مرثیه‌ای برای فرندفید

نویسنده میهمان: صادق ز.

«یک هفته از راه‌اندازی سایت فرندفید گذشته است. یک نسخه از نسخه خصوصی بتا را در دسترس تعدادی از افراد گذاشته‌ایم و بازخوردهای خوبی از آن دریافت کرده‌ایم. کاربرانی که مشتاقانه از سایت ما استفاده می‌کردند، در انجمن ما اشکالات و ویژگی‌های مورد درخواست خود را گزارش داده‌اند. ما واقعا از همه بازخوردهای شما در سایت و به ویژه گزارش‌های دقیق و متفکرانه شما درباره اشکالات سپاسگزاریم.»
این اولین پست بلاگ فرندفید در ۵ اکتبر ۲۰۰۷ بود. آن روزها شاید گروه جوان و پرشور این شبکه اجتماعی هیچ‌گاه به توقف استارتاپ و شرکت نوپایشان فکر نمی‌کردند. اما قانون بقای حاکم بر فضای آنلاین، فرندفید را به زودی به دست پدرخواندهای نامهربان سپرد، تا مبادا روزی این جوان، یلی شود در برابر رقبا. بیش از ۲ سال از تولد فرندفید نگذشته بود که فیسبوک او را به مالکیت خود درآورد. واضح است که هدف فیسبوک نه تنها حضانت از فرندفید نبود بلکه برعکس او با این کار می‌خواست پر و بال فرندفید را ببندد و او را به تدریج از کورس رقابت خارج کند.

«زمانی که به فیسبوک پیوستیم خدمات خود را حفظ کردیم اما افرادی که به طور مداوم از فرندفید استفاده می‌کردند، کاهش یافتند و در نهایت، این جامعه تنها بخشی از آن بود که در آغاز شکل گرفت. با این شرایط ما تصمیم گرفتیم که آغاز به بستن تدریجی این سایت کنیم.» این بخش از آخرین پست تیم فرندفرید نیز موید این عقیده است.

ادامه