زیگزاگ– آزاده صمدی بازیگری است که کار خود را از تئاتر آغاز کرده و فارغالتحصیل رشته نمایش از دانشگاه سوره و آموزشگاه کارنامه است. بینندگان ایرانی، بازی او را در حال حاضر از شبکه سه سیما و در مجموعه «راه بیپایان» میبینند. با او به گفتوگو نشستیم برای آن که بدانیم به عنوان بازیگری که هنوز در ابتدای راه است، چه نگاهی به «حرفهای بودن» دارد:
«یک آدم حرفهای در هر زمینهای یعنی یک شغلی داره که اون رو به عنوان حرفه انتخاب کرده و از این راه امرار معاش میکنه.»
پس هر کسی که شغلی دارد، حرفهای است؟
هر کسی که هر شغلی داره حرفهای نیست ولی حرفهاش اینه.
پس من سؤالم را یک جور دیگر میپرسم. این اصطلاح «حرفهای بودن» یعنی چی؟
یعنی این آدم مؤلفه. یعنی یک سبکی داره که متمایزش میکنه از بقیه آدمهایی که حرفهشون اینه. حرکت رو به جلویی داره و یک ذره شاخصتر از آدمهای دیگه هست.
یعنی این آدم، چه پارامترها یا نشانههایی دارد که به نظرت حرفهای یا مؤلف میرسد؟
این پارامترها رو میتونم دو بخش تقسیم کنم. مثلاً یک کارگردانی که دکوپاژش آمادهست، وقتی میاد سر صحنه، میدونه چی میخواد. این بخش کاریشه که به تجربه برمیگرده و حتی به شعور، به میزان مطالعه و به درکش. بخش دیگه هم مقوله رفتاریه. مثلاً کارگردانی که زودتر از همه سر صحنه حاضر میشه، یعنی این کارگردان کارش براش مهم هست، عواملش براش مهم هستن و اگه چیزی براش مهیا نیست میتونه با رفتارش همه عوامل رو به خدمت بگیره. تقابل دو تا بازیگر یا یک کارگردان با بازیگر و نوع برخوردشون و حتی استفاده از واژگان مناسب، نشاندهنده حرفهای بودن اونهاست. به نظر من این رفتار کاری و اخلاقی در کنار هم میتونه بگه یک آدم چقدر حرفهایه.
بازیگر
المداخل الورودی فی المسائل النورهودی
۱- این کاراگاه ناواروی عزیز گذشته از این که دختر خیلی نانازی داره، بعضی وقتا یه حرفای خیلی قشنگی میزنه. از جمله اینی که این بار گفت: «قانون برای مردم وضع شده، نه علیه مردم!».
۲- یکی از وسایل بسیار کاربردی و مفید برای خانومهای مسافر، همانا آینه آرایش برای دید زدن ردیفهای عقب اتوبوسه.
۳- متأسفانه باید از این تریبون اعلام کنم که بسیاری از آدمها افراد جنس مقابل خودشون رو بصورت اندامهایی(!) میبینند که انسانهایی بهشون چسبیدن.
۴- این هم یه ترکیب جدید: چادر سیاه، کلاه آفتابگیر، کفش پاشنهبلند بدون جوراب، شلوار جین، ناخن مانیکور شده، عینک آفتابی، با سس فیس و افاده!
۵- یه کمی بسیار بده که آدم سه روز بره شهرشو هیچ کدوم دوستاشو نبینه. اون هم به دلیل واهی ازدواج رفقا. نامردا!