شادی مردم پس از برد ترکیه مقابل جمهوری چک

ترکیه در عرض پانزده دقیقه پایانی تونست بازی دو هیچ باخت رو با سه به دو برد عوض کنه. این‌جا همه دیوونه شدن. ریختن توی خیابون. میدون تقسیم استانبول بسته شده و مردم در حال بوق، سوت، جیغ و فریادهای کرکننده هستن. صدای بوق ماشین‌ها یک لحظه قطع نمی‌شه و بعید می‌دونم که تا صبح بتونم یک لحظه بخوابم. پلیس سعی خودش رو می‌کنه که خیابون‌ها رو باز کنه. سعی کردم چندتایی عکس بگیرم. متأسفانه عکاسی با فلاش در شب با یک دوربین آماتور فوق‌العاده خنده‌داره. مخصوصاً وقتی دور و برت پر باشن از عکاس‌های حرفه‌ای با دوربین‌های خفن که دارن برای خبرگزاری‌های مختلف عکس می‌گیرن. این‌جاست که من هم رسالتی بر دوش‌های نحیف خود احساس می‌کنم تا بلاگستان فارسی را از این اتفاقات بی‌نصیب نگذارم (حالا واسه کسی هم مهم هست یا نه، نمی‌دونم). این شما و این عکس‌ها که در آی‌تی کلیپس منتشر شد. کلیک کنید.

سفرنامه استانبول ۳

St Antoine Church, Beyoglu, Istanbulخب قسمت انتهایی این سریال سفر به استانبول رو می‌نویسم براتون. با توجه به استقبال زیاد از این سفرنامه، چند تا پیشنهاد ساخت سریال و فیلم داستانی از روی داستانش دارم که باید سر فرصت بهشون فکر کنم (دروغ ۱۶ آوریل که به قاعده دو هفته با اول آوریل متفاوته). خب. خوشمزگی بسه. بریم سر اصل ماجرا.
یکی از جاهایی که برای دیدنش رفتیم، یه کلیسایی بود توی خیابون استقلال و در منطقه بیگ‌لو به نام کلیسای سنت آنتونی. خوشبختانه وقتی که رفتیم داخل کلیسا مراسم دعا برپا بود و من تونستم یه نیم ساعتی بشینم و گوش کنم.
اما خیابون استقلال یا Istiklal. یه خیابون معروفه توی استانبول که یک سرش به میدان معروفی می‌رسه به نام میدان تقسیم یا Taksim. خیابون استقلال همیشه شلوغه مخصوصاً آخر هفته. یه خیابون سنگ‌فرشه خوشگله که یه تراموای قرمز قدیمی ازش بالا پایین می‌ره و ده تا پانزده نفر مسافر رو جا به جا می‌کنه و هر بار که رد می‌شه یه صدای زنگ ازش در میاد تا ملت از سر راهش کنار برن. دو طرف این خیابون پر از بوتیک، کافه و غذاخوری هست و توی کوچه پس‌کوچه‌هاش و طبقات فوقانی ساختمون‌های اطرافش هم انواع و اقسام کافه و کافه تریا. کوچه‌های اطراف این خیابون هم تا چشم کار می‌کنه کافه و کافه و کافه. به هر حال خیابون خیلی جالبیه و اگه ساعت ۴ صبح هم هوس کنین برید یه جای شلوغ می‌تونین برین توی این خیابون چون همیشه توش پر از آدمه. میدون تقسیم هم از اون جاهایی هست که دور تا دورش هتل و مراکز تجاری دیگه هست و البته یه عالمه کفتر توش ولو هستن و البته گاه گداری چند تایی سگ ولگرد که کاری به کار کسی ندارن و برای خودشون بازی بازی می‌کنن و نهایتاً گوش همدیگر رو گاز می‌گیرن. به همون اندازه که ما توی ایران گربه می‌بینیم توی استانبول هم گربه می‌بینیم و البته به یه نسبت کمتر هم سگ ولگرد بی‌آزار. روی هم رفته حیواناتی که من توی استانبول دیدم بسیار محترم هستند و ملت رو تحویل نمی‌گیرن. به قول جلال سعیدی اصولاً نه به عنوان یک دامپزشک بلکه به عنوان یک انسان به من بر می‌خوره وقتی می‌بینم هیچ کدوم این گربه‌ها ازم نمی‌ترسن!

ادامه