گاهی برای آنکه قبح بعضی از چیزها را بریزیم میتوانیم به آن یک پسوند بچسبانیم. بگذارید برایتان مثالی بزنم. همه ما میدانیم که آبجو چیز قبیحی است. حالا اگر الکلش را بگیریم و اسمش را به عربی ترجمه کنیم و تهش هم یک اسلامی بچسبانیم تا بشو ماءالشعیر اسلامی، میتوانیم به وجودش هم افتخار کنیم. اصولاً روشهای مختلفی برای مشروع کردن هر چیزی قبیحهای موجود است. فرض کنید که شما میخواهید یک فیلم هالیوودی یا یک کارتون ژاپنی را در صدا و سیمای خودمان نشان دهید. حالا تکلیف بعضی از موارد مشکلدار این وسط چیست؟ موارد مشکلدار که میدانید چیست؟ فرضاً نوشیدن مشروبات الکلی توسط یک بازیگر در صحنهای از فیلم یا روابط نامشروع نقشهای اول و دوم آن. اینجا هست که دوبله میتواند همه این مسائل را مشروع جلوه دهد. برای همین مشروبات الکلی در دوبله تبدیل میشوند با لیموناد. اگر هم بازیگر مورد نظر در زمستان و هوای سرد به یکی از همین مزخرفات دعوت شده باشد، برای مثال میتوان گفت: «آقای جیم یک لیوان شیر داغ در این سرما میچسبه» یا دوستدختر همین آقای جیم مادرمرده را میتوان تبدیلش کرد به خواهر با چیزی شبیه به این دیالوگ: «مارگریت جان من نمیتونم باهات بیام چون باید با خواهرم برم مهمونی».
در این راستا افتخار داریم که اعلام کنیم دانشمندان جوان ما موفق شدهاند «اکستاسی اسلامی» را به صورت انبوه تولید کنند. نکته جالب این است که این دارو سه سال است که دارد روی ۸۰ دانشجو تست میشود و البته معلوم نیست این عده چند وقت است دارند هد میزنند!
علمی
من روح گالیله، عاقبت آمرزیده شدم
سال ۱۶۱۰ میلادی گالیله در دادگاه تفتیش عقاید مجبور به امضای توبهنامهای با این مضمون شد: «من گالیلیو گالیله، فرزند وین چفسو گالیله، اهل فلورانس، در این دادگاه زانو میزنم و در پیشگاه شما کاردینالهای مقدس عظیمالشأن و رؤسای جامعه جهانی مسیحیت، علیه هر گونه کفر و الحاد، در برابر این انجیل مقدس سوگند یاد میکنم که همواره به کلیسای کاتولیک معتقد بودهام و به یاری پروردگار بزرگ اعتقاد و ایمان دارم. دادگاه محترم به من فرمان داد که از عقاید کذب خود مبنی بر این که خورشید مرکز جهان است و زمین و سیارات دیگر به دور آن میچرخند دست بردارم و هیچگاه و تحت هیچ عنوانی این عقیده را بیان نکنم و در انتشار آن نکوشم.» او در آن دادگاه پایش را به زمین کوبید و زیر لب این جمله را گفت: «تو هنوز میچرخی.»
گالیله شش سال بعد رسماً از تدریس نظریه کوپرنیک در دانشگاه منع شد و تا سالها بعد مرتب مورد بازخواست کلیسا قرار میگرفت و البته هیچگاه روحش آمرزیده نشد.
سال ۱۹۷۹ پاپ ژان پل دوم دستور داد تا مجمعی از ریاضیدانان و منجمان بنشینند و موضوع را بررسی کنند. آنها ۱۳ سال بعد به این نتیجه رسیدند که گالیله راست میگفت و البته برای آنکه گناه بر گردن کلیسا نیفتد، بلافاصله اعلام کردند که کلیسا آن زمان حکم درستی داده است.
با خود فکر میکنم این چه حکم خندهداری است که باعث میشود ۳۶۰ سال بعد روحی را بیامرزند. با خود فکر میکنم یعنی پاپ اعظم هیچگاه با خود فکر نکرده که ۱۳ سال تحقیق و مطالعه برای گرد بودن زمین آن هم در قرن بیستم کمی زیاده از حد طولانی است؟ گرچه به نظر میرسد روح گالیله این همه سال در برزخ معلق نبوده تا اذن ورودش به بهشت یا جهنم را هیأت کارشناسان پاپ بدهند. برایش هم احتمالاً فرقی نمیکرده که ۱۳ سال دیرتر آمرزیده شود.
تحجر یا تعصب یا هر چیز دیگری که باعث شد هزاران دانشمند و کشیش و متفکر در قرن هفدهم به دست چنین دادگاه مخوفی محاکمه و در آتش سوزانده شوند، هرگز نمیتواند از دست مردان واقعی خدا بربیاید، مگر آنکه بحرانی عقیدتی در جامعه پدیدار شده باشد. حالا هم مشاور علمی پاپ اعلام کرده که احتمال وجود حیات در کرات دیگر ممکن است، گرچه کشیش برونو به خاطر همین عقیده در سال ۱۶۰۰ میلادی زنده در میدان شهر سوزانده شده.
این همان تحجری است که باعث میشود یک باور علمی یا یک عقیده اثباتنشده تنها به این دلیل رد شود که ممکن نیست موجودی هوشمند مبرا از گناه اول وجود داشته باشد. گناه اول همان است که باعث شد تا آدم از بهشت به زمین رانده شود.
کشمکش ساعت مکه و ساعت گرینویچ
داشتم این موضوع رو که در سایت بیبیسی فارسی به بحث گذاشته شده میخوندم. شاید فیلتر باشه براتون و شما نتونید بخونیدش. گفتم چکیدهش رو بذارم اینجا و بعد بریم سر بحثی که خوانندهها راه انداختند:
عده ای از دانشمندان و روحانیان مسلمان درخواست کرده اند که از این پس به جای گرینویچ از زمان مکه به عنوان زمان واحد جهانی استفاده شود زیرا به گفته آنها شهر مکه مرکز حقیقی زمین است. این پیشنهاد در کنفرانسی با عنوان «مکه مرکز زمین» در قطر مطرح شده است. ایده آنچه «ساعت مکه» خوانده شده از سوی یک مسلمان فرانسوی مطرح شد.
من نه کارشناس دینم نه زمینشناس. اما این قسمت از این خبر رو نفهمیدم. یکی برام توضیح بده لطفاً:
گفته میشود که عقربههای ساعت مکه در جهت عکس حرکت عقربههای ساعت میگردد و به مسلمانان کمک میکند هر جا که باشند جهت مکه و قبله را بیابند.
گردش به راست روی دنده چپ
هفتهنامه چلچراغ– شما با دست راست مینویسید یا آن که از دست راستتان برای کارهایی مثل بستن پیچ استفاده میکنید. اما این دلیل نمیشود که تماماً راست دستید یا احتمالاً راست گوش یا راست چشم هم هستید. به همین دلیل، ده سؤال وجود دارد برای آنکه به خودشناسی بهتری برسید:
۱- تصور کنید جایی روی ستون فقراتتان میخارد. با کدام دستتان نقطه مورد نظر را میخارانید؟
۲- انگشتانتان را به هم گره بزنید. شست کدام دستتان بالاتر است؟
۳- میخواهید کف بزنید. شروع کنید به کف زدن. کدام دستتان رو است؟
۴- دوستی مقابلتان نشسته. خدای ناکرده قصد دارید به او چشمک بزنید. با کدام چشمتان مرتکب این عمل میشوید؟!
۵- در حال قدم زدن دستانتان را از پشت به هم گره میزنید. با کدام دستتان آن یکی را گرفتهاید؟
۶- فردی از فاصله دور فریاد میکشد. صدایش را نمیشنوید. دستتان را دور کدام گوش کاسه میکنید؟
۷- یک انگشت سبابه را برای شمردن سه انگشت دیگر استفاده میکنید. یک… دو… سه. از انگشت سبابه کدام دست استفاده کردید؟
۸- وقتی روی صندلی چرت میزنید، سرتان را روی کدام شانه خم میکنید؟
۹- به یک جسم دور نگاه کنید و با انگشت اشاره روی نقطهای از آن متمرکز شوید. یکی از چشمانتان را ببندید و به آن نقطه نگاه کنید. حالا چشمتان را عوض کنید. در کدام حالت نوک انگشتتان روی همان نقطه بود؟
۱۰- دستهایتان را از جلو روی سینه قفل کنید. کدام بازو رو قرار گرفته است؟
اگر همیشه خودتان را همه رقمه راست تصور میکردید، با جوابهای بالا متوجه میشوید که آنقدرها هم راست نیستید. مگر آن که ۱۰ بار جوابتان «راست» باشد!
Esperm Donors & Egg Sharers
چشمهایم را که میبندم، کلی توپ بنفش و یشمی و خاکستری توی چشمخانهام بالا و پایین میپرند. میلولند میان هم و به یکدیگر تنه میزنند و میخورند به دیوارهها و دوباره برمیگردند. لابد عوارض نگاه کردن زیاد به مانیتور است این چیزها. این ترم کلاس زبانم را هم فردا تمام میکنم و میروم ترم بعدی و لابد کلی ذوقمرگ میشوم که انگلیسیمان دارد خدا میشود. گاهی که برای خودم خواب انگلیسی میبینم اعتماد به نفسم دچار دوپینگ خوشبینانهای میشود و همین که لای ۴ تا روزنامه مثل گاردین را باز میکنم، به این نتجه میرسم که حالا حالاها باد بروم انگلیسی بچرم. دیشب محض تنوع رفتم سراغ یکی از شمارههای تابستان روزنامه مترو چاپ لندن که به همراه چند تا روزنامه دیگر از سیما و لارا گرفته بودم. به نظرم بخش آگهیها از همه بانمکتر بود و مطالب خواندنیتری داشت. این هم یکی از آگهیهای استخدام خواندنیاش. چه کنم دیگر بگذارید به حساب ندید بدید بودن من:
(age 18-45) wanted to help infertile couples.
£۲۰ paid per sample (incl. expenses).
W1 area.
Phone: (020) 7563 4306
E-mail: [email protected]
دالی به عزائیل!
این گوسفند بیچاره رو اون قدر چشمش زدن که خلاصه مرد. دالی رو میگم. اولین گوسفند شبیهسازی شده. عمرش رو داد به صاحبش. بیچاره مادرش… حالا از داغ بچهش چی میکشه. گوسفند بیپدر. خجالت هم نمیکشید این قدر زنده مونده بود. جسدش رو هم دارن میذارن تو موزه اسکاتلند. خدایش رحمت کناد.