هر کی به چیزی یا کسی افتخار میکنه. بعضیها به تاریخشون، بعضیها به تیم فوتبالشون، بعضیها هم به مرباهای معروف شهرشون. از این میون من به عنوان یه لاهیجانی اگه قرار باشه به یه چیز افتخار کنم، کسی به جز دکتر محمدعلی مجتهدی رئیس دبیرستان البرز و پایهگذار دانشگاه صنعتی شریف (آریامهر سابق) نیست. دکتر مجتهدی از آن دست آدمهای هست که اگر ده تا مانند او در کشورمان بود، الآن ایران دیگری داشتم. هیچ چیز به اندازه کتاب «خاطرات دکتر محمدعلی مجتهدی» نمیتونه نشوندهنده خدماتی باشه که این بزرگمرد انجام داده. این کتاب که به صورت گفتوگو تنظیم شده، از سلسله کتابهای «طرح تاریخ شفاهی ایران» هست که توسط دکتر حبیب لاجوردی تنظیم و ویراستاری شده. لازمه که بگم دکتر لاجوردی ریاست این طرح رو در «مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد» بر عهده داره. بعد از خوندن این کتاب، تازه متوجه میشیم که دکتر مجتهدی چه کسی بوده. کسی که تونست یه کالج آمریکایی رو که دکتر جردن تأسیس کرده بود به پرآوازهترین دبیرستانی تبدیل بکنه که هنوز هم هیچ دبیرستان ایرانی نتونسته به پای البرز اون زمان برسه. دکتر مجتهدی فردی بود پابند به اصول که وجدانی بیدار، اعتماد به نفس و ارادهای قوی داشت. هیچ کسی نمیتونست اون رو وادار کنه که از اصول اخلاقی منحرف بشه. حالا طرف اگه شاه بود یا سپور شهرداری فرقی نمیکرد. در خاطراتش میخونیم که آقازادهها رو بیجهت قبول نمیکرد و در عین حال پسر یه سپور رو به خاطر لیاقتش تا حد یک پزشک فوق تخصص حمایت کرد. در جای جای این مصاحبه تواضع رو در سخنانش میبینیم.
همه اینها رو گفتم که برسم به جریان واگذاری زمینهای دبیرستان البرز. دبیرستانی که هزاران فارغالتحصیل نخبه رو به جامعه ایران تحویل داد. از دکتر چمران تا صادق چوبک و منصور حکمت و علی جوان. دکتر مجتهدی بعد از انقلاب از ریاست دبیرستان البرز استعفا داد و در حالی که مهندس بازرگان مخالف این استعفا بود، برای معالجه به خارج از کشور رفت. سال ۶۱ هم ایشون رو از خدمات دولتی منفصل دائم کردن در حالی که از سال ۵۰ به بعد خود به خود بازنشسته بود و البته به خاطر این بود که حقوق بازنشستگیش رو ندن!
خدا رو شکر میکنم که دکتر مجتهدی سال ۷۶ فوت کرد و گرنه با اعلام خبر واگذاری زمینهای البرز به دانشگاه صنعتی امیرکبیر، با درد و رنج میمرد. ساختمونهایی که آجر به آجر از کمکهای مردمی ساخت در حال واگذاری به دانشگاهی هست که یک سوم تاریخ البرز رو هم نداره. دانشگاهی که دکتر مجتهدی یک بار از تبدیلش به هنرستان صنعتی جلوگیری کرد، در حال بلعیدن البرزه. روحش شاد.
ماه: اکتبر 2006
چه کسی امیر را کشت؟
فیلم «چه کسی امیر را کشت؟» ساخته مهدی کرمپور را دیروز دیدم. قبل از هر چیز باید بگویم که این فیلم یک فیلم پرستاره است. فیلم «چه کسی امیر را کشت؟» فیلمی با ساختار خاص و متفاوت است که تمام بازیگرانش رو به سوی دوربین و به عبارت دیگر رو به شمای تماشاگر صحبت میکنند. داستان روایی افرادی که توهم این را دارند که فردی به نام امیر را به قتل رساندهاند. این فیلم هیچ دیالوگی ندارد و از ابتدا تا انتهایش بازیگران مونولوگوار سعی دارند تا بخشی از داستان را روایت کنند. در این فیلم به روشنی سعی شده تماشاگر به میان فیلم آورده شود تا بتواند با کنار هم قرار دادن تکههای مختلف این مونولوگها، پازل نه چندان پیچیده فیلم را کامل کند. روند روایی فیلم به گونهای است که آن را بیشتر به یک تئاتر یا نمایشنامه رادیویی شبیه میکند و دقیقاً به همین دلیل در میانه خستهکننده و ملالآور شده و ناگزیر عدهای را به خارج از سالن نمایش هدایت میکند!
اکثر لوکشنهای این فیلم در فضای بسته بوده و به نظر میرسد که از لحاظ دکور و صحنهآرایی فیلم کمخرجی از آب درآمده. و اما از لحاظ داستان، به شخصه بیشتر خوش داشتم تا سکانس آخر وجود نداشت. جایی که امیر با نیم نگاهی رخصتطلبانه از پشت دوربین و سپس رو به شما میگوید که لازم نیست خودش را معرفی کند و بگوید که به قتل نرسیده و زنده است. و در کل به نظرم رسید که «چه کسی امیر را کشت؟» با این محتوا و سوژه خاص، اگر به صورت نمایش، نمایشنامهخوانی، نمایشتلویزیونی یا نمایش رادیویی اجرا میشد، میتوانست بسیار موفق باشد!
دویچهوله عزیز، پیامت دریافت شد!
هأت محترم داوران، برگزارکنندگان و همکاران مسابقه برترین وبلاگها
به مبارکی مرحله آغازین مسابقه به پایان رسد و شما توانستید ۱۵۰ وبلاگ را در ۱۵ موضوع از میان ۵۵۰۰ وبلاگ نامزد کنید. من به جز بخش فارسی کاندیداهای بخشهای دیگر را ندیدهام اما با توجه به برندگان شایسته بخش پارسی، به وضوح پیامتان را دریافت کردم.
انتخابهای شما به وضوح نشاندهنده این نکات است:
– وبلاگی میتواند برتر باشد که به موضوعات سیاسی و گاهی اجتماعی بپردازد. توجه به مضمون نوشتههای کاندیداهایتان این مسأله را ثابت میکند.
– وبلاگی میتواند برتر باشد که نویسندهاش احتمالاً خارج از ایران به سر ببرد. از میان ده وبلاگی که انتخاب کردهاید، سه وبلاگ در داخل و هفت وبلاگ ایرانان خارج از ایرانند.
– هیأت محترم داوران و داور بخش فارسی وبلاگ نمیخواند. چرا که یکی از کاندیداها (یادداشتهای نیکآهنگ) رسماً تمایلی به شرکت در مسابقه نداشت.
در این بحثی نیست که بلاگهای منتخب همگی شایستهاند. بیشتر ما به این معترفیم. اما درکتان میکنم. انتخاب وبلاگها میتواند پیامهایی به همراه داشته باشد. میتواند حامل این نکته باشد که زندهباد مخالف من. یعنی من حتی مخالفم را (از نظر سیاسی یا تفکر) انتخاب میکنم. میتواند این نکته را برساند که بعضی وبلاگها حتماً باید در فهرست گنجانده شوند تا ثابت شود که مرزها و کشورها بیمعناست. میتواند بگوید که نویسندگان داخلی حرف چندانی برای گفتن ندارند. میتواند بگوید که روزنامهنگاران داخلی وبلاگنویس، بلاگهای آموزشی و کسانی که برای ارتقای دانش بلاگرهای دیگر مینویسند، بلاگرهایی با موضوع فناوری اطلاعات چیز چندانی در چنته ندارند یا این که چنین حوزههای به هچ وجه مورد علاقه ما نیست کما این که از حجم اخبار این حوزه در سایت فارسیتان چنین پیامی ناگفته پیداست. میتواند بگوید که همه چیز ما آمیخته شده با سیاست و البته شاید این مهم نباشد که روزنامهنگار جماعت اگر با هویت واقعیش بنویسد و اگر در داخل ایران زندگی کند نمیتواند چندان به سیاست بپردازد.
پس به عنوان بلاگری که حداقل در سه مسابقه وبلاگی جزو هیأت داوران بودهام و کم و بیش به چگونگی انجام این کار واقفم، چند پیشنهاد برایتان دارم تا دورههای بعدی را بهتر از پیش برگزار کنید.
– در هنگام ثبتنام اعلام کنید که مسابقهتان برای وبلاگهای سیاسی است و سایر وبلاگها نباید در آن شرکت کنند و در بخش ثبتنام گزینه موضوع وبلاگ را حذف کنید و نام مسابقه را حداقل در بخش فارسی به «مسابقه برترین وبلاگهای سیاسی فارسی» تغییر دهید.
– بخش ارزیابی عمومی را بردارید و بخشی برای ثبت ایمیلهایی که دوست دارند به قید قرعه برنده یک آیپاد ویدئوی شوند، ایجاد کنید.
– هیأت داوران را به برلن دعوت نکنید و از آنها بخواهید بدون هیچ جلسه بحثی از کشور متبوعه خود فهرست برندگان را ارسال کنند یا به وبلاگشان بروید و چند نفر نخست بلاگرولینگشان را به عنوان انتخاب وی اعلام کنید.
– حوزه جغرافیایی زبان را روی نقشه مشخص کنید و وبلاگهای منتخب آن زبان را با نسبت معکوس از مناطق دیگر جغرافیایی انتخاب کنید.
شاد باشید
نیما اکبرپور
بلاگر و روزنامهنگار فناوری اطلاعات
پینگی که پُنگ نیست!
یکی از خوانندههای محترم پرسیده بود که این پینگ که میگن یعنی چه؟ شاید نوشتن این مطلب آن هم درست در زمانی که سلطان پینگ وبلاگستان یعنی بلاگرولینگ تازه از انفارکتوس ناقص رها شده است، آوازهخوانی خروس بیمحل باشد و بس اما از آنجایی که ما اصولاً و قاعدتاً معتقدیم «زندهباد خروس»، قوقولی قوقوی خودمان را سر میدهیم و شما هم مجبورید تحملمان کنید. این جریان پینگ را خیلیها میدانند. خب خیلیها هم نمیدانند. تقصیر ندارند که! امیدوارم آنهایی که نمیدانند، به ارزشش پی ببرند و از این به بعد وبلاگشان پینگ کنند، اساسی.
جریان وبلاگها وقتی که تبدیل شد به یک جریان اساساً بزرگ و سیلوار اینترنت را اشغال کرد، مشکلات افزونگیش تازه نمودار شد (طرفداران نظره بینظمی و آنتروپی و این جور چیزها هورا بکشند پلیز). وبلاگها زیاد شدند و خوانندگانش هم زیادتر. حالا مانده بودیم که کدام وبلاگ امروز به روز شده است. و چون نمیدانستم که کدام وبلاگ مطلب جدیدی نوشته است، میرفتیم سراغ تکتک آنها و کلی اینترنتمان مصرف میشد. اینجا بود که سلطان ماجرا از راه رسید و بلاگرولینگ سر و کلهاش پیدا شد. بلاگرولینگ سایتی است که دو کار عمده انجام میدهد. یکی برای آنها که از کدنویسی و دستکاری در HTML سر در نمیآورند و ناچار هر بار که وارد قالب وبلاگشان میشدند تا لینک وبلاگ دوستی را به کنار وبلاگ خودشان اضافه کنند، قالبشان به هم میریخت و سر و شکل وبلاگشان کج و معوج میشد. بلاگرولینگ به شما یک کد ساده میدهد تا در وبلاگتان تعبیه کنید و از آن پس هر بار که خواستید لینکی را اضافه یا کم کنید، میروید توی سایت بلاگرولینگ و لینکهایتان را مدیریت میکنید و نتیجه در وبلاگتان ظاهر میشود. دومین سروس مفید بلاگرولینگ هم این است که هر بار که مطلبی مینوسید و به زبان سادهتر وبلاگتان به روز میشود، باز هم میروید توی سایت بلاگرولینگ و فرم پینگ را پر میکنید که یعنی وبلاگ من به روز شد. آن وقت توی وبلاگهایی که از بلاگرولینگ برای مدیریت لینکها استفاده میکنند و لینک وبلاگ شما هم در لیستشان است، به نوعی مشخص میشد که شما به روز شدهاید و خلاصه ملت از سر زدن هر روزه خلاص میشوند و به جان بلاگرولینگ دعا پرتاب میکنند. این از پینگ.
سایت روزنامه هدف و اقتصاد
خلاصه بعد از یک ماه سایت جدید روزنامه هدف و اقتصاد راهاندازی شد. البته هنوز به صورت نسخه بتا ارائه شده و در حال اشکالگیری و بهینهسازی اون هستم. در طراحی این سایت بیشتر از هر چیز دیگه، استاندارد بودن کار و راحت بودن کاربران مد نظرم بوده. ضمناً برای راهاندازی این سایت به هیچ وجه از برنامههای کنترل محتوای کد باز (Open Source CMS) استفاده نکردم و یک پکیج اختصاصی کنترل محتوای روزنامه مدیریت این سایت رو بر عهده داره.
تا قبل از این که راهاندازی سایت این روزنامه به من پیشنهاد بشه، خودم هم اسمش رو نشنیده بودم. شاید به این خاطر بوده که زیاد به روزنامههای اقتصادی توجهی ندارم. شاید خیلی از شما هم اسمش رو نشنیده باشید. به هر حال «هدف و اقتصاد» روزنامهای هست که تا حالا نزدیک به ۸۵۰ شماره منتشر شده و سابقهای نزدیک به دو سال داره. بخشهای از سایت این روزنامه هنوز در حال طراحی هست و به تدریج کامل میشه و فکر میکنم هر روز ساعت ۲۰ به وقت تهران شماره روز بعد در سایت قرار بگیره.
این رو گفتم که بدونین کجا هستم ضمن این که بدین وسیله اعلام میشود که پکیجهای مناسب برای راهاندازی انواع و اقسام سایتهای خبرگزاری، انتشارات، روزنامه و سایر موارد مشابه موجود بوده و خلاصه هر کسی خواست در خدمتم!
درمان تمپلتوفوبیا یا قالبترسی در سه سوت
میدانیم که هر کسی دانش طراحی سایت را ندارد. پس بهتر است برای داشتن یک سایت، کار را به کاردان بسپاریم و خود را درگیر این مسأله نکنیم. اما مشکل اینجاست که انسانهای کاردان اغلب مبلغ قابل توجهی را برای ساخت آن چیزی که شما خواستهاید، طلب میکنند و اصولاً خرج کافیشاپ و کارت اینترنت و باقی قضایا، جیب آدم را به اندازه کافی خالی میکند که پولی برای طراحی سایت دلخواهمان باقی نگذارد. این جا است که فضولی (بخوانید کنجکاوی) و ور رفتن با کدهای مربوطه ممکن است نتیجهبخش نباشد و باز هم دقیقاً همین جا است که پای سایتسازها و مولّدها به میان میآید. مولدها ابزاری هستند که برنامهنویسان خیّر میسازند تا به مثابه «ما میکاریم تا دیگران بخورند» عمل شود و شما بتوانید در سه سوت (حالا چند سوت کمتر یا بیشتر) سایتتان را علم کنید. این مولدها (یا به طور کلی Generatorها) انواع و اقسام دارند. یک جورش برای طراحی گرافیک است و Graphic Generator نام دارد و نوع کاربردیش برای طراحی آگهیهای تبلیغاتی است که به نام Banner Generator شناخته میشود و امثالش چون دکمهسازها یا Button Maker که دربارهاش قبلاً نوشتهام. اگر یادتان باشد یکبار دیگر هم پای سایتسازها را به عنوان گونهای دیگر از مولدها به میان کشیدم و یک دانه از آن درست و حسابیهایش به نام سایکو را که قالبسازی برای وبلاگها است را معرفی کردم که انصافاً خیلیها را که به بیماری «تمپلیتوفوبیا» یا قالبترسی مبتلا بودند معالجه کرد (روزگار غریبی است نازنین! من همین الان یک بیماری عجیب کشف کردم که به زودی ایجاد یک ان جی اوی حمایت از بیماریهای خیلی خاص را در پی خواهد داشت). حالا نوبت یک سایتساز ایرانی دیگر است که گونه جهشیافته این بیماری را معالجه کند. «وبساز رایگان پارسگیگ» داروی جدیدی است برای درمان این بیماری که دوره درمانی سه مرحلهای را به شما توصیه میکند. نخست امکانات این سایت را مرور میکنیم:
فرهنگستان پارسی و بازنگری واژههای وبنویسی
انگار برای واژگان پیوسته با وبنویسی، واژگانی برابر شناسایی شد. تارنگار «با خاطراتم در سرزمین لالهها» پس از نوشتن این خبر، برابرهای درست را نوشته است. برای من شنیدن واژههایی چون «وبگاه» به جای «سایت» یا «وبنوشت» به جای «تارنگار» بسیار هم سخت نیست گرچه برای واژه نخست «تارنما» یا «پایگاه» و برای دومی «تارنگار» را پسندیدهتر میدانم. ولی به گمان من به کارگیری واژههایی چون «وبزیون» به جای web TV خندهدار است. پرسش من به گونه مشخص این است: وبزیون که از آمیزش دو واژه انگلیسی «وب» و واژه فرانسوی «تلویزیون» به دست آمده، چه برتریای بر «وب تیوی» دارد؟ هر دو واژه بیگانه هستند و آمیزش هر دو هم ناگزیر واژهای بیگانه خواهد بود. همین دشواری درباره واژه Web page هم درست است که واژه «صفحه وب» برایش نگریسته شده که بخش نخست واژه جایگزین، عربی و بخش دوم آن هم انگلیسی است. شاید واژگانی چون «تاربرگ» درخور آن باشد. از همه اینها گذشته، نوشته یادشده بهانهای شد تا گشت و گذاری کنم در اینترنت و پایگاههای وابسته به این جستار و ابزار سودمند آن را بیابم. افزون آن که نوشتهای که خواندید، سراسر پارسی بوده بدون آن که واژگان عربی در آن به کار رود و این کار به یاری برنامه ویراشگر خودکار و واژهنامه پارسی سره انجام شد.
– پارسیمان
– آموزههای فارسی سره از پایگاه خورشیدوش
– برنامه پیوست به ویرایشگر ورد برای بازنویسی شمارهها به پارسی
رادیو نِورهود و نخستین سرویسدهنده پارسی پادکست!
قبلاً درباره رادیوهای شخصی اینترنتی یا پادکستها به اندازه کافی توضیح داده شده است. الان هم قصد ندارم تا بگویم پادکست از نظر لغوی چه معنای دارد. میتوانید این را با یک جستوجوی اینترنتی بدانید. اما بدیهی هست که چیستی آن را میگویم بلکه شما هم علاقمند شدید مانند من پادکست خودتان را راه بیندازید. ضمن این که اینجا هم اطلاعات مفیدی در این زمینه موجود است.
یک وقتی هر وقت میخواستیم بگویم وبلاگ من، ناچار بودیم که تعریفی از وبلاگ ارائه دهیم تا بعدها که مفهوم وبلاگ همهگیر شد. همان وضع را در حال حاضر برای پادکست یا پادپخش داریم. شما با وبلاگ برای خودتان یک روزنامه شخصی دارید روی اینترنت که نوشتههای متنی و عکسها را در آن قرار می دهید. حالا تصور کنید که یک رادیو روی اینترنت دارید. یک برنامه صوتی که با استفاده از اینترنت در دنیا پخش میشود و شنوندگان خاص خودش را دارد. به این ابزار صوتی پادکست میگویند.
برای این که شما یک پادکست داشته باشد، دو مرحله کلی را باید از سر بگذرانید. نخست ساخت برنامه صوتی و سپس جایی که بتوانید برنامه خود را در قالب یک فایل در آن قرار دهید تا شنوندگانتان آن را دریافت کنند. برای بخش اول باید کمی به کار با نرمافزارهای تخصصی آشنا باشید. برای مثال برنامه کول ادیت (که در نسخه جدیدش ادوبی اودیشن نام دارد)، برای ساخت برنامههای صوتی مناسب است (دانلود رایگان Cool Edit Pro 2.1). بعد از ساخت برنامه باید حجم آن را در حد قابل قبولی پایین بیاورید. کیفیت فایل ممکن است تا حد زیادی پایین بیاید اما علت مهم برای کاهش کیفیت این است که هر چه کیفیت و حجم فایل پایینتر باشد، افراد بیشتری تمایل دارند که آن را دریافت کنند چرا که فایلهای حجیم زمان زیادی را برای دانلود صرف میکند. در بخش دوم شما باید یک فضا داشته باشد که فایلتان را آنجا قرار دهید. فضا هم که گران است. مخصوصاً برای فایلهای صوتی که مسأله پهنای باند هم قیمت چنین فضایی را بالاتر میبرد. برای این کار بهتر است از سرویسدهندههایی استفاده کنید که امکانات پادکست را به رایگان در اختیارتان قرار میدهند. چیزی شبیه به سرویسدهندههای رایگان وبلاگ اما برای پادکست.
اما نکته جالب اینجا است که یک جوان شیرازی به نام محمدمهدی رجا توانسته نخستین سرویسدهنده رایگان پارسی را برای پادکست راهاندازی کند. شما میتوانید در عرض چند دقیقه یک اکانت رایگان در این سرویسدهنده ایجاد کنید و فایلتان را که از قبل آماده ساختهاید در آن آپلود کنید و در دسترس همگان قرار دهید. این سرویسدهنده با نام پایگاه آوای پارسیان در آدرسهای www.cast.ir و www.persiancast.com قرار دارد.
گوگل حامی سوادآموزی از طریق زیرنویس
هند کشوری است که بیشترین افراد بیسواد دنیا را در خود جای داده است. نزدیک به ۳۰۰ میلیون نفر از جمعیت این کشور کاملاً بیسواد هستند. ۴۰۰ میلیون نفر تنها آشنایی مختصری با الفبا دارند و ۷۰۰ میلیون نفر هندی نمیتوانند حتی یک تیتر روزنامه را بخوانند.
Planet Read، بنیادی است که سعی میکند تا خواندن را از طریق ضمیر ناخودآگاه بیاموزد. روش آموزش آنها، زیرنویس همزبان (Same-Language Subtitling) است که به اختصار SLS نامیده میشود. بیش از ۵۰۰ میلیون هندی به تلویزیون دسترسی دارند و ۴۰ درصد از این تعداد بیننده کمسوادند. بیش از ۲۰۰ میلیون هندی با استفاده از این روش در برنامههای ۳۰ دقیقهای، به صورت هفتگی تمرین خواندن میکنند. این روش سوادآموزی هزینهای بسیار اندک دارد به نحوی که با هر دلار آمریکا میتوان در هر سال به ۱۰ هزار نفر خواندن آموخت.
این سازمان امیدوار است که این برنامه را جهانی کرده و با سازمانهای سوادآموزی در بخشهای دیگر دنیا همکاری کند. در این میان شرکت «گوگل» نیز در کنار «بنیاد مبارزه با بیسوادی نمایشگاه کتاب فرانکفورت» (Litcam) و «انستیتوی آموزش مادامالعمر یونسکو» فعالیت خود را آغاز کرده است. نمایشگاه کتاب فرانکفورت بزرگترین واقعه انتشاراتی سالانه است که در آن مجموعهای از افراد مرتبط با صنعت نشر گرد هم میآیند. این افراد طیفی از نویسندگان و خوانندگان تا ناشران را در بر میگیرد.
به همین منظور بخشی در گوگل به نام پروژه سوادآموزی گوگل به دو زبان انگلیسی و آلمانی طراحی شده است که به کاربران امکان میدهد تا هر چیزی از ویدئو و کتاب تا مقالات پژوهشی راجع به سوادآموزی بیابند و همچنین مطالب موجود در گروههای گوگل و بلاگهای مرتبط با امر سوادآموزی را بخوانند. Planet Read از همین طریق، نتایج تحقیقات و ویدئوهای خود را روی اینترنت بارگذاری میکند و برای همگان به اشتراک میگذارد و عقیده دارد که روش فوق باعث میشود تا ارتباط با سازمانهای مشابه سادهتر شود.
نکش ارورا -نایبرئیس عملیات گوگل در اروپا- در این باره گفته است: «گوگل برای این ایجاد شد که به مردم، برای یافتن اطلاعات کمک کند. ما امیدواریم که این سایت، به خوبی نقش یک پل برای دسترسی به اطلاعات مهم و ارتباط بیشتر در جهت رفع مشکل بیسوادی را ایفا کند».
گفتنی است یوتیوب و بخش ویدئوی یاهو نیز چندی پیش در اخباری جداگانه خبر از توسعه خود دادند و اعلام کردند که به گروههای سوادآموزی در تمام دنیا اجازه میدهند تا ویدئوهای آموزشی و توضیحات مرتبط را در فضایشان آپلود کنند.
یک هکتار خاک اینترنت
یک موقعی بود که تنها راه مالکیت یک مشت از خاک اینترنت پرداخت پول و هزینههای هنگفت بود. رقابت از زمانی شروع شد که محتوا روی اینترنت شروع به ازدیاد کرد. محتوا در دنیای امروز یعنی دیتا، یعنی یک مشت خاکی که میتوان از آن طلا استخراج کرد. یعنی اطلاعاتی که با استفاده از فرآیندها از دیتا استخراج میشوند. حالا رقابت بر سر داشتن این محتوا است. هر کسی که مالک یا میزبان این محتوا باشد، میتواند از آنها به نفع خود بهرهبرداری کند. سؤال اصلی این است که چگونه میتوان کاری کرد که تولیدکنندگان محتوا با میل و رغبت محتوایشان را به ما تقدیم کنند؟ بگذارید قبل از پاسخ به این سؤال، یک پرسش دیگر را مطرح کنم. تولیدکننده محتوا کیست؟ تولیدکننده محتوا هر کاربر اینترنتی را شامل میشود. هر کسی که وبلاگ مینویسد، عکس را روی اینترنت میگذارد، عضو سایتهای دوستیابی است، در فورومها به بحث و گفتوگو میپردازد، ایمیل میفرستد و چه و چه. همه اینها تولیدکننده محتوا هستند. همه اینها محتوای ارزشمندی را تولید میکنند بدون آن که خود بدانند. حالا بر میگردم سر سؤال اولمان. چگونه میتوان کاری کرد که تولیدکنندگان محتوا با میل و رغبت محتوایشان را به ما تقدیم کنند؟ راهش این است که خدمات رایگان عرضه کنیم. این که آن یک مشت خاک را تبدیل کنم به چند هکتار زمین و بگذاریم هر که هر آن چه که میخواهد در آن بکارد. دقیقاً به همین دلیل است که در سالهای اخیر شرکتها فضای رایگان زیادی را در اختیارتان قرار میدهند و با ارائه انواع و اقسام خدمات رایگان، شما را به سمت خود جذب میکنند. یکی از این رقابتها سرویسهای رایگان ایمیل است. یاهو، مایکروسافت و گوگل سردمداران این رقابتند.
گروههای گوگل تازه شد
گوگل نسخه جدید گروههای گوگل ا Google Group را عرضه کرد. نسخه بتای گروههای گوگل که از چهارم اکتبر در دسترس عموم قرار گرفته، با چهار ویژگی جدید و بارز به روز شده است. در این نسخه قابلیت ایجاد صفحات با ابزار صفحهسازی ا Page Creation، دلخواهسازی ا Customization، اشتراک فایل ا File sharing و شناسنامه اعضا ا Member profiles عرضه شده است.
شما میتوانید در صورت علاقمندی از این تور برای آشنایی بیشتر با امکانات جدید گروههای گوگل استفاده کنید.
منبع: وبلاگ گوگل
وبلاگنویسی به اسپرانتو
وکی پدیا اسپرانتو را چنین تعریف میکند: اسپرانتو یک زبان علمی یا فراساخته است. درباره تعداد متکلمان این زبان که در تمام کشورهای جهان وجود دارند، اعداد و ارقام متفاوتی گفته میشود که حتی بر اساس پایینترن برآوردها نیز، تعداد آنها دست کم چندن میلیون نفر است. زبان بینالمللی اِسپـِرانتو در سال ۱۸۸۷ میلادی (۱۲۶۶ خورشیدی) توسط دکتر لودوک لازاروس زامنهوف لهستانی ساخته شد. اسپرانتو به علت ساختار علمی و آسان خود مورد توجه متفکران و دانشمندان با ملیتهای گوناگون قرار گرفت و به خاطر ویژگیهای منحصر به فرد آن، سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی سازمان ملل متحد یونسکو در سال ۱۹۵۴ میلادی به اتفاق آراء آن را به عنوان زبان بینالمللی و بیطرف به رسمیت شناخت و آموزش اسپرانتو را به تمامی کشورهای عضو خود توصیه کرد. همچنین «یونسکو» در استقبال از صدمین سالگرد انتشار زبان اسپرانتو در سال ۱۹۸۶ میلادی (۱۳۶۵) در قطعنامهای دیگر ضمن تأکید بر تصمیم قبلی خود، مراتب پشتیبانی خود را از آموزش و گسترش زبان بینالمللی اسپرانتو در سراسر جهان ابراز داشت.
کسب درآمد از طریق سایتها و وبلاگها
یکی از مشکلات وبلاگداران و سایتداران ایرانی یا بهتر بگویم داخل ایران، نبود درآمد از طریق سایت است. خیلی از ما بینندگان زیادی دارم اما هنوز نتوانستهایم از طریق سایتمان درآمدی داشته باشیم. من گمان میکنم انسانهایی موفقند که روابط زیاد و گستردهای داشته باشند اما این که بتوانند این روابط را به درآمد تبدیل کنند مهر تأیید بر موفقتشان است. چه اشکالی دارد کسی که تولید محتوا میکند، بتواند پول در بیاورد؟ حال این که از چه راههای میشود از سایت یا وبلاگمان پول در بیاوریم، تقریباً مشخص است. وبلاگها و وبسایتهای غیرایرانی راههای بیدردسری دارند. آنها به خاطر این که کارتهای اعتباری دارند و کشورشان هم در تحریم به سر نمیبرد، میتوانند به نسبت کاربران سایت خود درآمد کسب کنند. هم خودشان پولدار شوند و هم دلار وارد کشورشان شود. اما در ایران چنین چیزی به راحتی امکانپذیر نیست. بازاریابی اینترنتی یا نتورک مارکتینگ راه را به بیراهه رفته است. در حالی که نتورک مارکتینگ یک علم است و بازاریابی از طریق یک رسانه، همیشه میلیاردها دلار را به جیب بازاریابها سرازیر میکند. یک کالای مصرفی (کالای مصرفی نه چیزهایی لوکس و تشریفاتی مثل الماس یا سکه) برای فروش نیاز به بازار و بازاریابهای تازه دارد. شرکتها برای فروش محصول یا خدمات خود از رسانهها استفاده میکنند تا تبلیغ کنند. برای این تبلیغ یا پول میدهند و یا درصدی از فروش. تلویزیون و رادیو یا بیلبورد قابلیت این را ندارد که درصدی از فروش یک محصول را به صاحبان امتیازش اختصاص دهد چون اساساً مشخص نیست که خریدار از طریق رسانه با محصول آشنا شده است یا خیر. اما رسانهای چون اینترنت به دلیل وجود امکان گزارشگیری تا حدی میتواند این نقیصه را جبران کند. شما میتوانید تبلیغات را در سایت خود نمایش دهید. این کار را یا در ازای مبلغی مشخص بر حسب زمان یا تعداد کلیک انجام میدهید. کاری مشابه گوگل ادز که مفصلاً دربارهاش توضیح دادیم. گوگل در یک کلام میگوید که آگهی از من نمایش از تو. من میتوانم آگهی بگیرم و تو فضا و بیننده برای نمایش و کلیک بر روی آن داری. این کار را هم هوشمندانه انجام میدهد به صورتی که با امکان نمایش آگهی مرتبط با متن سایت شما شانس کلیک روی آن را افزاش میدهد و الی آخر. اما راه دیگری هم برای کسب درآمد موجود است. شرکتهایی که محصولات خود را روی اینترنت عرضه کرده و میفروشند، میتوانند با درج آگهی در سایت شما و هدایت بیننده به سوی خود به شما پول پرداخت کنند به شرطی که این هدایت منجر به خرید شود. در عین حال هر کسی که از طریق آگهی موجود در سایت یا وبلاگ شما عضو سایت هدف شده و آگهی آن را در صفحات خود نمایش دهد هم علاوه بر کسب درآمدی مانند شما، باعث میشود که درصدی دیگر از پول به شما تعلق بگیرد. یعنی درآمدتان هم از طریق آگهی در سایت شما و هم از طریق آگهی زیرمجموعههای شما خواهد بود.