زیگزاگ– آقای «جوآن من» بعد از مدتها زندگی در لندن، به زادگاهش در سیدنی برگشته بود. پس از آنکه چمدان و بارهایش را از قسمت تحویل بار فرودگاه تحویل گرفت، وارد محوطه ترمینال پروازهای ورودی شد. فرودگاه شلوغ بود و افراد زیادی به استقبال مسافرانی آمده بودند که از راه دور میرسیدند. بازار روبوسی و در آغوش گرفتن داغ بود و جوآن در یک لحظه احساس کرد که دلش بغل میخواهد آن هم به مقدار زیاد. اما کسی برای خوشامدش نیامده بود. او یک جهانگرد در سرزمین خودش بود.
او برای آنکه به این هوس پاسخ مناسبی گفته باشد، کمی فکر کرد و ایدهای به ذهنش رسید. ایدهای که باعث شد تا حرکتی جهانی شکل بگیرد که در ۸۰ کشور فراگیر شد.
جوآن در اینباره میگوید: «وقتی که شما احساس تنهایی و غمگین بودن میکنید، صحبت با مردم کمکتان میکند. آنگاه خندههایتان را با کسی شریک میشوید. کسی به شما لبخند میزند و فردی بازوهایش را دورتان حلقه میکند و به شما میگوید که همه چیز مرتب است. اما آنهایی که هیچکس را برای چنین لحظاتی ندارند، چه باید بکنند؟ کسانی که اقوامشان در دوردست زندگی میکنند چطور؟ و دوستانی که درکتان نمیکنند چی؟ این همان وضعیت روزهای گذشته من است».