آِِِ ی ی ی، خوابم میاد هزار تا. این سومین شبی هست که من تا صبح موندم تو کافینت. چرا؟ به یک دلیل بسیار محکم محکمهپسند. یه مشتری دارم که هر شب ۷-۸ ساعت با وبکمم حال میکنه… بهتره بگم معاشقه میکنه. ها ها…
حالا که یه صفحه مفت دادن دست آدم بیجنبه ای مثل من، بعدشم یه وبکم دادن دست یه مشتری بیجنبهای مثل این آقای بغل دستی (که الهی من قربونش برم)، پس نوشتن هر چرت و پرتی در این مکان واجب عینیه.
تو رو خدا برین این کانتر من رو بیینین. خداییش شبیه شاخههای علم نشده تو هیأتهای عزاداری؟
روزنوشت
آگهی استخدام
به یک آشپز خونگی که بتونه برای اینجانب، هر روز یک وعده غذای خونگی درست کنه، شدیداً نیازمندم. به خدا پول غذامو میدم، یه چیزی هم روش.
صداقت وبلاگ
به نظر شما اگه قضیه برعکس بود بازم همین اتفاق میافتاد؟ فکر نکنم این مسأله صداقت وبلاگ سانسور هرگز در وضعیت برعکس هم فیلمفارسی خوبی از آب در میاومد.
دلم وای دلم
خب مگه چیه؟ دلم خواسته تبلیغ بذارم اینجا.