بیماری، در اینترنت به طور دائم به دنبال اسم خودشان می‌گردند. برایشان خیلی مهم است که چند نفر و از کجا به وبلاگ یا سایتشان لینک داده‌اند. به طور مرتب شمارنده سایتشان را چک می‌کنند و نمودار تعداد بازدیدکنندگان، آنها دچار اضطراب می‌کند.
• بلاگ‌افشایی یا Blog Streaking: خود افشاگری در وبلاگ مساله دیگری است که محققان آن را یک بیماری می‌دانند. گروهی از مردم رازها و اسراری را که معمولاً شخصی و خصوصی قلمداد می‌شود روی وبلاگ‌هایشان افشا می‌کنند که دامنه‌اش از عکس‌ها تا روابط خصوصی کشیده می‌شود.

ادامه

گشت و گذار در ساعت صفر

Head Insideهفته‌نامه چلچراغ– برای پدر و مادرها خیلی سخت است فهمیدن آن که چگونه فرزندانشان می‌توانند تا دیروقت بیدار بمانند. شاید یکی از بزرگ‌ترین سؤالاتشان این باشد که مثلاً توی این مانیتور کذایی مگر چه خبر است که وقتی این بچه‌ها تویش نگاه می‌کنند، هیپنوتیزم می‌شوند و تا خروسخوان سحر از جلویش جم نمی‌خورند. چه جادویی خواب را از چشمانشان می‌رباید و غیره و غیره.
این دیگر یک راز نیست. عصر جدید دارد نسل جدیدی را تربیت می‌کند. جغدهای شب‌بیدار یا شاید گربه‌سانانی که شب‌ها به شکار می‌روند و روزها استراحت می‌کنند. نسلی که نسل قبل‌تر از آن نه تنها از خیلی جهات درکش نمی‌کند، بلکه رفتار بیولوژیکش نسل قبل‌تر را شگفت‌زده می‌کند، گویی که قرن‌ها فاصله میانشان ایجاد شده. نشانه‌شناسی نسل جدید زیاد هم دشوار نیست. یکی آن است که گاهی به زبانی غریب سخن می‌گوید که برایشان غیرقابل درک است و اصطلاحات و ریشه‌هایش پیچیده‌تر از واژه‌های زبان سواحیلی است و دیگر آن که با تکنولوژی به طرز غیرقابل تصوری هماهنگ است. کافی است یک دستگاه با دکمه‌های متعدد و صفحه‌نمایش لاتین به او بدهی تا سه سوت روش کار با آن را رمزگشایی کند و طرز کارش را بریزد بیرون. حالا می‌خواهد یک موبایل مدل جدید باشد یا یک ماشین‌لباسشویی قابل برنامه‌ریزی. «کاری نداره که بابا جان کافیه ببینی جلوی این دکمه هر بار چی نوشته می‌شه. این هر بار وظیفه این دکمه رو بهت نشون می‌ده» و بعد با چشمان متعجب نسل قبل مواجه می‌شود و به خود می‌گوید: « این که خیلی ساده‌ست. چرا نمی‌فهمه؟» یکی دیگر از موارد در نشانه‌شناسی این نسل، شب‌بیداری است یا به قول قدیمی‌ها، شب‌زنده‌داری. قابلیت‌های تکنولوژیکی زیادی هم وجود دارد که وقتشان را پر کند. نسل قبلی فکر می‌کند که از ساعت ۱۲ شب به بعد مگر کاری هم برای انجام دادن هست به جز خواب؟ خب حق هم دارند، چرا که نمی‌دانند آفتاب در سرزمین اینترنت هیچ‌گاه غروب نمی‌کند. این جادویی است که از آن بی‌خبرند. نسلی که شب به خواب نمی‌رود، متشکل از سپاه جادوگرانی است که هری‌پاتروار اینترنت را به دنبال هیجان و کشفی تازه می‌کاود. توی اینترنت همیشه روز است و خبری از تاریکی و شب نیست. یک جور بی‌مکانی و بی‌زمانی است. ناکجاآبادی که در هر زمانی چت‌روم‌هایش پر است و همیشه برای وبلاگ‌ها بازدیدکننده وجود دارد. تازه اینها تنها یک گوشه از واقعیت است. شب و سکوت و از همه مهم‌تر خواب بودن کسانی که همواره وظیفه نظارتی بر نسل بعدی خود دارند، بهترین فرصت است برای آنانی که می‌خواهند کشف کنند، بازی کنند، بنویسند و بخوانند و دوست و هم‌زبان بیابند بدون آن که کسی مزاحمشان شود. راز بزرگی که اصلاً پوشیده نیست. کافی است چشمانت را به اندازه کافی باز کنی تا کشفش کنی نسل قبلی شب‌خواب عزیز.

تک‌تک علیه داتک

Datakاصولاً در کشور ما برای کسب حقوق مصرف‌کنندگان نمی‌توان کار خاصی انجام داد. اما این روزها کاربران ناراضی یکی از شرکت‌های ارائه‌دهنده خدمات اینترنت به نام داتک یک وبلاگ تأسیس کرده‌اند و به طور خاص نارضایتی خود را در این زمینه اعلام کرده‌اند. کاربران شاکی مدعی هستند که این آی اس پی به تعهدات خود عمل نکرده و سرعتی کمتر از میزان فروش عرضه می‌کنند. این وبلاگ در روزهای نخست، بازدیدکنندگان زیادی پیدا کرد و لینک‌های متعددی که به این وبلاگ داده شده، باعث شده تا بمب گوگلی جدیدی ایجاد شده و جست‌وجو با نام آی اس پی مذکور، وبلاگ مورد نظر را در رتبه دوم قرار دهد. البته از قرار معلوم کشمکش میان مخالفان و موافقان شرکت این روزها ادامه دارد. شرکت مذکور با ثبت دامنه جدید و نبرد لینکی، سعی دارد تا رتبه سایت‌های خود را در موتور جست‌وجو ارتقا دهد و در عین حال وبلاگ مورد نظر را به صفحات بعدی نتیجه جست‌وجو براند. صفحه آی اس پی داتک هم در ویکی‌پدا به جبهه دیگری برای مبارزه تبدیل شده و صفحه‌ای هم برای جمع‌آوری امضا در اعتراض به عملکرد داتک ایجاد شده است.
خلاصه این که بازار این دعوا این روزها بد جوری داغ است به نحوی که جریانش ممکن است سر از تلویزیون در آورد. این نمونه اعتراض در جهت احقاق حق می‌تواند نمونه خوبی از اعتراض باشد برای شمایی که از یک سرویس ناراحتید.

بازی ضد ایدز به زبان سواحیلی

UNICEF Gameبازی تحت وب به زبان سواحیلی اولین بازی کامپیوتری‌ای است که توسط سازمان یونیسف برای مبارزه با ایدز ساخته شده است. این بازی که با نام «چه کار می‌کند؟» ا Ungefanyaje ساخته شده، شامل یک سناریو است که اهمیت پیشگری از ابتلا به بیماری را گوشزد می‌کند.
بر اساس برآوردهای سازمان ملل بیش از ۸۰ درصد از افراد جوان هنوز نمی‌دانند که چگونه خود را در مقابل ایدز محافظت کنند. بر اساس همین گزارش‌ها، آفریقا ۲/۳ میلیون کودک آلوده به وروس HIV دارد. بیش از ۱۰۰ ملیون نفر در کشورهای شرق آفریقا مانند کنیا، تانزانیا، اوگاندا و جمهوری دموکراتیک کنگو به زبان سواحیلی صحبت می‌کنند. در بازی یونسف، بازیکنان می‌توانند گزینه‌های متفاوتی را از میان مردان و زنان و روابط میانشان انتخاب کنند.
منبع: سایت بی‌بی‌سی

درآمد توریسم را بی‌خیال، به یادگار پدرانمان رحم کنید!

Kashef-o-Saltanehخیلی چیزها اعصاب آدم را به هم می‌ریزد. یکی از آنها بی‌اعتنایی به آثار باستانی و بناهای قدیمی و سایر چیزهای مشابه است. وقتی می‌روی به یک کشور دیگر و می‌بینی که چطور دور یک دیوار خرابه را زنجیر می‌کشند و برای دیدنش بلیت می‌فروشند و خرجش می‌کنند و بعد مقایسه‌اش می‌کنی با کارهای که در ایران انجام می‌شود، به خودت فحش می‌دهی که چرا آمده‌ای با میراث پدرانت آشنا شوی. دیروز برای بار چندم رفتم به موزه چای ایران. موزه چای ایران را چند سال پش در آرامگاه کاشف‌السلطنه (پدر چای ایران) ساختند. خوشحال شده بودیم که لاهیجان هم موزه‌دار شده و می‌توانیم از نزدیک ببینم تاریخ چای را. دیروز که فرصتی به دست آوردم که برای بار چندم از این موزه دیدن کنم، هیچ چیز لذتبخشی در آن ندیدم که باعث غرور باشد. بسیاری از اسناد قدیمی که در این موزه به نمایش گذاشته شده‌اند، در این چند سال از بین رفته بودند. هر بچه عاقلی می‌تواند بفهمد که رطوبت با کاغذ چه می‌کند. گذاشتن اصل اسناد پشت یک ویترین شیشه‌ای که هیچ رطوبت‌گیری در آن موجود نیست و روشن کردن لامپ‌های پرنور در فاصله دو سه سانتی‌متری اسناد، بسیاری از نوشته‌ها را کمرنگ کرده است. با مسؤول موزه که صحبت کردم، می‌گفت موزه چای لاهیجان از رشت مدیریت می‌شود. به حرف ما گوش نمی‌دهند. بارها درخواست‌های ما را بی‌پاسخ گذاشته‌اند. این در حالی است که وجود سنگ‌های تزئینی نشان‌دهنده آن است که قرار است محوطه را سنگفرش کنند. من نمی‌دانم بودجه سنگ‌فرش را شهرداری تأمین می‌کند یا جای دیگر. تنها چیزی که می‌دانم این است میراث فرهنگی اندکی که در لاهیجان باقی مانده است، در حال تخریب کامل است. نقاشی‌های قهوه‌خانه‌ای جالبی که روی دیوار چهارپادشاهان بود روز به روز کمرنگ‌تر می‌شود. یکی از آن نقاشی‌های دیواری را از کودکی یادم می‌آید که تخریبش کردند. هر چه باشد نقاشی دیواری با خراب کردن دیوار از بین می‌رود! انگار نه انگار آدم دلسوزی هم آنجا هست. یعنی هچ کسی نیست که برود توی شورای شهر و اعتراض کند به این روند؟ یعنی شورای شهر فقط در حال رفع معضلات شهری است؟ هیچ کسی نیست دوربین‌های صدا و سیمای گیلان را بکشاند به آنجا و این چیزها را نشانشان دهد؟ انگار همه دست به دست هم داده‌اند تا چیزی از گذشته به یادگار نماند. درآمد صنعت توریسم را بی‌خیال، به یادگار پدرانمان رحم کنید.

قالیباف ۱۳۷ بهتر از قالیباف ۱۱۰

خب بعضی وقت‌ها نباید از حق گذشت. برای امتحان هم که شده زنگ زدم ۱۳۷٫ این شماره تلفن ۱۳۷ که نام رسمیش می‌شه سامانه مدیریت ارتباطات شهرداری تهران، از اون چیز‌هایی هست که قالیباف شهردار فعلی تهران راه‌اندازی کرده. چیزی شبیه پلیس ۱۱۰ که در زمان خودش راه انداخته بود و چون تجربه تقریباً موفقی بود، ۱۳۷ رو هم توی شهرداری تهران به راه انداخت.
اگه دقت کرده باشید، اخیراً یک سری سطل زباله دردار و بزرگ رو در تمام سطح شهر و سر هر کوچه نصب کردن که ملت زباله‌هاشون رو نریزن سر کوچه و خلاصه بوی گندش همه جا رو بر نداره. طرح خوبیه این سیستم جمع‌آوری مکانیزه زباله. سر تنها موجوداتی که کلاه می‌ره از این طرح، گربه‌های اشرافی طفلکی هستن که گشنه می‌مونن. گرچه اخیراً مشاهده شده که گربه‌ها هم دارن راه‌کارهایی در جهت مبارزه با این طرح، طراحی و بعضاً اجرا می‌کنن. به هر صورت این زباله‌دونی‌ها توی مناطق بالا و پایین خونه ما نصب شده بود. گفتم یه زنگی بزنم و بگم برای ما هم نصب کنن. خب توی خیابون ما به خاطر نصب نشدن این سطل‌ها داشت اتفاقات بدی می‌افتاد. گربه‌های مناطق اطراف به علت کمبود منابع تغذیه در حال مهاجرت به منطقه ما و جلای وطن بودند و احساس می‌شد که گربه‌های محدوده ما دارن یک جور باج‌گیری و انواع سوءاستفاده رو راه می‌اندازن و خلاصه عن‌قریب بود که برنامه‌ای مشابه «نفت در برابر غذا» با عنوان «کارهای بی‌ناموسی در برابر غذا» در محله راه‌اندازی بشه و خلاصه خوش‌نامی منطقه زیر سؤال بره و لابد بعدش هم صدور ویزا و قاچاق گربه و انواع و اقسام پناهندگی و قس علی هذا. به همین دلیل محکمه‌پسند زنگ زدم ۱۳۷ و مسأله رو از دید یک شهروند محترم شرح دادم. خیلی محترمانه جواب دادن و یه کد پیگیری هم صادر کردن و تمام. دیدم حالا که تنور داغه بهتره باز هم بچسبونم. گفتم والله خیابون ما شده مسیر تمام اتوموبیل‌هایی که از شریعتی می‌رن به سمت پل سید خندان. یعنی از وقتی که خیابون شریعتی رو از ضرابخونه به پایین یه طرفه کردن، ماشین‌ها از جلوی خونه ما رد می‌شن و ظهر و شب و نصفه شب بوق بوق بازی می‌کنن. از ماشین عروس و کاروان همراهش تا تریلی‌های حمل بار هوس بوق بوق کردن به سرشون می‌زنه. بگذریم از تعقیب و گریز پلیس و آژیر دلکشش که نصفه شبی گوش‌نوازه. الغرض گفتیم چهار تا تابلوی بوق زدن ممنوع هم نصب کنین. گرچه عملاً کسی این تابلوها رو تلاونگ خودش هم محسوب نمی‌کنه و اسم این تابلوها بیشتر بوق زدن ممنونه تا ممنوع! این رو هم گفتن چشم و ثبت کردن.
آقا جان چرا من این مسأله رو این قدر کشش می‌دم؟ خلاصه یه هفته نشده اومدن هم سطل زباله گذاشتن هم تابلوی بوق! گفتم بنویسم اینجا بلکه شما هم مشکلی داشته باشین زنگ بزنین حل بشه. بهتر از غرغر زدنه. از طرفی این همه گفتیم این چه مملکتیه که زرتش همش قمصوره؟ یه بار هم بگیم دستش درد نکنه. بلکه تشویقی چیزی بشن بازم از این کارا بکنن.

Overdose Dot Net

Web Addiction!«گوگل جان! پسرم با این‌جا کارت دارم». این جمله‌ای است که چند سال دیگر دکتر «ولد الاس کای» سوئدی هنگام صدا کردن پسرش خواهد گفت چرا که او نام فرزندش را گوگل گذاشته است. این نشان‌دهنده شدت علاقه این متخصص موتور جست‌وجو در حوزه بازاریابی است.
آن کی نام فرزندانش را «مایکروسافت» و «نت‌اسکیپ» گذاشته و فرزندان هم مادرشان را «مادر برد» می‌خوانند. علاقه، عشق یا اعتیاد؟ کدام‌یک باعث شده تا چنین مسائلی شکل بگیرد؟
ساعت ۱۲ شب است. آن قدر خسته هستی که نمی‌توانی چشمانت را باز نگه داری. فردا صبح زود باید بروی دانشگاه چرا که امتحان داری. روی تختت دراز که می‌کشی چشمانت می‌افتد به کامپیوترت و تصمیم می‌گیری میل‌هایت را چک کنی به اینترنت وصل می‌شوی و به خودت می‌گویی: فقط نیم ساعت. بعد می‌خوابم. چند تایی ایمیل چک می‌کنی و می‌بینی که دو سه نفری آنلاین هستند. حال و احوال که می‌پرسی کار بالا می‌گیرد. همزمان مشغول می‌شوی به خواندن خبرهای روز و لینک‌هایی که دوستانت برایت فرستاده‌اند. ناگهان چشمت به ساعت می‌افتد. ساعت ۳ صبح است و تو هنوز بیداری. می‌دانی چه شده؟ برایت متأسفم. تو معتاد شده‌ای. چرا که تمام علائم بیماری اعتیاد به وب یا Web Addiction در تو مشاهده می‌شود.

ادامه

شاخه گلی برای آلجرنن‌‌*

داشتم بایگانی وبلاگم رو مرتب می‌کردم که یهو به این مطلبم رسیدم که مربوط به شهریور سال ۸۱ بود. اون‌هایی که خیلی قدیم‌ها وبلاگ می‌نوشتن، ماه‌پیشونی رو یادشونه. یه دختر دبیرستانی بود که نوشته‌های صمیمی و خودمونی توی وبلاگش می‌نوشت که البته زیاد هم معروف نبود. اما یه اتفاق ناگوار در روز پنجشنبه ۲۸ شهریور ۸۱ باعث شد که فروزان (شقایق) امامی نویسنده این وبلاگ فوت کنه. این واقعه اون زمان توجه بسیاری از افراد رو به خودش جلب کرد و مراسم ختم شقایق به نوعی تبدیل به اولین قرار عمومی وبلاگ‌نویسان شد و عده زیادی رو دور هم جمع کرد. توجه افکار عمومی به این واقعه به حدی بود که وبلاگ ماه‌پیشونی در مدت کوتاهی رتبه بالایی در سایت بلاگ‌دکس Blogdex پیدا کرد (مطلب حسین درخشان) و داستان این واقعه به مطبوعات درز کرد و خبر شد. نکته جالب برای من این بود که با وجود فوت شقایق وبلاگش هنوز زنده هست و خیلی‌ها بهش سر می‌زنن و انگار که روی قبر مرده فاتحه می‌خونن، توی نظرخواهی وبلاگش نظر می‌دن. وبلاگ ماه‌پیشونی به نوعی شده محل درد دل کردن دوستاش و ره‌گذرها و وب‌گردها و به همین خاطره که تا الان بیشتر از ۷۵۰ یادداشت برای پست آخر این وبلاگ نوشته شده که خیلی‌هاش هنوز بوی تازگی می‌دن.
سینا مطلبی همون وقت‌ها مقاله‌ای در روزنامه حیات نو نوشت که به بررسی این پدیده پرداخته بود و اون رو به عنوان یه حرکت اجتماعی تحلیل کرده بود. متأسفانه یادداشت سینا رو نتونستم از این آدرس به طور مستقیم بخوانم و نتیجتاً از روی نسخه ذخیره شده مطلب در گوگل بهش دسترسی پیدا کردم و البته چون مقاله سینا در حیات نو به دلیل تغییرات متعدد سایت این روزنامه در دسترس نبود، کلی گشتم تا مقاله اصلی رو پیدا کردم. می‌تونید این مقاله رو در ادامه این یادداشت بخونید مخصوصاً که از خیلی جهات قابل بررسیه. بد نیست اگه وقتی برای سینا وجود داره درباره نظرخواهی‌های فعلی و وضعیت موجود این وبلاگ هم یک یادداشتی بنویسه.
*- شاخه گلی برای آلجرنن نام کتابی است از نوشته‌های دانیل کیِس Daniel Keyes

ادامه

عزیزم من کوک نیستم!

ایشون فرمودند که هیأت دولت امسال تصمیم گرفته که با شروع نیمه اول سال، ساعت‌ها به روال چند سال گذشته یک ساعت جا به جا نشن. از همه این‌ها که بگذریم، دلیل این تصمیم خیلی قابل توجه و محکم هست به نحوی که نگو و نپرس! به این ترتیب که:
«از سال ‎۱۳۷۰ که با مصوبه دولت، تغییر ساعت‌ها در اول‎ فروردین‎ و سی‌ام شهریور هر سال‎ اجرا می‌شد، هنوز مطالعات خیلی روشن، دقیق و کاملاً علمی در دست نیست که این کار چه میزان در مصرف انرژی تأثیرگذار بوده است».
از آن جایی که (از کجا؟) ما تمام کارها را بر اساس دلایل مستدل علمی و تحقیقات فراوان انجام می‌دهیم، و از آن جایی که (خلاصه از کجا معلوم نشد) اصولاً تحقیقات علمی و مطالعات کشورهای دیگر منطبق با شرایط و ضوابط ما صورت نگرفته و در محیط اجنبی و قوانین خاصه صورت پذیرفته، نتایج حاصله از آن تحقیقات منحل و کاملاً منتفی است و به اندازه کشک هم معتبر نیست. لذا:
«وزارت نیرو مکلف‎ شده‎‎ است‎ سال ‎ ۸۵را که تغییر ساعت‎‎ نخواهیم‎ داشت، با سال‌های پیش‎ مقایسه‎ کند تا مشخص‎ شود این تغییر نیافتن ساعت‎ چه‎ تأثیری در مصرف‎ انرژی خواهد گذاشت».
به این می‌گن یک آزمایش اساسی در یک شرایط محیطی کامل و دقیقاً علمی. یک سال آزمایش می‌کنیم تا نتیجه‌ای نزدیک به یقین بگیریم. اینه داداش!
حالا نکته این جاست که ساعت کار ادارات، بانک‌ها، مدارس و جاهای دیگه با قوانین جدید این قدر با هم متفاوت شده که حتی نوابغی مثل من هم گُه‌گیجه می‌گیرن چه برسه به بقیه! (واسه خودم که می‌تونم نوشابه باز کنم؟)

جنایت و مکافات

بحثی که اکنون جامعه مجازی ما را نگران کرده، خبری مبنی بر قانونی شدن ثبت رفتار کاربران در اینترنت است. این خبر در روزنامه ایران مورخه سه‌شنبه هفدهم خرداد ماه از قول رضا پرویزی دبیر کمیته مبارزه با جرایم رایانه‌اى قوه قضاییه و با این عنوان منتشر شد: ثبت رفتار کاربران در اینترنت براى مبارزه با جرایم رایانه‌اى قانونى مى‌شود. و در ادامه می‌افزاید: نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومى در اینترنت به صورت قانونى پیگیرى و متخلفان مجازات مى‌شوند.
به طور کلی فصل چهارم پیش‌نویس قانون مجازات جرایم رایانه‌ای به جرایم مرتبط با محتوا مربوط می‌شود که شامل مواد ۱۳ تا ۲۳ است.
اجازه بدهید متن ماده نوزدهم را با دقت بیشتری مطالعه کنیم (متن کامل در انتهای مطلب). این ماده به شرح وظایف ارائه‌دهندگان خدمت میزبانی می‌پردازد و آن‌ها را موظف به ثبت و ضبط داده‌ها و محتویات سایت‌ها (و احتمالا وبلاگ‌ها) می‌کند. پس این ماده بر خلاف آنچه که روزنامه ایران به آن استناد کرده است ربطی به نویسندگان و تولیدکنندگان محتوا ندارد. به نظر می‌رسد گزارش روزنامه ایران درباره ماده هفدهم این پیش‌نویس است.

ادامه

قرار اینترنتی

امروز توی سایت اخبار فناوری اطلاعات ایران خوندم که هفت دختر و پسر رو به خاطر قرار اینترنتی دستگیر کردن. علتش هم ظاهر نامناسب عنوان شده بود. و البته ۱۵۰ هزار تومان رشوه! درباره رشوه که اظهر من الشمسه! لازم به توضیح نیست… اما درباره قرار اینترنتی. من نمی‌دونم از کی تا حالا قرار گذاشتن جرمه؟ اصرار درباره این موضوع که قرارهای اینترنتی یک نوع استفاده نادرست از اینترنته و بزرگ کردن اون بسیار عجیب به نظر می‌رسه! بگذریم از همه این مسایل. من یه حرف دارم که اگه نزنم، حناق می‌گیرم. این برادرهای غیور که این همه دغدغه سلامت اجتماعمون رو دارن میشه مشخص کنن که درجه‌بندی جرم رو چطور انجام میدن؟ همین پارسال بود که سه نفر دزد آسمون جل -بدون اینکه صورت خودشون رو بپوشونن- اومدن کافی‌نتم توی مرکز خرید اکباتان (همونجا که این ۷ نفر دستگیر شدن)، و بعد از اینکه منو با چاقو زدن، مغازه رو خالی کردن. این برادرهای غیور اون موقع کجا بودن؟ یا شاید هم قرار گذاشتن جرم بزرگ‌تری از دزدی مسلحانه محسوب میشه؟!

هنوز کم است


دیروز در پارک نظامی گنجوی، قراری برگزار بود از طرف وبلاگ‌نویسان برای کمک به زلزله‌زدگان بم. دوستان زیادی اومده بودن و اقدامات زیادی برای جذب کمک‌های نقدی، جنسی صورت گرفت. از دوستانی که مایل بودن تا به بم اعزام بشن هم ثبت‌نام به عمل اومد.
دوستان خارج از کشور، خواهشمندم که شماره حساب‌هایی رو که اینجا نوشتم یادتون نره. اونهایی هم که تو ایران هستن، از تلاش دست برندارن. اوضاع نسبت به روزهای قبل بهتر که نشده بلکه بدتره. خواهش می کنم به فکر غذا و مواد خوراکی باشید. غذا مثل پوشاک یک‌بار مصرف نیست. هر روز مورد نیازه. در ضمن در خبرهاست که بوی تعفن داره شهر بم رو برمی‌داره. ماسک بهداشتی رو از یاد نبرین.
دوستانمون توی سایت سرخط، کار بسیار ارزنده‌ای کردن و ترتیبی دادن تا وضعیت مجروحان حادثه بم از طریق اینترنت قابل پیگیری باشه. این صفحه رو به همه معرفی کنین. در صورتی که دسترسی به اسامی جدید دارید و یا هر گونه دسترسی به بانک اطلاعاتی اسامی مجروحین بستری در بیمارستان‌های دیگر کشور دارین، با ایمیل حمید هاشمی تماس بگیرید و لیست رو بهش بدین.

مرکز شیرخوارگاه آمنه

دیروز با یک سری از بچه‌های وبلاگ‌نویس و سایر دوستان اینترنتی، قراری تنظیم شد در شیرخوارگاه آمنه. تعدادی از دوستان برای کمک آمدن. من هم ساعت ۶ به اتفاق سامان رفتم و تونستیم ۱۴۶ تا پلیوری رو که از یک تولیدی لباس گرفته بودیم به اونجا منتقل کنیم. ساعت ۷:۳۰ از اونجا برای کاری خارج شدم و ساعت ۹ شب که دوباره برگشتم، دیدم که باز هم ارسال کمک‌ها ادامه داره. خلاصه شروع کردیم به تخلیه وسایلی که مردم میاوردن. تا ساعت ۱۱ شب اونجا بودم و بعدش برگشتم خونه. اما چیزهایی به نظرم رسید و بد ندیدم که اینجا بنویسم، شاید که به درد بخوره.
یکی از مسایلی که خیلی مهمه اینه که مردم کمک‌هایی رو که میارن به دقت بسته‌بندی کنن. متأسفانه به دلیل بسته‌بندی نامناسب اجناس (مخصوصا پتوها و لباس‌ها)، بسیاری از اونها بدون نظم توی یه گونی چپونده می‌شن و وقتی این کمک‌ها اونجا می‌رسن، معلوم نمی‌شه که توی هر بسته چیه. مسلماً توی اون بلبشو امکان تفکیک اجناس هم نیست. پس شما هم اگه می‌خواین که کمکی رو ارسال کنین، اونها رو بدقت بسته‌بندی کنین (حتی‌الامکان توی گونی‌های پلاستیکی) و روش محتویات و تعدادشون رو بنویسین.
خیلی از مردم اجناس نو و کارآمدی رو میارن اما تعداد زیادی از مردم، جنس‌های درب و داغونی رو میارن. چه بهتره که جنس‌های آورده شده بخصوص لباس تازه و ضدعفونی و نو باشه.
مواد غذایی به شدت مورد نیازه. در نظرتون باشه که هر چی هم غذا ببریم، فوقش به درد مصرف چند روز بخوره. یه سری چیزهایی رو که به نظرم بیشتر مورد نیازه اینجا لیست می‌کنم که اگه می‌خواین خرید کنین، به اینها اولویت بدین:
لوازم بهداشتی، سرم‌های تزریقی و داروهای اورژانس، باتری، چراغ قوه، ملحفه سفید، پوشک بچه، زغال، چادر گروهی، انواع مواد خوراکی قابل حمل از قبیل کنسرو، آب معدنی، شیرخشک، قند، چای، بسته‌های شیر استرلیزه، بیسکویت و کلوچه و کیک.
یه سری مراکز و شماره حساب برای کمک‌های ارزی خارج از کشور به پست قبلی اضافه کرد که فکر می‌کنم کامل‌ترین لیست در نوع خودش باشه. اگه خارج از کشور هستین و می‌خواین کمک کنین، حتماً به دردتون می‌خوره.
اگه کمک نقدی و جنسی نمی‌تونین انجام بدین، می‌تونین به محل بیاین و توی بسته‌بندی اجناس و بار زدن اجناس توی کامیون کمک کنین.
چیز دیگه‌ای اگه یادم اومد می‌نویسم همین جا.
پ.ن: بعد از چند سال این مطلب هنوز نظر داره. خیلی‌ها درباره شیرخوارگاه آمنه اطلاعاتی می‌خوان که متأسفانه من ندارم. توصیه من اینه که مستقیماً برن اونجا و یا تلفنی باهاشون تماس بگیرن: خیابان ولی‌عصر، بالاتر از میدان ونک، تلفن: ۸۸۷۷۹۴۰۰ فکس: ۸۸۷۹۷۹۲۵