اون موقعها، یعنی همون زمانی که ما بچه مدرسهای بودیم، چهارشنبهسوری یه طعم دیگهای داشت. اون موقع ماها که مثل الان نظام آموزشی ترمی نداشتیم که دو ترم داشته باشیم. سه ثلث بود و سه بار امتحان. آذر ماه و اسفند ماه و خرداد ماه. چهارشنبهسوری که میشد، دلمون غنج میرفت اما چون معمولاً اون موقع امتحان ثلثمون بود، خدا خدا میکردیم که فرداش امتحان نداشته باشیم تا بتونیم حسابی آتیشبازی کنیم. از یک ماه قبلش هم برنامهریزی میکردیم و کمکمک وسایل آتیشبازی رو فراهم میکردیم. از این ترقه مرقهها هم هیچ خبری نبود. برای سر وصدا راه انداختن، دو سه جور وسیله میساختیم:
– دارت: همین دارتهایی که یه جور ورزش هدفگیری محسوب میشه رو میگم. ماشالله اون موقع فت و فراوون بود. دارت معمولاً از دو قسمت تشکیل میشد. یک قسمت پلاستیکی که معمولاً سهپَر بود و یک قسمت فلزی که نوک تیزی داشت. این دو قسمت به هم پیچ میشدن. روش درست کردن یک دارت پُر سر و صدا هم اینجور بود که این دو قسمت رو از هم باز میکردیم. قسمت نوکتیز دارت رو روی آتیش گاز گرم میکردیم و از سر تیزش فرو میکردیم به قسمت پلاستیکی. به این ترتیب یک دارت داشتیم که نوکش تیز نبود. در عوض به جای یه میخ تیز، یه حفره بود به عمق یک سانت. حالا یک پیچ سر تخت رو که قطرش به اندازهای باشه که توی این حفره یه کم لق بخوره رو بر میداشتیم. یه کِش محکم میبستیم به سرش و سر دیگه کِش رو به بدنه پلاستیکی محکم میکردیم. حالا وسیله آماده بود. مواد محترقه کبریت بود. دونه دونه کبریتها رو بر میداشتیم گوگردش رو میریختیم توی اون حفره. باید دقت میکردیم که یک ذره چوب هم قاطیشون نباشه. فقط گوگرد. بعد پیچ رو فرو میکردیم تو حفره. حالا وسیله مسلح شده بود. کافی بود پرتابش کنیم هوا تا با نوکش بیاد زمین. ضربهای که از طریق پیچ منتقل میشد، گوگرد رو منفجر میکرد و این یعنی تَرَققق!