برای کمک به زلزله‌زدگان شمال غرب ایران چه کنیم؟

زلزله رودبار رو یادم هست. آخرین شب امتحان ثلث سوم بود و اولبن بازی جام جهانی ۱۹۹۰ بین برزیل و اسکاتلند برگزار می‌شد که اتفاق افتاد. زلزله بم رو هم تهران بودم. دوران اوج وبلاگ‌های فارسی بود و خوب یادم هست که بلاگرها چه کردند و چقدر کمک جمع‌آوری کردند و به هم‌وطن‌هاشون کمک کردند.

عمق فاجعه زلزله‌ای دیروز شمال غرب کشور هنوز مشخص نشده اما هر لحظه خبرها بد و بدتر می‌شه. فراموش نکنیم که یکی از راه‌های اطلاع‌رسانی اینترنته و اگر ما کسانی هستیم که از این رسانه استفاده می‌کنیم، می‌تونیم کمکی باشیم به کم کردن درد و رنج هم‌وطن‌هامون. اینترنت در ایران به اندازه ژاپن در دسترس همگان نیست بنابراین نمی‌شه همون انتظار رو داشت اما می‌شه کمک‌هایی رو در ابعاد کوچک‌تر جلو برد. کمک‌هامون هر چقدر هم کوچیک باشه، مؤثره. من سعی می‌کنم یه مقدار اطلاعات مفید رو اینجا جمع‌اوری کنم بلکه به درد کسی بخوره.

ادامه

گوگل باید درش را گِل بگیرد!

Etemad Newspaperهفته گذشته خبرگزاری ایسنا خبری را منتشر کرد مبنی بر این که گوگل تبریز را جزئی از جمهوری آذربایجان می‌داند و بلافاصله شروع کرد به مصاحبه با شخصیت‌های دولتی مرتبط و غیر مرتبط با فناوری اطلاعات و دنیای کامپیوتر و مخابرات. تمامی مصاحبه‌شوندگان هم به اتفاق رأی به محکومیت گوگل دادند و بدون این که از اصل ماجرا خبر داشته باشند، گوگل را تکفیر کردند.
اما حقیقت ماجرا چیز دیگری بود. فردی به نام وحید گروسی که از قرار معلوم استادیار رشته مهندسی نرم‌افزار است و لیسانسش را از دانشگاه صنعتی شریف تهران، فوق لیسانس را از دانشگاه واترلوی کانادا و مدرک دکترا را از دانشگاه کارلتون اتاوای کانادا گرفته است، یک فیلم تبلیغاتی درباره تبریز را که قبلاً توسط سازمان ایرانگردی و جهانگردی تهیه شده است، در قسمت ویدئوهای گوگل گذاشته و به هر علتی در بخش توضحات فیلم نوشته:

This video shows Tabriz, a city in Southern Azerbaijan, currently in the territory of Iran.
بعدش هم یکی از خبرنگاران ایسنا بر حسب اتفاق این فیلم را توی گوگل دیده و بلافاصله به یاد موضوع خلیج فارس و مجله نشنال جئوگرافیک افتاده و فرصت را غنیمت شمرده و خبری با این عنوان تهیه کرده است:
«گوگل شهر تبریز را متعلق به جمهور آذربایجان خواند» و از آن جای که سوژه مورد نظر استعداد داغ‌تر کردن را داشته، یک سلسله گفت‌وگو با مقامات و دولتمردان انجام داده و الی آخر.
اما اصل ماجرا چست؟ گوگل نمی‌تواند تک‌تک نوشته‌ها و ویدئوها را کنترل کند و صرفاً فضایی را برای گذاشتن فایل‌ها در اختیار عموم می‌گذارد. کافی است که یک نفر برود و فیلم تبلیغاتی و توریستی مربوط به باکو یا کابل را در گوگل آپلود کند و کنارش هر چیزی که دلش خواست بنویسد و حتی آن را جزئی از ایران بداند. به نظر شما آیا گوگل مقصر است؟
مشکل به همین جا ختم نمی‌شود. مشکل این است که بسیاری از ما بدون آن که از صحت و سقم خبر اطلاع چندانی داشته باشم، رگ گردنمان متورم می‌شود و خبرهای اشتباه را پخش می‌کنیم. مثل همین «خبر زیباترین گوینده دنیا، دختری ایرانی به نام میترا طاهری است» که بنده خدا یک فرانسوی است به نام Melissa Theuriau که روحش هم از ماجرای ایرانی بودنش خبردار نست. حالا این جریان گوگل و تبریز شده تیتر اول روزنامه اعتماد! افتضاح از این بزرگ‌تر نمی‌شود. وقتی که کسی فرق میان بخش «نقشه گوگل» و «ویدئوی گوگل» را نداند، نتیجه‌اش می‌شود این که روزنامه رسمی اعتماد تیتر و تصویر روی جلدش را بکند یک گاف اساسی. خوشمزه‌تر این که خبرنگار محترم گاردین هم که فکر نمی‌کرده این همه آدم متشخص اشتباه کنند و به هر حال همیشه منتظر بروز چند خروار خشم از طرف ماست که متصاعد شود، خبر را مخابره کرده برای روزنامه‌اش که «خشم ایرانان از گوگل به خاطر تغییر در نقشه ایران». خودتان ببینید عجب دنیای دیوانه‌ای شده. این بنده خدا استادیار ایرانی آپلودکننده شانس بیاورد به سرنوشت زهرا کاظمی دچار نشود!

ادامه

شورشی یا مبارز؟

فرض کنیم که یه ملتی داشته باشیم که اسمش باشه آمریکا و فرض کنیم که یه رهبری داشته باشن به نام جرج بوش. بازم فرض کنیم که کلی هم داعیه ریاست دنیا رو داشته باشن. فرض بعدی هم این باشه که همه دنیا بخواد ما رو بعنوان ملت خیلی خوب و بی‌گناه و البته دانشمند بشناسه. خب حالا این آمریکا مگه بیکاره صبح تا شب به فکر این باشه که همیشه نظام ما رو سرنگون کنه؟ یعنی اونا هیچ مشکلی ندارن که حالا گیر دادن به ما؟ من فکر می‌کنم ما به نوعی گرفتار بیماری دائی جان ناپلئونیسم شدیم. با این تفاوت که اون گیر می‌داد به انگلیس ما گیر می‌دیم به آمریکا. گرچه فکر می‌کنم اون پر بیراه هم نمی‌گفت. بی‌تعارف انگلیسی‌ها تو کار کشور ما بیشتر دخالت کردن تا آمریکایی‌ها. اگه این آمریکایی‌ها از ۲۸ مرداد شروع به دخالت در امور مملکتی ما کرده باشن، انگلیسی‌ها که شونصد سال قبل از اونا شروع کرده بودن. وانگهی تا اون‌جا که من یادم هست یه آمریکایی جوونی هم بود که تو تبریز معلم بود و در جریان مبارزات مشروطه کنار مردم تبریز جنگید و آخرش هم کشته شد. اما هر چی فکر کردم محض نمونه یه انگلیسی این جوری پیدا نکردم. بعدش هم سیاست همه کشورها اینه که تو کشورهای دیگه منافع خودشون رو دنبال کنن. مگه ما خودمون این کار رو نمی‌کنیم؟ چطور می‌شه که دخالت ما تو فلسطین یا جاهای دیگه پشتیبانی از ملت غیور تعریف می‌شه اما کار بقیه دخالت؟ مگه سیاست غیر از این نیست که هر کشوری دنبال منافع ملت خودش باشه؟ کار به جایی می‌رسه که بعضی وقتا کشورها در جهت سیاست خودشون از کودتاگرها هم حمایت می‌کنن. مگه ما خودمون پرویز مشرف رو تأیید نکردیم؟ خب همینه دیگه… سیاست ایجاب می‌کنه که مثلاً به فلان جنگنجوی مخالف فلان دولت بگیم شورشی یا به بهمان جنگجوی مخالف بهمان دولت بگیم مبارز.