ادیسه مجازی

Second Lifeهفته‌نامه چلچراغ– گاهی خیلی از ما در خیال خودمان زندگی دومی داریم که در آن هر کاری که دوست داریم انجام می‌دهیم. دنیای فناوری چندی است که این رویا را به واقعیت بدل کرده و به مردم این امکان را می‌دهد که زندگی دومی را تجربه کنند. «زندگی دوم» یا Second Life چیزی نیست جز یک بازی اینترنتی در یک فضای سه بعدی مجازی با امکاناتی که به کاربرانش اجازه می‌دهد تا تمام کارهایی را که به طور روزمره انجام می‌دهند، در «زندگی دوم» خود به تحقق برسانند. کاربران می‌توانند با حضور در این دنیای مجازی که در سال ۲۰۰۳ خلق شد، همه کارهایی را که در زندگی روزمره و عادی خود انجام می‌دانند، در اینجا نیز تکرار کنند. [+]
«زندگی دوم» این روزها تنها یک بازی سرگرم‌کننده نیست. ساده‌انگارانه خواهد بود اگر درگیری بازیگران آن را تنها برای سرگرمی بدانیم. این موضوع را بیش از پیش اخباری به ما گوشزد می‌کنند که هر روزه درباره «زندگی دوم» منتشر می‌شود.
فیلیپ روزدال، بنیانگذار این دنیا می‌گوید: «زندگی دوم یک بازی رایانه‌ای نیست بلکه جایی است که مردم در آن به ساخت آلات و ادوات می‌پردازند. ابتدا باورش برای مردم سخت است تا این که وارد این دنیا شده و در همان لحظات نخست معتادش می‌شوند». در این دنیای سه بعدی تازه‌واردان، امکانات چون طراحی و انتخاب چهره و اندام و لباس دارند، به مهمانی می‌روند، رانندگی می‌کنند، با هواپیما سفر می‌کنند، خانه می‌سازند، عکس یادگاری می‌گیرند یا به فعالیت‌های دلخواهی چون نقاشی، عکاسی یا فیلم‌سازی روی آورده و حتی همسر اختیار می‌کنند.

ادامه

سفرنامه استانبول ۲

Sultan Ahmedخب نمی‌خوام سفرنامه رو زیاد طولانی بنویسم خیلی برم تو نخ جزئیات. به هر حال سفرنامه ماژلان که نیست. باری…
یکی از چیزهایی که به شدت برام جلب توجه می‌کرد، آرایش دخترهایی بود که اون جا می‌دیدم. زشت و زیبا فرقی نمی‌کرد. دخترها مطلقاً آرایشی نداشتند. حداقل آرایششون برای منی که دقتم در این مورد زیاده، محسوس نبود به نحوی که بلافاصله یاد این پست دو سال پیش امیر حسابدار افتادم. بیشتر تمرکز دختر جماعت اون جا روی آرایش موها و ردیف بودن هیکلشون بود. موها انواع اقسام رنگ‌ها و مدل‌ها رو داشتند. نه این که شبیه دخترهای این جا شینیون و براشینگ و بابلیس بندی داشته باشن. ساده و در عین حال بسیار شاداب. دست به رنگ‌آمیزی موهاشون حرف نداشت و تقریباً همه یه رنگی تو موهاشون کرده بودن اما کاملاً معلوم بود که موهاشون مثل موهای دخترهای این جا مدت‌ها زیر پارچه نبوده و به خاطر بسته شدن به انحای مختلف شکستگی نداره. بگذریم از این نکته.
روز بعدی سفر تصمیم گرفتیم که بریم یه مرکز تجاری به اسم اولیویوم که مرکز فروش اجناس اوت لت بود یعنی اجناسی از مارک‌ها یا به اصطلاح بِرندهای معروف که تک سایز یا تک مدل ازشون مونده و قیمتشون هم خیلی مناسبه. مثلاً از یه مدل کفش (نه کتونی) آدیداس Adidas فقط یه شماره ۴۵ مونده بود که خیلی خوشگل بود و خیلی هم قیمتش مناسب بود (اما خب شماره پای من عمراً از ۴۲ بالاتر نمی‌ره و خرید یک همچین چیزی منتفیه). تونستم چند تایی پولیور خوب از بِنِتون Benetton پیدا کنم.

ادامه