جمعه رسیدم لندن. جایی که آسمون ابریش مشهوره و توی این چند روز البته نامردی نکرده و کم و بیش صاف بوده. خوبیش اینه که تنها نیستم و دور و برم پره از ایرونی و فارسیزبان. خیلی به اینترنت دسترسی ندارم اما به محض اینکه خونه بگیرم، اینترنت پرسرعت میگیرم و دلی از عزا در میارم. کارم طبق یک برنامه فشرده از فردا شروع میشه و من هنوز درگیر کارهای اداری هستم و کاغذبازیهای بیشمار اینجا. سعی میکنم مکاشفات روزمره رو اینجا بنویسم و به وبلاگنویسی همچنان ادامه بدم.
جایی که فعلاً ساکنم یه اتاقه که خوشبختانه توش دوش داره و یه دستشویی مسخره که شیرهای ویکتوریایی داره. منظورم توالت نیستها. دستشویی یعنی اونجا که دستهات رو میشوری. از خواص شیرهای ویکتوریایی اینه که شیر آب سرد و گرمش جداست و با هم قاطی نمیشه. عینهو همینی عکسی که اینجا میبینین. یکی دیگه از ویژگیهایی که توی ساختمونهای اینجا هست، درهای متعددیه که توی ساختمون میذارن. برای مثال من برای این که داخل اتاقم بشم، از در ورودی تا در اتاقم دقیقاً ۱۳ تا در رو باز میکنم. گویا انگلیسیها کشف کردن که هر در میتونه تا ایکس دقیقه جلوی آتیش رو بگیره و این همه در برای جلوگیری از گسترش آتیشه. اصلاً به نظرم اینجا همه توهم آتشسوزی دارن چون هر جا که میری چند دقیقهای درباره راههای خروج اضطراری در صورت آتشسوزی توضیح میدن. این روزها به شدت درگیر کارهای اداری و امضای قراداد و نوشتن آدرس محل اقامت و کاغذبازی ناتمام بریتانیایی هستم. بهترین و کوتاهترین راه برای اینکه شماره تلفن و کدپستی خودت رو حفظ بشی اینه که این فرمهای چند صفحهای مالیات و مزخرفات دیگه رو پر کنی. در کل اوضاع بد نبوده توی این مدت. اینا هم غرغره که به هر حال باید زد.
از همه اینها گذشته از دوستان مقیم لندن دعوت میشود طی یک مراسم سیاسی عبادی با ایمیل من تماس بگیرن بلکه بتونیم قراری چیزی بجوریم.