رادیو جوان / جوانی آزاد- آقا جان ما ما هرز رفتیم؟ نه هرز نبود. یه چیز دیگه بود. آها ما هدر رفتیم. شوما چقدر قیافهت آشنا میزنهها، شوما رو من یه جا دیدم. جون من بگو. تو محله ما نیستی؟ نیستی. باشه خیالی نیست اما آشنا میزنی. بعله. داشتم میگفتم. ما هدر رفتیم. این همه استهداد در ما مردونده شد جون شوما. وقتی باهات حرف میزنم مجله نخون بیتربیت. میزنم میترکونمتا. عرض کنم حضورتون که. گوش بده. عرض کنم حضورتون که من نباس راننده میشدم. آخه این چه وضعشه. میخوان سه تا صفر رو بردارن از رو پول. نشنیدی؟ جون شوما خودم شنفتم از تو رادیو. میگن که میخوان سه تا از این صفرا رو پاک کنن. یعنی اون که سه تا صفر از هزار تومنی کم کنن بشه یه تومن. آدم هزار برابر درآمدش کم میشه دیگه. اون وقت من که کرایه خونه میدم دویست هزار تومن، چه جوری با این کرایهها که کم میشن پول اجاره بدم آخه؟ آخه این رسمه. حالا چند روز دیگه همه ادارهجاتم ساعتشون به هم میریزه. میگن ساعت ۹ صبح همه باهاس سر کار باشن. اون وقت هفت و هشت صبح پرنده هم تو خیابون نمیچره چه به رسه به این که ما مسافر بزنیم. آخه من با این درامد چی کار کنم؟ همهش هم قسط این ماشین رو باهاس یدم دیگه.
راديو و تلويزيون
تربیت نااهل را چون گربهها در منزل است
برنامه جوانی آزاد تا بعد از ماه رمضون تعطیل شد. فکر کنم چند تا از آیتمها رو نذاشتم اینجا. این چند تا رو هم بذارم، از دستش خلاص میشین.
رادیو جوان / جوانی آزاد- ای بابا. حالا یعنی چیکارمون داره؟ ما که امروز خلاف نکردیم. جانم؟ سلام سرکار. به خدا ما خلاف نکردیم. هان؟ میخوای سوار شی؟ آها. مخلصیم. چاکریم. بیا بالا سرکار. کجا میری دربست میبرمت.
خوبی شوما؟ ما خیلی چاکرجاتیما. به جون شوما فکر کردم میخوای جریمهمون کنی. بعله. آقا ما خیلی دوست داشتیم پلیس شیم. از همون اول… که نه. از دوم… از اون موقع که کوچیک بودیم به آقامون خدا بیامرز (خدا رفتگان شوما رو هم ببخشه بیامرزه) میگفتیم که دوس داریم. تو بچگیهامون هم کلی دزد گرفتیم تو بازی و اینا. خوش به حال شوما. عرض کنم حضورت که کلاً همه جا رو دزد و آدم اراذل و بیتربیت برمیداره. همه چی به هم میریزه. سنگ رو سنگ بند نمیشه. همین چند سال پیش مگه نبود زدن برج دوقلو رو ترکوندن تو خارج این اراذل خاطرتون که هست؟ حالا فکر کن این تیر دوقلو که هست خب؟ بگو خب. بزنن درب و داغونش کنن. آدم اعصابش میپاچه از هم. این میلاد هست؟ این آقای میلاد بابا. معروفه که. همین که داره برج میسازه روش شماره داره. الان فکر کنم ۱۷-۱۸ باشه که برجشو بسازن. خب؟ ای ول. همون برج میلاد. این فکر کن اگه امنیت نداشت میشد بسازتش؟ کلاً یا درست نمیشد یا کج و کوله میشد. از قدیم گفتن که «خشت اول گر نهد معمار کج، تربیت نااهل را چون گربهها در منزل است». یعنی آدم بیتربیت نااهل ارذل تو خونه باید تربیت شه. جون شوما. اگر تربیت نشه، یا به زور تربیتش نکنین، میره سراغ ثریا. همون دختر حامد خان که موبایلفروشی داره و البته اهل حاشیه هم رست بین خودمون باشه. من کلاً بهش مشکوفم. میگن دو سه بار چک بیمحل کشیده و در رفته. اصلاً این جور آدما رو باید انداخت زندون. حالا من آدرسش رو میدم بهتون یه چند هفته تحت نظرش بگیرین یا استرطاقش کنین، حتماً مچش رو میگیرین. خجالت نمیکشه. چک میکشه و در میره. مثه کش تنبون (هه هه هه). باهاس اینا رو انداخت زندون تا درس عبرت بشه که درس سختی هم هست اما من یادمه خوب شدم. فکر کنم ۱۷ شده بودم. البت دروغ نگم شایدم ۱۶٫ باهاس زد تو سرشون تا آدم شن. موبایل میفروشه. خجالتآوره. هر جا کج رفتن باید با چکش زد تو سرشون. خودش هم عینهو میخه (هه هه هه). اون وقت شوما کدوم کلانتری هستین سرکار؟ ها؟ کلانتری نیستین؟ پس کجا هستین؟ پلیس نیستی؟ د؟ سر کار گذاشتی منو؟ لباس پلیس میپوشی؟ جهل مأمور قانون میکنی؟ ها؟ نگهبان؟ کجا؟ جلو در رستوران؟ کلاهت اینجوریه چرا؟ وایسا بینیم؟ کجا در میری؟ الان میبرم معرفیت میکنم. عنوان جعلی خلیج. کاریکارتونیسم. تلاونگ. پاواروتینگ. جرثوبه فساد. جربزه. بیا بینم. تکدیگری. احزاب. ضدانقلاب. ساماندهی. فقر فرهنگی. متخاصم.
کارت سوخت تلفنی
رادیو جوان / جوانی آزاد- (بووووووووووق)، برو بینیم بابا. یه طرفه میای بوقم میزنی؟ آدم نیستی تو؟ چی؟ میخوای مسافر بزنی؟ مگه شهر هرته؟ این خط ماله ماست داداش. هری. بدو جلو بذا باد بیاد. چی؟ داد میزنی رو من؟ این قفل فرمون من کوجاست؟ برنم آدمت کنم؟ (بوق بوق) بیا بالا مهندس.
میبین تو رو خدا؟ جون داداش میبینی اوضاع ما رو؟ حالا همه واسه ما مسافرکش شدن. آدم نیستن اینا. این ننهبزرگ ما یه چیز میگفت همیشه بهمون. ضرب المثل. میگفت بنی آدم شدن چه آسان یکدیگرند، که در آفرینش چه مشکل شود. جون شوما. از صبح تا شب دنده میزنیم دوزار بره تو جیبمون. حالا اینا واسه ما شاخ میشن جون شوما. حالا معلوم نیست چرا بنزین واسه ما این قدر کمه؟ این وانت مانتا از ما بیشتر میگیرن. البت میگن اوضاع بیتر هم میشه. یعنی امروز میگفتن که قراره یه عده از این آدم بزرگا بیان کمکمون. امروز تو خط بهارستان که بودم. خب؟ بگو خب. بعدش یکی از این مسافرا میگفت که نمایندههای مجلس رفتن برامون کلی کارت سوخت گرفتن. آدم ذوق میکونه جون شما. میبینی چقدر به فکرمونن؟ خداییش دیدن به ماها بنزین کم میدن رفتن واسطه و اینا شدن که کارتشونو بدن به ما. عرض کنم خدمتتون که تو محله ما یه پسرهست که از این مخ روزگاراست. میگن بچه شریفیه. دانشگاه اصلاً مثه خودش شریفه. مهندس الکتریک می خونه. بعدش همه اتو و تیلویزیون و رادیوجاتشون رو میبرن تعمیرات میکنه ردیف. در حد بوندس لیگا. جون شوما کارش درسته. میگن از این کارت تلفونا هست. از اینا که تو موبایل می کنن نه ها. از اونا که میکنن تو تلفون کارتی. از اونا میگیره، کارت سوخت تحویلت میده ریدیفففف. اما فکر میکونم که چیزه. یعنی هنو نمیدونم چوجور کار میکونه. یعنی نمیدونم باهاس لیتری بنزین بزنیم یا دقیقهای با این کارتا.
راستی شوما چی کارهای؟ رواشناسی؟ چه جالب. آقا ما زندگیمون یه گیری داره. نمی چرخه جون شوما. شوما که این کارهای. یعنی تو کار روان و اینایی بالا غیرتاً این گره ما رو وا کن. این فرمون ماشین ما که هست. خب؟ بگو خب. خیلی سفته جون شوما. تموم این بر و بازومون درد میگیره. خب؟ بعدش شوما که متخصصجاتی، بگو چی کار کنم روون شه. یعنی از این حالت سفتی در بیاد. حالا چرا بهت بر میخوره داداش. مگه چیزی ازت کم میشه؟ آنتن نمیده؟ چی آنتن نمیده؟ موبایلت رو به رخ من میکشی؟ روانی؟ متحجار. بریونی. عروسی موقت. آلومینیوم غنیشده. مردان خیابانی. همدستی. اینترنت. بزنم با قفل فرمون آدمت کنم؟ دستتو بنداز. ویروس. تماشاگرنما.
باز جوسازی کردی زدی تو خط خونه؟
رادیو جوان / جوانی آزاد- بَهه! اینم از شانس ماست به جون شوما. جلوبندی ماشین اومد تو دلمون با این چاله چولهها. البت موضوع اینقدرام قر و قاطی نیست جون شوما. جریانات داره. این آسفالتها هستن خب؟ بگو خب. اینا هر چن وخ یه بار باهاس کن فیکون شن. چرا؟ عرض میکنم خدمتتون. این ننهبزرگ ما که بهش میگفتیم بیبی. خدا رفتگان شوما رو هم بیامرزه. بله. این بیبی خانوم همهش میگفت که بالاتر از سیاهی رنگی نیس. خب؟ ای ول که گفتی خب. بعدش این آسفالت که میکنن خیابون رو، همهش رنگ یه دست سیاهه. جون شوما آدم کیف میکنه روش رانندگی کنیم. حالا یه ماه که میگذره، این آلودگیجات میان میشینن روش، اون وخ خاکی میشه دیگه رنگش اون جلای سابق رو نداره. میان اون جاهایی رو که کمرنگ شده میکنن، خب؟ بگو خب. اون وخ جاش آسفالت تازه میمالن که مثه اولش شه. بعدش به این میگن بازسازی آسفالت. خیلی هم بازسازی کار خوبیه. به نظر من باهاس ماهی یه بار دهنه خیابونا رو بازسازی کرد. گوشت که با منه؟ ای ول. تو موبایل نداری؟ ای ول. چاکریم. آی حال میکونم از این آدما که با موبایل حال نمیکنن.
ای آپولوسیون تکنوکراوات
دیروز چهارشنبه آفیش شدم برای برنامه جوانی آزاد. رفتم رادیو. آقا خداییش این برنامه زنده چقدر گرفتاری داره و سخته. نشسته بودیم یه گوشه می نگریستیم اجرای هنرمندانه رفقا رو. این هم آیتم دیروز راه و بیراه:
رادیو جوان / جوانی آزاد– سلام. آقا چاکریم. آخییی… خرگوشه این؟ چه باحاله. اِ… کفرترم که داری. شوما شعبدهبازی؟ به به. اتفاقاً توی کوچهمون یکی از همکاراتون زندگی میکنه. از اینا که عنتر دارن. معلق میزنه و اینا. خیلی لوطیه جون شوما. همه صداش میکنن لوطی عنتری. باجنبهست. فکر کن… بهش میگن عنتر ناراحت نمیشه. من بودم با کله میرفتم تو صورتش. عرض کنم خدمتتون که این خواهرزاده ما هست. خب؟ بگو خب. ماه دیگه نومزدیشه. اتفاقاً اگه کالت ویزیت داشته باشین، میگیم بیاین برنامه اجرا کنین. یکی میخواستیم فیل هوا کنه و اینا. تو مایههای دیویت کاپل فیل… دمت گرم. این کالتته؟ بذا ببینم. ای بابا شوما هم که شوماره موبایلت رو نوشتی. حالا چون ۰۹۶۸ هست، استشکالات نداره. اوکِیه.
حالا گوش کن. یکی از این همکلاسیهای ما بود تو مدرسه. خب؟ بگو خب. بعدش این بابا خیلی هفخط بود. یعنی یه جورایی مثه شوما. اهل سیابازی بود و این صوبتا. تا دلت بخواد هم مسخره بود و دلقک. عاقبت به خیر شد. چطور؟ میگم حالا. اولش زد تو خط دلار و این حرفا. بعدش چون کارش خیلی ردیف بود خب؟ بگو خب. خودش دلار میچاپید. زده بود تو کار گرافیت. با کامپیوتل دلار و اینا میکشید. یوخده که پولدار شد، دم و دستگاه خرید و دانشگاه زد. یه جاهایی تو هاوایی و اینا. کلی دکتر شد. کلی دکتر کرد ملتو. خیلی آدم خدمتگزاری بود. یعنی سطح دانش رفته بود بالا. کلی دانشمندامون زیاد شدن.
داداش این کفترتو بپا… همه صندلجاتمون رو شیرشوکولاتی کرد جون داداش… همین شوماهایین همه رو سیا میکنین دیگه. سر همه رو گول میمالین دیگه. فریب میدین دیگه… موبایل داری؟ خجالت نمیکشی؟ دکتری؟ خلبانی؟ هر کی میخوای باش. ساواکی! همین شوماهایین همه معتاد میشن. همین شوماهایین برزیل رو میبریم از هند میبازیم. قاتل. اگه مردی فوتبالمون رو اول کن. پیاده شو ضایع. اراذل اوباش. داغون. گروگانگیر. جاسوس. کی آزادت کرده. فناوری. آپولوسیون شوماهایین. تکنوکراوات!
باندبازی
رادیو جوان / جوانی آزاد- عرض کنم خدمت شوما سرور گرامی که امروز صبح کله سحر یه بابایی رو سوار کردیم چی میگین شوما. جنتلمن. کت و شلوار کلاس بالا. های. خاصه دربستی میخواست بره تا بازار. خب؟ بگو خب. کلی با هم گپ زدیم و خلاصه خیلی باحال بود. کلی هم از این سیاست و کیاست بارش بود. اصلاً معلوم بود مدیر کلی چیزیه. کلی اطلاعاتجات داشت از مسائل پشت پرده. عزیز ما باشی میگفت که توی این ادارهجات باندبازیه. راس میگفت جون شوما. هر جا رو نیگاه میکنی همینه. تو تیم فوتبالمون باندبازیه. همه جا واسه خودشون باند درست کردن. اصلاً هم از اول میگفتن که یک دست صدا نداره. نه؟ جون من نه؟ بگو خب. واسه همین با هم دسته دسته میشن کار مردم رو راه میندازن. هوای هم رو هم دارن. مام توی خط باند درست کردیم. خیلی کارامون راه میافته. کرایهها رو کنترل میکنیم. همه هم راضی هستیم شکر خدا. حالا این خط رو که میگم. خب؟ آها. این خط خارجیش میشه همون باند. این همکارامون که هستن تو فرودگاه. طیاره میرونن. راننده هواپیما و اینا. خب؟ اینا هم کارشون تو باند درسته. کرایهها رو کنترل میکنن خب. شنیدی که این روزا قیمت بلیت هواپیما نمیدونم ۳ درصد سی درصد سیصد درصد یه چیزی تو همین مایهها رفته بالا. جون شما خودم دیروز شنیدم از رادیو. اینم از این. جون من گوشت با منه؟ الو؟ اوهوی اخوی کجایی؟ باز که رفتی تو نخ موبایلت. خوش ندارم وقتی باهات حرف میزنم چیز میکنی. دو دره میکنی ما رو؟ فکر کردی ما هم آژانسیم که دربست گرفته باشی ما رو؟ خیلی از این آژانس ماژانس خوشم میاد حالا. ماشینو که نخریدی اخوی. میگه دلم میخواد صحبت کنم. فکر کردی اینجام آژانس اتمیه که هر چی دلت بخواد بگی؟ اون دکتر برادعی هم حق نداره تو ماشین ما زیاد ابراز وجودجات کنه. گرفتی. خاموشش کن. اصلاً چه معنی میده وسط حرف من موبایلت زنگ بزنه؟ همین کارا رو میکنین جوون مردم عقدهای میشه دیگه. میره دزد میشه موبایلدار باشه. میره معتاد میشه. همین شماهایین باعث میشین باندبازی کنن این آفریقاییها قاچاق کند ماده مخدر. معتاد! قاچاقچی! همین بچه رو میبینی که داره پفک میخوره؟ همون.آره. میشینه فردا معتاد میشه گوشه خیابون میمیره. قاتل. اجنبی. آدمفروش.
سربازی سر بازی سُربازی…
رادیو جوان / جوانی آزاد- به چاکریم آق پسر گل. شوما سربازی دیگه؟ اون وقت چی؟ سربازی سر بازی سُربازی سر سربازی را شکست. هه هه هه. باحال بود جون تو؟ نه؟ عرض کنم حضور انورتون که این سربازها خیلی بچههای گلین جون تو. مثه خودتن. البته وقتی کچلشون میکنن یه کم گری گوری میشن اما خب عوضش ریشه موهاشون تقویت میشه جون شوما. ما رو هم که میبینی کچل موندیم واسه همینه. نیست سربازی نرفتیم. معاف شدیم. خدا رفتگان شوما رو ببخشه بیامرزه. آقامون که فوت شد ما هم نرفتیم اجباری. اون وقت گیسمون بلند شد قد سه وجب. الان هم که ریخته. خلاصه عرض کنم خدمت انورتون که دوره زمونه جالبیه. بعضیها خیلی فداکار شدن جون شوما. میرن پول میدن سربازی میخرن خب؟ بگو خب. آها قربون آدم چیزفهم. سربازی رو که میخرن، این شوماها میرین سربازی کلی نظم ترتیبجات میشه کاراتون. اون وقت یا میرین دانشگاه مهندس میشین خب. به نظر من این جور آدما رو باهاس طلا گرفت. خب؟ آها. ای وای ببند اون کمربندت رو بابا. چاکریم جناب سروان (بوق بوق). عرض کنم که این کمربند هم خیلی چیز خوبیه. دیدی آدم به شلوارش کمربند میبنده، خب شلوار از پاش نمیافته دیگه. حالا تو ماشینم که کمربند ببندی، تو از صندلی نمیافتی. کمر همچین قرص و محکم وامیسته. کجا بودم؟ آها داشتم درباره بازی میگفتم. بازی نکن با اون موبایلت بابا. عجب گیری کردیما. چی؟ سرباز نیستی؟ پس چرا کچل کردی مرد حسابی؟ حتماً پارتیبازی کردی دیگه. اگه نه بچههای همسنتون همه بچه مزلفن خب. بذار کنار اون ماسماسکو. بیجنبهبازی در میارین. همین کارا رو میکنین دیگه قیمت گوشی و سیم کارت میره بالا. تقصیر شماهاست دیگه.
«زدن» به وقت جوانی آزاد
این کاراکتر «اوا» آیتم راه به راه جوانی آزاد یه کم دردسردار شد. اینه که قرار شد آیتم با کاراکتر راننده تاکسی نوشته بشه. از چهارشنبه «اوا»ی عزیز از ماشین پیاده شد و راننده آیتم رو ادامه میده. این شما و این اولین قسمت:
رادیو جوان / جوانی آزاد- آره آقا جون. چیزه. یعنی این. جونم واسه شوما بگه که عجب دور زمونهای شده. جوونای امروزی ماشالله هزار ماشالله خیلی غریب شدن. یعنی این که شکل و قیافهشون فرق داره تومنی صنار با دوره ما. الان تیپ که میزنن خب؟ گوش کن. تیپ که میزنن ظاهر و باطنشون معلوم نیس. آدم فک میکونه که اینا چیزن. یعنی قرتی و سوسولن. اما این طور نیست جون شوما. گوشِت با منه؟ ای بابا تو هم که همهش تو نخ موبایلتی. گوش کن. موهاشون که ماشالله بلند بلند شده. بعضیهاشم سیخ سیخ. حواست که هست؟ واسه جنس شامپوهاست. خیلی جنسشون ملسه به جون شوما. دوره ما ننهمون سرمون رو با چیز میشت سدر و صابون. همچین با فرچه میکشید به موهامون که نصفش رفته الان. آقام خدا بیامرز میگفت که مو وقتی تمیز شه باید صدا بده وقتی دست میکشی روش. خدا رفتگان شوما رو هم بیامرزه. راس میگفتا الان از حموم که در میام به سرم دست میکشم عینهو ته ماهیتابه منزلمون صداش در میاد. واسه خب. نمیشه که اینجا پیادهت کنم. باهاس دور بزنم میدونی رو. آره خلاصه جوونای امروزی تیپشون درسته. مثه جوونای قدیم نیستن که از دور دل ببرن از نزدیک زهره. همدیگر رو گول نمیزنن. مال شامپوست جون شوما. ای بابا قطع کن اون ماسماسکو. گوشیتو میگم. چقدر فک میزنی. دارم واسه شوما حرف میزنم نه واسه پیت حلبی. حتما باهاس سرت فریاد بزنم داداش؟ دهه.
کاغذبازی
رادیو جوان / جوانی آزاد- داداش من… میدونی چیه اصلاً؟ امروز ظهری جاتون سبز رفته بودیم تو دیزیسرای سر همین خیابون. عارضم حضور انورتون که رفتیم یه دیزی مشتی بزنیم و رگ. خب؟ بگو خب! خلاصه دیدیم که کلی تغییرجات داده تو دفتر دستکش. چیز کردن. چی میگین شوما آق مهندس؟ آها. کامپیوتر او اینا وصل کردن و سفارش و این جور چیزا همهش شده اتومات. مسعود خان. صاحاب دیزیسرا رو میگم. آره. میگه که پسرش که تازه مثه شوما مهندس شده، گفته که همه چیز باهاس این جوری شه. چی؟ پیپرلس. خودش که میگه پیپر و اینا باهاس حذف شه. راستم میگه خب. انگلیسیا به فلفل میگن پیپر. اون وقت پیپرلس هم یعنی بدون فلفل. منم فکر میکونم غذا نباید زیاد تند باشه. به منزلمونم میگم زیاد فلفل نباهاس بریزه تو غذا. آدم تا چند روز میسوزه. دیروزم رادیو رو گرفته بودم. بعدش اخبار میگفت که دولتم قراره پیپرلس کنه همه کاراشو. کارشناسا هم به این نتیجه رسیدن. (صدای ترمز) ای بابا، این مردمم بلت نیستن رانندگی کنن که. بچه با توپ میپره وسط خیابون. همینه که تیم ملی میبازه. فوتبالمون ضعیف شده. مردم ناراحتن. همهش به خاطر این آدماست که بچههشون رو ول میدن تو خیابون توپبازی. الو؟ گوش کن بابا. با توام. باز که رفتی سراغ موبایلت. اصلاً تو این ماشین هر کی با موبایلش ور بره دو برابر باهاس کرایه بسلفه. همینه که کرایهها گرون میشه دیگه. همهش تقصیر شوماهاس.
الهی بزننت
رادیو جوان / جوانی آزاد- چیزه. این جریان «زدن» داره به جاهای باریک باریک میکشه عزیزای گلم. به جون شما راس میگم. یعنی نمیشه ما یه چیز بد مورددار پیدا نکنیم واسهش. مرده شور ببرنش این »زدن» رو. همهش جرم همهش جنایت.
این همسایه پایینیمون هست. خب؟ یه آقای جذاب سیبیلکلفت هست که شبا کلی سر و صدا راه میندازه. همهش داره زنش رو کتک میزنه نامرد. به نظر من که باید هر کی رو که کتک زدن رو دوست داره اعدامش کرد. حالا اعدام که خیلی دمٌده شده. دیگه کلاس نداره. هر کی رو دارن زرت اعدام میکنن. به نظرم باید با این جور آدما مثل خودشون رفتار کرد. باید بیفتیم سه چهار نفری روش خب؟ حسابی کتکتش بزنیم. اون وقت این جور آدما پیش بقیه هم کلی افه روشنفکری میذارن. حالا میدونی چیه؟ پیش خودتون باشه. این همسایه پایینیمون. همون آقاهه. خب؟ کلی وضعش خرابه. معتاده. به همه میگه من نی میزنم. چه میدونم یه تمپک هم میگیره دستش میگه ساز میزنم. نامرد روزگار. زنتو کتک میزنی؟ الهی دستت بشکنه. الهی وقتی یه چیزی گاز میزنی، گیر کنه تو گلوت. الهی به دار و ندارت پاتک بزنن. الهی جیز جگر بزنی. الهی گوشی موبایلت رو ازت قاپ بزنن. الهی خبر مرگتو اس ام اس بزنم. آخیش. دلم خنک شد.
نزن جانم نزن!
قبوه دیگه. وقت نمیکنم حتی مطالبی رو که جاهای دیگه نوشتم بیارم اینجا! حالم به هم خورد از این همه خودتحویلی. فعلاً این لینک رو داشته باشید از خبرگزاری فارس راجع به تست دوبله خبرنگاران به مناسبت روز خبرنگار. رفتیم تست دادیم. فعلاض هم قبول شدیم. گزارش هم گرفتم. هفته دیگه یه جایی میخونید. این هم آیتم امروز راه و بیراه که از برنامه جوانی آزاد رادیو جوان پخش شد. البت با کلی تغییرات. این از اصلش:
رادیو جوان / جوانی آزاد- چیزه. این «زدن» هست، خب؟ این همه دیروز دربارهش گفتم براتون. خب؟ بازم میگم براتون. گفتم این زدن خیلی چیز ناجوریه. خطرناکه و این جور حرفا. حالا جونم براتون بگه که بعضیها همهش در حال «دید زدن» هستن. مرده شورشون ببره. خجالتم نمیکشن هیزا. همه این کارای بد بد هم واسه «مخ زدنه» که اونم کار بدتریه. مثلاً میرن تو کافه میشینن دور میز، خب؟ اون وقت هر کی میخواد مخ اون یکی رو بزنه واسه اون که براش اتفاقات خوب خوب بیفته. آدم جونش مور مور میشه از این همه کارای بد بد واسه چیزای خوب خوب. بعضی از این آدمای گوگوری مگوری واسه این مخ میزنن که کارشون به ازدواج بکشه. آخی! حالا هر چی آقاهه پول و پلهاش بیشتر باشه، خونه و ماشین و ملک و املاک داشته باشه و خانومه خوش بر و رو تر باشه و از انگشتاش هنر بریزه، احتمال این مخزنی بیشتر میشه (هیچ فکر کردین چرا میگن مخزنی و نمیگن مخمردی؟!). آره جونم. حالا تو چند رده بالاتر مسأله همونه اما یه کم متفاوت. تموم این مخزدنها هم واسه اینه که معامله جوش بخوره. این آدمای مهم مهم که میشینن دور میز، خب؟ اونا هم دارن مخ همدیگر رو میزنن، فقط اسمش رو میذارن مذاکره. اون میخواد به این گاز بفروشه مثلاً، خب؟ این میخواد به اون بنزین بفروشه. اینجوریاست. حالا یا معاملهشون میشه که میرن سوت میزنن، یا معاملهشون نمیشه میرن بوق میزنن قاطی باقالیها. خب؟ حالا شمام این قدر غر نزنین قربونتون برم. بچههای خوبی باشین. تو معامله نه به هم نیش بزنین نه زیر آب هم رو بزنین، نه از این جور زدنها.
دست زدن ممنوع!
رادیو جوان / جوانی آزاد- چیزه. یعنی اینه. این «زدن» هست. خب؟ خیلی فعل ضایعیه خداییش. همه رقمه ممنوعه جون تو. هر جور که میخوای پیش بری، باز نمیشه مردهشور ببرنش. هر چی رو هم که باهاش ترکیب کنی، ضایع از آب در میاد. خلاصه ممکنه هر لحظه بری زیر سؤال. حالا زیر و روش فرقی زیاد فرقی نمیکنه. کلاً آدم اذیت میشه. میگی نه؟ گوش بده من.
«دست زدن» اصولاً مورد داره قربونت برم. اصلاً سراغش نرو. یادت هست بچه بودیم، کوچولو بودیم، بهمون میگفتن هر کی به گل دست بزنه، شاهپره نیشش میزنه! حالا شیطونبازی در نیار. خب؟ آفرین. حالا ما چند جور دست زدن داریم عزیز دلم. این یه جورش بود. آدم عاقل که به هر چیزی دست نمیزنه فدات شم. جیز میشه اون وقت. یه جورشم که خیلی خطرناکه. از این دست زدنهاست. کف زدن رو میگم. خنگ نشو دیگه. منظورم کفزنی و دزدی نیست. از ایناست که دو انگشتیش خوبه ولی بیشترش خطرناکه. شلوغ شه میگیرنتون. خلاصه با امنیت اجتماعی شوخی نکن.
حالا میریم سراغ «اتو زدن». خدا مرگم بده. منظور از اونا نیست که شلوار آدم صاف میشه باهاش. از اونا که تو خشکشویی هست نه. منظورم از اوناست که ماشین وایمیسته، آدم سوار میشه بعدش میگه مرسی آقای تاکسی. این هم از اون زدنهای خطریه. آخه آدم که نمیدونه. مثه هندونه دربستهست. یهو دیدی خوردی به پست خفاشی، عقربی، ماری، مارمولکی. تهشم که معلوم نیست. تهش نامعلومه.
یعنی این «اتو زدن» با اون «مسافر زدن» یوخده فرق داره عزیزم. خب؟ مسافر زدن هم با مسافر رو زدن فرق داره. یعنی خیلی درجات داریم توی این راه و بیراه. این دو تا زدن خیلی ربط داره به یه زدن دیگه به نام «بوق زدن». این بوق بوق بازی هم چند تا مشکل اساسی داره که یکیش آلوده کردن صوتیه. مرده شور ببرنش. لامصب میره رو مخ آدم. اصلاً یه جور مزاحمته. میگیرنت. میخوابونن ماشینت رو. بعدش حسابت با چیزه. خیلی ترسناکه. عین وقتی که بچه بودیم. کوچولو بودیم، میخوابوندمون به زور، آمپولمون میزدن. درد داشت، گریه میکردیم. آخ!
سر چی ریسک میکنیم؟
خداییش حالتون به هم نخورد از این همه دریوریهایی که مینویسم درباره ریسک؟ تقصیر من نیست به جان عزیزتون. موضوع هفته ریسکه خب.
رادیو جوان / جوانی آزاد- چیزه. اینه. ما آدمای شجاعی هستیم. سر هر چیزی ریسک میکنیم. بدجور، بد رقم، بدمدل.
سر چی ریسک میکنیم؟ سر خیلی چیزا. جون تو. سر یه چیزای الکی ملکی واسه خودمون. سر یه ربع ریسک میکنیم. یه ربع بیشتر میخوابیم سر صبح، که چی حال کنیم مثلاض. اون وقت از اون ور یه ساعت ذیر میرسیم سر کار. جریمه میشیم خب. ببین چی میگم حالا بهت. زود راه نمیافتیم خب؟ اون وقت به جای اون که سوار اتوبوس و تاکسی و مترو بشیم، با موتور میریم سر کار. او.ن هم بیکلاه کاسکت. سر جونمون ریسک میکنیم. خطرناکه دیگه ببم. میریم شمال. خب؟ همین جور بیهوا. راه میافتیم میریم وسط دریا. اون وقت میریم اون وسط مسطها. غرق میشیم.
میریم مسافرت. کجا؟ …. (بیب). بعدش میریم … (بیب) … اون وقت … (بیب) … میشیم و خلاص.
اصلاً بگو سر چی ریسک نمیکنیم؟ هر چی بازیکن توپه از باشگاههای این ور آب و اون ور آب جمع میکنیم توی تیم، خب؟ اون وقت یه (بیب) میاریم واسه (بیب). خب معلومه که بیب بیب بیب بیب.
حامد جان. این سوژه چیه آخه؟ فکر نمیکنی داری سر سوژه و (بیب) ریسک میکنی؟ بیخیال شو دیگه جون من.
چرا ریسک میکنی ببم؟
رادیو جوان / جوانی آزاد- چیزه. اینه. وقتی قراره در دکونت رو تخته کنن، چرا ریسک میکنی با آدمهای ناباب توی دکونت حرف میزنی؟ وقتی زورت نمیرسه که بلند کنی این وزنهها ر.، خب چرا ریسک میکنی یخچال و فریزر میذاری رو کولت که ریسک کمر بگیری؟
وقتی میبینی اوضاع قمر در عقربه، هوا پسه، قراره بارون بیاد، عزیزم، قربونت برم، جیگر. چرا ریسک میکنی با صندل و آستین کوتاه میری تو خیابون که خیس شی؟
وقتی که یک سال وقت داری برای درس خوندنت که بری دانشگاه، اون وقت دلت نمیخواد که سختی بکشی و دوس داری بهت خوش بگذره و همهش وقتگذرونی میکنی. خب؟ درس نمیخونی، عوضش همه سریالهای تلویزیون رو نگاه میکنی. داری ریسک میکنی دیگه. میگی نه؟ خب دیگه چرا میشینی هر چی فوتباله نگاه میکنی؟ اشکالی نداره حالا. اما دیگه چرا لیگ برتر رو فقط نمیبینی؟ دسته یک و دو رو دیگه ول کن. به اونا دیگه چی کار داری ببم؟ ریسک نیست یعنی؟ دیگه چرا با دوستات میری بیرون؟ ممونی رو دیگه بیخیال. یه ماه مونده به کنکور میری سراغ اللی تللی. عجب رویی داری. دیگه شرکت کردن تو کنکور ریسکه خب. چرا ریسک میکنی آبروت رو به خطر میندازی ببم؟
کجا ریسک کنیم؟
رادیو جوان / جوانی آزاد- میدونی چیه؟ از دیروز تصمیم گرفتم که من هم ریسک کنم. از قرار معلوم خیلی جذاب میشه آدم. همه خوششون میاد. آدم کلی چیز میشه. محبوب. اون وقت اومدم با خودم فکر کردم که کجا ریسک کنم. اولش خواستم خلبان شم. چون از اون شغلهاست که ریسکش زیاده. تازه آدم ممکنه که پیشرفت هم بکنه. حتی ممکنه مثلاً شهردار بشه و دکتر بشه و مهندش بشه و اینا. بعدش دیدم که ای بابا من از بالا پایین رفتن خیلی میترسم. فوبیا دارم اصلاً. این کار از اون کارهاست که هم خودش بالاس هم ریسکش. مردهشور ببرن. خلاصه گفتم که برم یه پله پایینتر، سراغ ریسکای عادی. مثلاً بیفتم تو بازار بزنم تو کار تجارت و بیزنس. بعدش دیدم دو تا مشکل وجود داره. یکی این که آدم بیفته تو بازار لباسهاش پاره میشه. زشته خب. خب؟ دومیشم اینه که با پول کارمندی که نمیشه بیزنس کرد. ایش. پس باید زد تو کارهای ریسک پایین. مثلاً آدم میتونه ریسک کنه و بره تو قسمت ۳ متری استخر. پایینترین جاییه که توش میشه ریسک کرد. اما خب ممکنه آدم خفه شه. خطرناکه. باز هم ریسکش خیلی بالاست. نمیدونم چرا جور نمیشه یه رقمهایی ریسک کرد. اما خودمونیم. ما همین جوری همیشه در حال ریسک کردنیم. اصلاض خود زندگیمون ریسکه. چایی میخوریم ریسک سرطان گلو داره، نوشابه خوردن ریسک مرض قند داره، نفس کشیدن توی این هوا هم که ریسک مردن داره. اصلاً خطرناکترین ریسک تو زندگی اینه که آدم ریسک نکنه. ما بهتره ریسک نکنیم جون تو. خودش ریسکه دیگه.