دوستان ستاد آقای …
من تصور میکنم یکی از قوانین در دنیای مجازی، احترام گذاشتن به حقوق شهروندان آن است و یکی از مهمترین روشهای رعایت آن ارسال نکردن هرزنامه یا اسپم است. هرزنامه به ایمیلهایی گفته میشود که به طور منظم و مرتب و به صورت گروهی برای ایمیلها و بدون کسب اجازه از صاحبان آن ارسال میشود. این که شما لطف داشتهاید و با ایمیل که به صورت اولشخص و از زبان آقای … نوشته شده، نظر من را هم در کنار سایر فعالان اینترنتی پرسیدهاید، بسیار خوب است اما من در طول یک روز چند ایمیل از شما دریافت کردهام که با عناوین مشابه و محتوای یکسان بوده و در نظر من اسپم شمرده میشود. لطف بفرمایید حداقل یک گزینه در انتهای ایمیل خود و برای لغو اشتراک خبرنامه و ایمیل درج کنید تا اگر کسی مایل به دریافتشان نبود، بتواند خود را از فهرست دریافتکنندگان حذف کند.
با احترام
نیما اکبرپور
اينترنت و آی تی
پریانا، مجله اینترنتی فناوری منتشر شد
تولد مجله پریانا رو باید واقعاً تبریک گفت. از زمانی که کاپوچینو به عنوان اولین مجله الکترونیک فارسی شروع به انتشار کرد تا الان دهها مجله الکترونیک دیگر منتشر شدهاند که تا جای که من یادم مونده، فقط مجله فروغ، نسخه چاپی هم داره. این وسط من مجلهای آیتی اینترنتی سراغ نداشتم.
پریانا که با همت نوید کاشانی و دوستان دیگر آنلاین شده، نوید یک مجله اینترنتی خوب درباره فناوری اطلاعات رو میده. من از صفحات معرفی پریانا هنوز متوجه نشدم که ترتیب انتشارش چیه. آیا قراره به طور هفتگی منتشر بشه یا اینکه هر وقت مطلبی به نظر نویسندگانش رسید، بذارنش توی مجله.
تقریباً یک ماه پیش با نوید چت کردم و نظرم رو درباره این مجله گفتم. الان هم فکر میکنم گفتن چند نکته و نظر شخصی، شاید بتونه کمک کنه.
به نظر من پریانا بهتره ترتیب انتشار داشته باشه. یعنی مثلا هر هفته یکبار منتشر بشه. اینطوری میشه برای هر شماره موضوعی در نظر گرفت یا اینکه برنامهریزی کرد. در این حالت نویسندهها هم کار رو جدیتر میگیرن و میتونن برای روز انتشار برنامهریزی کنن. جز بخش لینکدونی که میتونه همیشه در حال بهروزرسانی باشه، نوشتهها و مقالات بهتره هفتگی منتشر بشن. البته این تجربه شخصی منه، همین.
نکته دیگه اینه که مجله اینترنتی نباید صرفاً کار دل باشه. باید به فکر درآمدزایی از اون بود. یعنی این مجله نهتنها باید خرج خودش رو در بیاره، بلکه باید درآمدزایی هم بکنه. با این شرایط، میشه به اعضای ثابت تحریریه و آزادنویسها یا به اصطلاح نویسندگان فریلنس هم حقالتحریر پرداخت کرد. اونوقت در پذیرش مطالب هم میشه دقت بیشتری به خرج داد و حتی سختگیری کرد. مطمئن باشید این به جدی شدن مجله و جدی گرفته شدنش هم کمک میکنه.
بازخوردهای کلیک فارسی و زمانهای بازپخش
خب برنامه اول کلیک فارسی هم پخش شد و خوشبختانه هم ایمیل گرفتم و هم کلی پیام و نظر و بازخورد از جاهای مختلف. واقعاً ممنونم از این همه انرژی که به من و همکارهای دیگهم دادین. به ویژه همکارهای انگلیسی که این همه سال کلیک انگلیسی رو تولید میکردند، انتظار این همه بازخورد رو نداشتن و فکرش رو هم نمیکردن که فارسیزبانها اینقدر به آیتی علاقمند باشن. هر چند از قبل بارها بهشون گفته بودم این موضوع رو اما تا به چشم خودشون نمیدیدن، باورشون نمیشد. سعی میکنم برنامه بهتر بشه و تا جایی که ساختار برنامه اجازه میده به پشنهادها عمل کنم.
اما به کسایی که این برنامه رو ندیدن، بگم که علاوه بر امکان مشاهده زنده و مشاهده آنلاین، امروز هم برنامه تکرار میشه. در واقع زمان پخش به اینصورته: برنامه برای بار اول هر هفته پنجشنبه ساعت ۱۷:۳۰ پخش میشه و تکرارش روزهای شنبه ساعت ۲۰:۳۰، یکشنبه ۱۷:۳۰ و چهارشنبه ۲۰:۳۰ خواهد بود. دنبال این هستم که در صورت امکان سایت کلیک، کامل بشه. خیلی از دوستان خواسته بودن که امکان دریافت (دانلود) برنامه وجود داشته باشه، امکان مشاهده از طریق پلیرهای دیگه فراهم بشه و متن برنامه در سایت قرار بگیره و علاوه بر اون به صورت هفتگی براشون ایمیل بشه. فعلاً این امکانات وجود نداره اما مطمئن باشید که به شدت دنبالش هستم تا این امکان رو به برنامه بدن. ارادتمند همگی.
از نسل گوگل تا نسل مایپاد
دیروز با کاوه مشکات جایی بودیم و بحثی داشتیم درباره تقابل نسلها. کاوه به صفحهای در ویکیپدیا اشاره کرد که روی نسلها بر اساس سال تولد نامگذاری کردهبودند. نکته جالب جدول نسلها این است که بیشتر نامهایی که برای نسل هزاره یا The Millennial Generation یعنی متولدان ۱۹۸۲ تا ۲۰۰۲ در نظر گرفته شده است، ماهیتی مرتبط با کامپیوتر و اینترنت دارند. نامهایی را که برای این نسل در نظر گرفتهاند، ببینید (کامپیوتریهایش را جدا کردهام):
» نسل گوگل
» نسل مایاسپیس
» نسل MyPod
» آینسل یا iGeneration (مثل آیپاد، آیفون و محصولات دیگر مک که با آی نامگذاری میشوند)
» نسل اتصال
» نسل خوره بازی
» نسل اینترنت
» نسل ویستا
در همین زمینه بد نیست اگر برگههای نسل X و نسل Y را هم در ویکیپدیا بخوانید. راستی چقدر جای برگههای فارسی این نوع صفحات در ویکیپدیا خالی است. بیشتر برگههای ویکیپدیای فارسی هنوز در حد تاریخ و جغرافیا و سیاست و شخصیتهاست. هنوز خیلی مانده تا این نوع صفحات ترجمه شود.
چکه چکه اینترنت
هفتهنامه چلچراغ– آقا جان گلویمان را گرفتهاند و بدجوری دارند فشار میدهند. حناق گرفتهایم از بس نفسمان را نگه داشتیم. فشار آوردهاند روی گلوگاهمان. پایشان را گذاشتهاند روی شیلنگ و نمیگذارند چیزی به ما بماسد. از این خان نعمت، بینصیب ماندهایم.
حرف سیاسی نمیزنم که برادر جان. دارم از قطعی اینترنت حرف میزنم. من نمیفهمم این لنگرهای نامربوط کشتیها را مگر موقع حرکت جمع و جورشان نمیکنند که ول شدهاند در بستر دریا (منظورم کف دریاست یعنی همان تهش) و چپ و راست کابلهای اصلی اینترنت را قطع میکنند؟ اصلاً فناوری ساخت کشتی در زمینه لنگرسازی در حد آتاری باقی مانده است. بادبانهایش را برچیدند اما لنگرش هنوز حالت سنتی خودش را حفظ کرده و دست از خاورمیانه بر نمیدارد و هی گیر میکند لای کابل و پارهاش میکند. الان یک هفتهای است که سه تا کابل اینترنت که پهنای باند خاورمیانه را تأمین میکردند، پاره شدهاند. دوتا حول و حوش مصر و آخری هم همین خلیج فارس خودمان. کل وضعیت منطقه را هم بحرانی کردهاند بدرقم. دوستان مسؤول هم میگویند که جراحی ترمیمی کابلها دو هفتهای طول میکشد. اینترنت کند حال همهمان را کرده است توی قوتی. به ضرب و زور من بمیرم تو بمیری سایتها را باز میکنیم.
نمیدانم این را به حساب قوانین مورفی بگذارم یا جریان سنگ و پای لنگ. نمیدانم چرا هر چه پارگی است برای ما اتفاق میافتد. آدم دلش برای خودش میسوزد وقتی میبیند که کشتی مال یکی دیگه بوده، لنگرش هم ایضاً آنوقت زیرآبیاش را ما باید برویم و ترمیمش کنیم. میبینید چه گرفتاری شدهایم؟ یک جورهایی آدم شک میکند که همه اینها به این خاطر است که جراحی این روزها مد شده.
همسر سکندلایفی بهتر از همسر واقعی!
این هم یکی از مطالبی که تقریباً یک ماه پیش تو چلچراغ نوشته بودم و شلوغی کارها اجازه نداده بود منتشرش کنم.
iهفتهنامه چلچراغ– سکندلایف این امکان را به شما میدهد که زندگی دلخواه خودتان را شبیهسازی کنید. این کشور واحد پول خاص خودش را دارد که «لیندن دلار» نامیده میشود. در سکندلایف یا زندگی دوم، شما دوستانی متفاوت از زندگی خود دارید و میتوانید حتی شغلی متفاوت انتخاب کنید و حتی درآمدی واقعی داشته باشید. ضمن آن که همیشه این امکان وجود دارد تا درآمد لیندندلاری خود را به پول واقعی تبدیل کنید. بنابراین عجیب نبود که کشورهای واقعی سفارتخانههای مجازی در این سرزمین افتتاح کنند یا سر و کله شرکتهای هواپیمایی پیدا شود که در زندگی دوم شما دفتر هواپیمایی احداث کردهاند.
اهالی سرزمین مجازی «سکندلایف» باز هم تیتر خبرها شدند. یک گروه موسیقی راک بریتانیایی به نام «رویال لیورپول فیلارمونیک» قصد دارد تا یک کنسرت زنده در چهاردهم سپتامبر امسال برگزار کند. این کنسرت در سالن اختصاصی این گروه در سکندلایف اجرا میشود که یک سالن سهبعدی شبیهسازی شده است. علاقمندان هم میتوانند با خرید بلیتهای کنسرت در جایگاههای مخصوص به تماشای آن بنشینند. این گروه قطعاتی کلاسیک را اجرا خواهند کرد و حاضران میتوانند با هم گفتوگو کنند و در جلسه پرسش و پاسخ بعد از اجرای کنسرت، سؤالات خود را از «مایکل الیوت» که رهبر گروه است بپرسند.
خبرگزاری رویتر اعلام کرده که تنها یک روز پس از اجرای زنده این کنسرت، تمام هشت میلیون کاربر سکندلایف میتوانند به رایگان به آن گوش کنند.
۴ فروردین روز خاموشی کامپیوتر
هفتهنامه چلچراغ– واقعاً روی چند ساعت را پای کامپیوتر صرف میکنید؟ این سؤال از جمله چیزهایی هست که خیلیها نمیتوانند به طور دقیق جوابش را بدهند. توی لیست مسنجر من همیشه کسانی هستند که میتوانم مطمئن باشم، بیشتر اوقات را آنلاین هستند و توی اینترنت زندگی میکنند. خلاصه بدون کامپیوتر خوابشان نمیبرد (عجب پارادوکس عجیبی)! درباره اعتیاد اینترنتی هم که مفصل نوشتم [+] [+]. فقط محض مثال یادآوری میکنم که روزنامه واشنگتنپست چندی پیش مقالهای نوشته بود که اعلام میکرد ۱۴ درصد جوانان زیر ۱۸ سال چینی اعتیاد حاد به اینترنت دارند. دیگر خودتان تا ته ماجرا را تصور کنید که ۱۴ درصد آن جمعیت میلیاردی چند برابر جمعیت کشورهایی مثل مالدیو است که سر جمع ۳۰۰ هزار نفر هستند (نکته: اگر سه بار ورزشگاه آزادی رو پر و خالی کنند، همه مالدیویها از رفتگر تا پادشاه در آن جا میشوند). به هر حال این روزها صحبت از یک پروژه جالب است به نام «روز خاموشی» یا Shutdown Day.
۲۴ مارس ۲۰۰۷ مطابق با ۴ فروردین ماه ۸۶، قرار است که عدهای به طور همزمان کامپیوترهایشان را خاموش کنند. روز خاموشی در واقع برای این ایجاد شده تا نگرانی عمومی را نسبت به عادت روزانه انسانها در استفاده از کامپیوتر اعلام و توجه همگانی را به این موضع جلب کند. هدف این پروژه این است که علاوه بر جمعآوری آمار اتفاقات غیرقابل پیشبینی را در روز خاموشی که ریشهای مربوط به آن دارند، بررسی کند و ببیند که چه اتفاقی میافتد اگر تعداد زیادی از کابران ثابت کامپیوتر آن را به مدت یک روز خاموش و روزشان را با انجام کارهای دیگر پر کنند. در صفحه ورودی این سایت ۱۳ زبانه (که طبیعتاً فارسی هیچ کدام از این زبانها نیست)، دو دکمه گذاشته شده. یکی به معنای توانستن و دیگری نتوانستن. هر کاربر با کلیک روی هر یک از آنها اعلام میکند که در روز خاموشی قادر به خاموش کردن کامپیوتر عزیزدردانهاش هست یا خیر. شمارش معکوس تا دقت یک ثانیه، نزدیک شدن به این روز را اعلام میکند. یک بخش سایت هم به صورت نقشه جهان طراحی شده تا شما ببینید چند نفر و از کدام کشور با این پروژه همراه شدهاند. و البته یک وبلاگ هم در کنار این پروژه اخبار و اطلاعات تکمیلی مرتبط را منتشر میکند.
در بخشهای دیگر این سایت، ویدئوها و فایلهای صوتی در حمایت از این پروژه گذاشته شده که دیدن و شنیدنشان خالی از لطف نیست. برای مثال یکی از آنها به شما آموزش میدهد که به جای کار با کامپیوتر در این روز، چه کارهای دیگری میتوانید انجام دهید. شما کدام یک از دو دکمه «میتوانم» یا «نمیتوانم» را کلیک میکنید؟
این هم نمونه ایرانی پروژه روز خاموشی کامپیوتر در ۱۳ فروردین.
یک کشور، یک کافینت
سالهاست که ما توی کشور خودمان اینترنت را تجربه میکنیم و تقریباً همزمان با کشورهای دیگر دنیا سر و کله کافینتها در شهرهای بزرگ و کوچک پیدا شده است اما بد نیست بدانید عشقآباد، پایتخت ترکمنستان بعد از این همه سال افتتاح اولین کافینت را جشن گرفت. تا چند ماه پیش و پیش از فوت ترکمانباشی رئیسجمهور قبلی ترکمنستان دسترسی به اینترنت تنها برای عده محدودی مانند گروههای تأییدشده دولتی، سفارتها، روزنامهنگاران معتبر خارجی و سازمانهای بینالمللی امکانپذیر بود و انتشار مطالب آنلاین مستقل با فیلترینگ دولت روبهرو شده بود. عشقآباد پایتخت ترکمنستان حالا صاحب یک کافینت است با تعدادی کامپیوتر محصور در کابینهای کوچک مخصوص ور اینترنتی که در آن هیچ وبسایتی مسدود نخواهد شد. این کافینتها که برای یک ساعت استفاده از کامپیوتر چهار دلار، دریافت میکنند. البته در کشوری که دو سوم جمعیت آن زیر خط فقر زندگی میکنند و متوسط درآمد ماهانه افراد کمتر از ۱۰۰ دلار است، معلوم نیست علاقمندان تا کی باید منتظر کاهش قیمتها بمانند.
اووردوز وبگردی
این روزها وبلاگها بسیار محبوب شدهاند و تعداد بازدیدکنندگانشان روز به روز بیشتر میشود. حالا که این جور نوشتهها درباره اعتیاد و بیماریهای اینترنتی خیلی طرفدار پیدا کرده، یک تست روانشناسی برای تشخیص اعتیادتان به خواندن وبلاگها و سایتهای مشابهش مثل وبلاگهای گروهی و سایتهای اشتراک لینک (مانند بالاترین) را برایتان مینویسم که البته مبنای علمی ندارد و تجربی محسوب میشود. تعدادی از این علایم را توی وبلاگهای خارجی خواندهام و تعدادی را هم از خودم تلاوت کردهام. تقدیم به شما:
۱٫ سایت یا وبلاگ مورد نظر اولین جایی است که به آن سر میزنید. اگر همچنین جایی را بوکمارک کردهاید که دیگر کلاهتان پس معرکه است!
۲٫ برخی از این سایتها را بیشتر از یک بار در روز کنترل میکنید چرا که فکر میکنید در صورت عدم مراجعه تا فردا، نوشته مهمی را از دست میدهید.
۳٫ در بسیاری از موارد که مجدداً به آنجا مراجعه کردید، جدیدترین نوشته هنوز تغییر نکرده است.
۴٫ اگر چند روزی به اینترنت دسترسی نداشته باشید، به محض مراجعه تمام وبلاگهای لیستتان را کنترل میکنید حتی اگر در بلاگرولینکتان نشانی از به روز شدن نداشته باشند.
۵٫ شما هرگز نیازی به مراجعه به بخش «نوشتههای گذشته» ندارید چون که تمام اخبار را خواندهاید.
۶٫ تک تک نظرات بازدیدکنندگان را میخوانید چرا که دیگر مطلبی برای خواندن نمانده و گاهی در نظرات چیزهای جالبی نوشته شده یا سایتهای جدیدی کشف میشود.
۷٫ بایگانی را مرور میکنید مبادا نوشتهای از تیررستان به دور مانده باشد.
۸٫ اگر نویسنده وبلاگ درباره نظری که شما گذاشتهاید، توضیحی دهد، احساس غرور میکنید.
۹٫ احساس صمیمی بودن دوستانهای با نویسنده وبلاگ دارید بدون آن که یک بار با او صحبت کرده باشید.
۱۰٫ وبلاگهای مهم را مرتب چک میکنید، نکند که برخی نظرات جدید خوانندگان را از دست بدهید.
۱۱٫ جاهایی را که در آنها نظر گذاشتهاید باز هم چک میکنید، نکند که نظراتی را که در جواب نظرتان داده شده از دست بدهید.
۱۲٫ شما سعی میکنید نظراتتان طوری باشد که دیگران با خواندنش فکر کنند شما خیلی جالب هستید و از روی لینک به وبلاگتان بیایند.
۱۳٫ آرزو میکنید که وبگردهای بیشتری مانند شما معتاد باشند تا بتوانید درباره مطالب سایتهای مذکور و کوچکترین نظرات موجود در آنها با هم صحبت کنید.
۱۴٫ آدرس سایتهای جالب و مرجع را به دوستان غیراینترنتیتان نمیدهید چرا که ممکن است آنها هم به منبع اخبار شما دسترسی پیدا کنند. شما با اخبار دست اول همیشه آنها را متعجب میکردید و نمیخواهید رقیب داشته باشید.
۱۵٫ شما واقعاً یک معتاد بدجنسید!
چیست معنای خودآزاری من؟ چیست بیماری من؟*
بعد از همهگیر شدن اینترنت روانشناسان با مطالعات متعدد درباره این رسانه کمکم به کشف بیماریهای مرتبط با آن نائل میشوند. همان طور که شنیدهاید، هفتهنامه نیوساینتیست نتیجه کار پژوهشگران در رشتههای مختلف روانشناسی را تحت نام «هشت بیماری اینترنتی» منتشر کرده که آنها را مرور میکنیم:
• خودگردی یا Ego-Surfing: نوعی بیماری که مبتلایان به آن، به طور مرتب، نام خود را در اینترنت جستوجو میکنند. این بیماری در میان روشنفکران و روزنامهنگاران و بلاگرها شیوع بیشتری دارد. مشاهدات بالینی نشان میدهد که مبتلایان به این بیماری، در اینترنت به طور دائم به دنبال اسم خودشان میگردند. برایشان خیلی مهم است که چند نفر و از کجا به وبلاگ یا سایتشان لینک دادهاند. به طور مرتب شمارنده سایتشان را چک میکنند و نمودار تعداد بازدیدکنندگان، آنها دچار اضطراب میکند.
• بلاگافشایی یا Blog Streaking: خود افشاگری در وبلاگ مساله دیگری است که محققان آن را یک بیماری میدانند. گروهی از مردم رازها و اسراری را که معمولاً شخصی و خصوصی قلمداد میشود روی وبلاگهایشان افشا میکنند که دامنهاش از عکسها تا روابط خصوصی کشیده میشود.
وبلاگ خوب وبلاگ مرده است!
کابینه دولت چند روز پیش آییننامهای تصویب کرده است با نام «ساماندهی فعالیت پایگاههای اطلاعرسانی اینترنتی کشور» که خلاصه آن عبارت است از این که سایتهای خبری باید برای فعالیت مجوز دریافت کنند.
تصویب چنین آییننامهای از جهات مختلف قابل بررسی و تحلیل و زمان تصویب آن با توجه به نزدیکی انتخابات پیشرو قابل تأمل است. با توجه به این که گسترش اینترنت در سالهای اخیر باعث شده تا گروههای سیاسی از آن به عنوان یک ابزار اطلاعرسانی و اهرمی جهت تحت پوشش قرار دادن هر چه بیشتر مخاطبان و به ویژه ایرانیان خارج از کشور نمایند، چنین تصمیمی حکایت از تصمیم دولت مبنی بر کنترل و بررسی دقیقتر و قانونمند کردن این سایتها است. تجربه گذشته و قوانین و آییننامههای که پیش از این درباره رسانههای دیگر تصویب شده، نشانداده است که این گونه قوانین هر چند با محتوای «حمایت و توسعه، دسترسی آزاد و سالم مردم به اطلاعات، رعایت حقوق اجتماعی و ارزشهای فرهنگی» تصویب میشود اما به دلیل نبود جزئیات دقیق، بیشتر نقشی بازدارنده و پیشگیرانه و در نتیجه محدودساز ایفا کرده است.
طبق این آییننامه تعریف عبارت «پایگاه اطلاعرسانی اینترنتی» سایت یا وبلاگ آورده شده و پایگاه اطلاعرسانی ثبت شده، یک پایگاه اطلاعرسانی اینترنتی است که مسؤول آن اطلاعات و مدارک شناسایی خود و پایگاه را به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارائه و مطابق قوانین و مقرات از جمله مقررات مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی به ثبت رسیده و رسید آن را دریافت کرده باشد و امکان برقراری ارتباط با شخص مورد نظر وجود داشته باشد. تعریف سوم پایگاه اطلاعرسانی با هویت نامعلوم است. چنین پایگاهی بر طبق تعریف پایگاهی است که در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت نشده باشد.
تکتک علیه داتک
اصولاً در کشور ما برای کسب حقوق مصرفکنندگان نمیتوان کار خاصی انجام داد. اما این روزها کاربران ناراضی یکی از شرکتهای ارائهدهنده خدمات اینترنت به نام داتک یک وبلاگ تأسیس کردهاند و به طور خاص نارضایتی خود را در این زمینه اعلام کردهاند. کاربران شاکی مدعی هستند که این آی اس پی به تعهدات خود عمل نکرده و سرعتی کمتر از میزان فروش عرضه میکنند. این وبلاگ در روزهای نخست، بازدیدکنندگان زیادی پیدا کرد و لینکهای متعددی که به این وبلاگ داده شده، باعث شده تا بمب گوگلی جدیدی ایجاد شده و جستوجو با نام آی اس پی مذکور، وبلاگ مورد نظر را در رتبه دوم قرار دهد. البته از قرار معلوم کشمکش میان مخالفان و موافقان شرکت این روزها ادامه دارد. شرکت مذکور با ثبت دامنه جدید و نبرد لینکی، سعی دارد تا رتبه سایتهای خود را در موتور جستوجو ارتقا دهد و در عین حال وبلاگ مورد نظر را به صفحات بعدی نتیجه جستوجو براند. صفحه آی اس پی داتک هم در ویکیپدا به جبهه دیگری برای مبارزه تبدیل شده و صفحهای هم برای جمعآوری امضا در اعتراض به عملکرد داتک ایجاد شده است.
خلاصه این که بازار این دعوا این روزها بد جوری داغ است به نحوی که جریانش ممکن است سر از تلویزیون در آورد. این نمونه اعتراض در جهت احقاق حق میتواند نمونه خوبی از اعتراض باشد برای شمایی که از یک سرویس ناراحتید.
فرهنگستان پارسی و بازنگری واژههای وبنویسی
انگار برای واژگان پیوسته با وبنویسی، واژگانی برابر شناسایی شد. تارنگار «با خاطراتم در سرزمین لالهها» پس از نوشتن این خبر، برابرهای درست را نوشته است. برای من شنیدن واژههایی چون «وبگاه» به جای «سایت» یا «وبنوشت» به جای «تارنگار» بسیار هم سخت نیست گرچه برای واژه نخست «تارنما» یا «پایگاه» و برای دومی «تارنگار» را پسندیدهتر میدانم. ولی به گمان من به کارگیری واژههایی چون «وبزیون» به جای web TV خندهدار است. پرسش من به گونه مشخص این است: وبزیون که از آمیزش دو واژه انگلیسی «وب» و واژه فرانسوی «تلویزیون» به دست آمده، چه برتریای بر «وب تیوی» دارد؟ هر دو واژه بیگانه هستند و آمیزش هر دو هم ناگزیر واژهای بیگانه خواهد بود. همین دشواری درباره واژه Web page هم درست است که واژه «صفحه وب» برایش نگریسته شده که بخش نخست واژه جایگزین، عربی و بخش دوم آن هم انگلیسی است. شاید واژگانی چون «تاربرگ» درخور آن باشد. از همه اینها گذشته، نوشته یادشده بهانهای شد تا گشت و گذاری کنم در اینترنت و پایگاههای وابسته به این جستار و ابزار سودمند آن را بیابم. افزون آن که نوشتهای که خواندید، سراسر پارسی بوده بدون آن که واژگان عربی در آن به کار رود و این کار به یاری برنامه ویراشگر خودکار و واژهنامه پارسی سره انجام شد.
– پارسیمان
– آموزههای فارسی سره از پایگاه خورشیدوش
– برنامه پیوست به ویرایشگر ورد برای بازنویسی شمارهها به پارسی
یک هکتار خاک اینترنت
یک موقعی بود که تنها راه مالکیت یک مشت از خاک اینترنت پرداخت پول و هزینههای هنگفت بود. رقابت از زمانی شروع شد که محتوا روی اینترنت شروع به ازدیاد کرد. محتوا در دنیای امروز یعنی دیتا، یعنی یک مشت خاکی که میتوان از آن طلا استخراج کرد. یعنی اطلاعاتی که با استفاده از فرآیندها از دیتا استخراج میشوند. حالا رقابت بر سر داشتن این محتوا است. هر کسی که مالک یا میزبان این محتوا باشد، میتواند از آنها به نفع خود بهرهبرداری کند. سؤال اصلی این است که چگونه میتوان کاری کرد که تولیدکنندگان محتوا با میل و رغبت محتوایشان را به ما تقدیم کنند؟ بگذارید قبل از پاسخ به این سؤال، یک پرسش دیگر را مطرح کنم. تولیدکننده محتوا کیست؟ تولیدکننده محتوا هر کاربر اینترنتی را شامل میشود. هر کسی که وبلاگ مینویسد، عکس را روی اینترنت میگذارد، عضو سایتهای دوستیابی است، در فورومها به بحث و گفتوگو میپردازد، ایمیل میفرستد و چه و چه. همه اینها تولیدکننده محتوا هستند. همه اینها محتوای ارزشمندی را تولید میکنند بدون آن که خود بدانند. حالا بر میگردم سر سؤال اولمان. چگونه میتوان کاری کرد که تولیدکنندگان محتوا با میل و رغبت محتوایشان را به ما تقدیم کنند؟ راهش این است که خدمات رایگان عرضه کنیم. این که آن یک مشت خاک را تبدیل کنم به چند هکتار زمین و بگذاریم هر که هر آن چه که میخواهد در آن بکارد. دقیقاً به همین دلیل است که در سالهای اخیر شرکتها فضای رایگان زیادی را در اختیارتان قرار میدهند و با ارائه انواع و اقسام خدمات رایگان، شما را به سمت خود جذب میکنند. یکی از این رقابتها سرویسهای رایگان ایمیل است. یاهو، مایکروسافت و گوگل سردمداران این رقابتند.
عشق سالهای وب
در داستانها و فیلمهای تخیلی میبینیم که اینترنت در برابر تمام وقایع ناگوار و اتفاقاتی چون انفجارهای اتمی مقاومت میکند. این در حالی است که هنوز یک روز به افتخار وب در نظر نگرفتهایم. اما امسال یک بلاگر به نام سوزان کراوفورد تصمیم جدیدی گرفته است. از دید او وب ارزش جشن گرفتن را دارد. «یک روز وبی» روزی از سال است که هر فرد در دنیای فیزیکی میتواند به بهانه وب و مسائلی از قبیل افراد، سازمانها و اجتماعات مرتبط، آن را جشن بگیرد.
او میگوید به مانند روز جهانی زمین تصمیم گرفتیم که این روز را هم جشن بگیریم. ما طرفدار جشنم. جشنی با شعار همیاری، ارتباطات، خلاقیت و آزادی. با این کار شاید در انتهای آن روز، وب کمی بهتر از قبل باشد و ما بتوانیم ارتباط شفافتری با هم برقرار کنیم. سوزان درد بشر را بیگانگی میداند و کلید حل این مشکل را ایجاد ارتباط.
روز جهانی وب ۲۲ سپتامبر هر سال است و از امسال یعنی سال ۲۰۰۶ آغاز میشود. شما هم اگر راجع به این روز در وبلاگ یا سایتتان بنویسید یا لوگوی آن را در سایتتان تعبیه کنید، در سایت اختصاصی روز وب معرفی میشود.
مادر سوزان میگوید: ما در روز جهانی زمین میتوانیم یک درخت بکاریم. اما برای روز جهانی وب چه میتوان کرد.