دست‌نوشته‌های بوداپست

این برای بار دوم بود که به مجارستان و شهر بوداپست می‌آمدم. دفعه پیش به خاطر کنفرانس گوگل به ابنجا اومده بودم. این بار علت دیگه‌ای داشت که اگه فرصت بشه توی پست‌های دیگه توضیح می‌دم. قبل از هر چیز بذارید کمی درباره این شهر و چیزهایی که توش دیدم صحبت کنم.
فرودگاه بوداپست در مقایسه با فرودگاه پایتخت‌های دیگه اروپا، فرودگاه کوچیکی محسوب می‌شه. بهترین راه برای رفتن به هتل اینه که به محض این که رسیدید، به پیشخوان اتوبوس‌های شاتل برید و اسم هتلتون رو بگید. این طوری چند نفر که هم‌مسیر هستند، سوار ماشین ون می‌شن و ارزون‌تر به مقصد می‌رسن.
هتلی که این چند روز توش اقامت داشتم، یک هتل چهارستاره بود. در مقایسه با هتل‌های چهارستاره ترکیه و لبنان باید گفت که یا باید به چنین هتلی شش تا ستاره بدن یا دو تا ستاره هتل‌های استانبول و بیروت رو ازشون بگیرن. هتل کنتیننتال زارا قبلاْ حمام بوده و تازگی بازسازیش کردند. در واقع مخروبه‌ای بود که بعد از بازسازی تبدیل شد به یک محل اقامتی دلپذیر با کارکنان مؤدب در مرکز شهر بوداپست. بوداپست یا به قولی بوداپشت از دو بخش بودا و پشت تشکیل شده که رود دانوب این دو بخش رو از هم جدا می‌کنه. بخش پشت شلوغ‌تر و شهری‌تره و بخش بودا از قرار معلوم ویلایی‌تر.

ادامه

سفر به استون‌هنج و شهر باث

چند هفته پیش یک مسافرت یک روزه جالب داشتم به شهر باث Bath. در واقع یکی از دوستانم که اسپانیاییه این پیشنهاد رو بهم داد. بذار بگم اهل سرزمین باسک در کشور اسپانیا. این دوستان باسکی هیچ رقمه خودشون رو اسپانیایی نمی‌دونن. بگذریم. یان، همین دوستم باهام تماس گرفت که می‌خواد برای یک تور یک‌روزه نام‌نویسی کنه که یک توقف در استون‌هنج Stonehenge داره و در نهایت هم ختم می‌شه به شهر باث. اونجا هم چند ساعتی می‌چرخیم و در نهایت بر می‌گردیم لندن. تور هم روز یکشنبه برگزار می‌شد و من هیچ برنامه‌ای نداشتم. هزینه هم چیزی حدود ۴۰ پوند بود. خلاصه صبح راه افتادیم و رفتیم استون‌هنج.

یک مجموعه جالب سنگی که هنوز معلوم به چه منظوری ساخته شده و زمان ساختش هم چیزی بیشتر از ۵۰۰۰ ساله یعنی ۵۰ قرن پیش. اطلاعات بیشتر رو می‌تونید از ویکی‌پدیا بخونید. یک ساعتی اونجا بودیم. در بخش‌های مختلف این مجموعه اعدادی رو روی تابلو نوشته بودند. به هر کسی هم یه دستگاه چندزبانه راهنمای صوتی داده بودند. هر عدد رو که به دستگاه می‌دادیم درباره اون بخش توضیح می‌داد.

بعد از اون هم راه افتادیم به سوی شهر باث. بریتانیا کلاً کشور مسطحیه. البته اگه اسکاتلند رو مستثنا کنیم. اما شهر باث روی تپه و کوه بنا شده. معماری شهر هم کلاً با جاهای دیگه بریتانیا متفاوته. یک معماری به سبک رومی. نمای دور شهر بسیار زیبا هست و تشکیل شده از مجموعه ساختمان‌های سفید که بسیار منظم در کنار هم بنا شدن.

یک چیز دیگه که این شهر رو متمایز کرده، وجود چشمه‌های آب گرم هست که جای دیگه‌ای توی بریتانیا هست که چشمه آب گرم داره. طبیعیه که در همچین جایی بازار حمام آب گرم و سونا هم داغ باشه. حمام رومی این شهر که دو هزار سال قدمت داره یکی از جاهای دیدنی شهره و البته یک نمونه بی‌نظیر از موزه‌داری.

ادامه

حکایت خانه‌های پلاک آبی لندن

Blue Plaqueتوی لندن وقتی خانه‌ای رو اجاره می‌کنی، آدرست ثبت می‌شه. بعد از اون هر کاری که بخوای بکنی به این آدرس مربوطه. خیلی هم مهمه. این مسأله به خاطر ایجاد نظم و ترتیب هست یا مسائل امنیتی یا هر چیز دیگه، من کاری بهش ندارم. اما خوبی این مسأله اینه که معلوم می‌شه کی از چه تاریخی تا چه تاریخی توی کدوم خونه زندگی می‌کرده. برای همین وقتی یه آدمی بعدها شخصیت مهمی می‌شه، می‌تونن به راحتی بفهمن که کجاها زندگی کرده. شاید توی انبار اون خونه‌ها یا اتاق زیرشیروانیش هم یه چیزهایی پیدا کردند که به کار بیاد. به این خونه‌ها «پلاک آبی» می‌گن که فهرست کاملی از اونها توی ویکی‌پدیا هست. یک جور نشانگر تاریخی یا نشان یادبود که اون خونه رو ارزشمند می‌کنه. این کار رو برای اولین بار سازمان میراث انگستانانجام داد اما در حال حاضر توی کشورهای فرانسه، ایتالیا، نروژ، ایرلند، ایرلند شمالی و ایالات متحده آمریکا هم این پلاک‌ها دیده می‌شه.
این پلاک‌ها سابقه‌ای بیشتر از یک قرن و نیم دارن و برای اولین بار در سال ۱۸۶۶ انجمن سلطنتی هنر تصمیم گرفت برای بزرگداشت لرد بایرون یک پلاک روی خونه‌ای که توش زندگی می‌کرد بذاره. طراحی این پلاک آبی بود اما برای این که ارزون‌تر تموم بشه قهوه‌ای از آب در اومد. بعدها در سال ۱۹۰۱ شورای شهر لندن به فکر افتاد که این نوع پلاک‌ها رو برای اطلاع‌رسانی گذشته لندن به آیندگان روی خونه‌های دیگه هم نصب کنه و این بار با همون رنگ آبی. به خاطر همین در جاهای مختلف لندن و توی کوچه و پس‌کوچه‌هاش کلی از این پلاک‌ها می‌بینین. پلاک‌هایی که نشون می‌دن توی اون خونه کدوم نویسنده، فیلسوف، نقاش، آهنگساز، سیاستمدار و حتی بدن‌ساز زندگی می‌کردن. اولین پلاک آبی که دیدم روی یه خونه نزدیک خونه خودم توی پرتوبلو بود که اعلام می‌کرد جرج اورول توی این خونه زندگی می‌کرده. البته جرج اورول توی خونه‌های زیادی بوده و طبیعیه که چند تا خونه روش همچین پلاکی نصب باشه. به هر حال این طور وقت‌هاست که آدم اجاره‌نشین خانه‌به‌دوش مشهور می‌تونه پس از مرگش هم برای شهرش مفید واقع بشه.
اگه علاقمند هستین، خوندن این مقاله به فارسی به همراه مالتی‌مدیا (کیفیت پایینکیفیت بالا) و این صفحه ویکی‌پدیا رو بهتون توصیه می‌کنم.