اولیورتویست‌خوانی در لندن

London, Big Benهفته‌نامه چلچراغ– «لندن دروازه دنیاست»! این تنها یکی از جملاتی است که قبل از سفر دوستانم می‌گویند و البته یکی دیگر از همکاران از دلگیر بودنش هشدارم می‌دهد. تصور خودم هم چیزی شبیه عصرهای دلگیر و بارانی شمال و آسمان همیشه ابری آنجاست. اعتراف می‌کنم که نخستین روز ورودم با شهری دلگیر مواجه شدم و مردمی که از صورتشان می‌شد حدس زد چقدر عبوس و سرد هستند. عصر یکشنبه آن‌جا باید چیزی شبیه به عصرهای جمعه خودمان باشد اما تصورم در روزهای بعد به هم ریخت. انگلیسی‌ها (منظورم ساکنان انگلیس است، بریتیش یا غیر آن) سه جمله معروف دارند. صبح (عصر) به خیر، ببخشید، سپاسگزارم! و در استفاده از این سه جمله نه تنها خسیس نیستند بلکه بسیار دست و دلبازند و به هر بهانه‌ای به کارش می‌برند. برخلاف تصور اولیه‌ام خانواده چندان سست و بی‌بنیاد نیست. میزان امنیت در اجتماع در سال‌های اخیر بهبود چشمگیری پیدا کرده و تمام آنها مدیون بازنگری در عملکرد پلیس لندن است و کلید رمز چیزی نیست جز برنامه‌ریزی دقیق و اجرای مناسب برنامه‌ها مطالعاتی و پژوهشی. پلیس ترجیح می‌دهد تا بی‌خانمان‌ها و ولگردها را با غذا، لباس و حمام گرم اسکان دهد و زیر بار تمام هزینه‌هایش برود چرا که پژوهش‌ها نشان داده که این کار هزینه‌ای به مراتب کمتر از هزینه‌های کنترل جرایم و پس از آن دارد. همان شعار معروف «پیشگیری بهتر از درمان».

ادامه

سالوادوره دالی مقابل چشم لندن

صدای بوق رو تا حالا توی خیابون نشنیدم. اولش نمی‌دونستم چه چیزی عجیب به نظر میاد. تا این‌که بهناز گفت هیچ دقت کردی این‌جا صدای بوق ماشین اصلاً شنیده نمی‌شه؟ دیدم راست می‌گه. از طرف دیگه واقعاً به نظر می‌رسه که حق تقدم با عابر پیاده هست. یعنی تا حالا ندیدم ماشینی برای گذشتن عابر پیاده از خیابون صبر نکنه اگه محل عبور چراغ نداشته باشه. اما بر عکس عابرها همیشه برای سبز شدن چراغ صبر نمی‌کنن. یعنی خیلی‌هاشون چراغ قرمز رو رد می‌کنن.

Grafiti
بگذریم از همه این حرف‌ها. دیروز زیر یکی از پل‌هایی که روی رودخانه تمز هست یک عالمه گرافیتی دیدم. یک عالمه‌ها! کلی عکس گرفتم که حتماً می‌ذارمشون این‌جا. روبه‌روی لاندن آی یا همون بزرگ‌ترین چرخ و فلک جهان یک موزه بود که دیدم ۵۰۰ تا از کارهای اصلی سالوادوره دلی و یه عالم از کارهای پابلو پیکاسو رو نمایش می‌دن. خوشبختانه با کارت خبرنگاری تونستم رایگان ببینمشون. گرچه به دیدن همه‌ش هنوز نائل نشدم. اما حتماً دوباره یک سر می‌زنم. کارهای حجم دالی رو تا حالا ندیده بودم. به نظرم خیلی جذاب‌تر از نقاشی‌هاش هست.