دنیای عجیبیه. امروز یه آگهی توی سایت بالاترین دیدم با این مضمون که «شیرین، با من ازدواج میکنی؟»
با کلیک روی این آگهی وارد یک وبلاگ میشی که این متن توش نوشته شده:
امشب، ۲۱ مهر، یکی از بزرگترین شبهای زندگی من است. شبی که قرار است به دوستدخترم پیشنهاد با هم بودن و برای هم بودن برای تمام زندگی بدهم.
اگر شما شیرین هستید، لطفا کلیک کن، پسورد را حدس بزن (نام محلی که الان هستیم) و وبسایتمان را ببین. اگر شیرین نیستید، لطفا برای ما آرزوهای خوب بکنید.
البته این متن با کمی تفاوت به انگلیسی هم نوشته شده. البته من نمیدونم هدف از نوشتن این متن به انگلیسی چیه. قاعدتاً اگه طرف شیرین باشه و ایرانی و صاحب آگهی هم واقعاً قصد خیر داره، نیازی به این که موضوع رو به انگلیسی هم مطرح کنه نداره. مگر این که بخواد یه کم اینترنت رو شلوغ کنه و موضوع رو یه کمی رسانهای کنه. البته توی وبلاگی که این لینک به اون سمت میره، آگهی گوگل هم دیده میشه و البته ازدواج هم خرج داره! (اسمایلی بدجنسی و بدبینی).
البته شما اگه شیرین باشین و گذرواژه مورد نظر رو هم بدونین در نهایت میرسین به این صفحه و باید کلمه رمز رو وارد کنین تا حلقه رو تصاحب کنین.
به هر حال این موضوع رو که دیدم، یاد یه داستان دیگه افتادم که نزدیک به دو سال پیش اتفاق افتاده بود. اون موقع هم یه طراح وب ۲۱ ساله به اسم پاتریک، توی متروی نیویورک یه دختری رو میبینه و یک دل نه صد دل عاشقش میشه. بعدش هم میره خونه و یه وبسایت طراحی میکنه به نام دختر نیویورکی رویاهای من و خلاصه طرف رو پیداش میکنه. داستان کاملش رو میتونین اینجا توی وبلاگ زهرا بخونین.
مورد جالبی بود و فکر میکنم به زودی سر و صدای بلندی ازش توی رسانهها در بیاد.