ابی خان رها به حکم سن و سال و دوراندیشیاش هم که شده باید زودتر از خیلیها وبلاگش را راه میانداخت. نه این که وبلاگ بنویسدها. منظورم یک آرشیو درست و حسابی از کارهایش بود. آدمی که هر روز چند جایی دارد آثار خواندنی تولید میکند، حیف است این همه انرژی آزادشدهاش را فقط توی مطبوعات چاپی ایران منتشر کند و یک بایگانی تحت وب از آن نداشته باشد. به ویژه که با وضعیت بسته شدن مطبوعات، وبسایتشان هم به امید خدا رها میشود و هیچ شرکت میزبان وبی هم نیست که این آرشیو غنی و پرمحتوای فارسی را نجات دهد. تراژدی هم پاک شدن این محتواست و از بین رفتن کلی مقاله و تحلیل و پژوهش و مصاحبه که حداقل سودش، پیدا کردنشان با یک سرچ ساده توی گوگل میشد که باشد.
به هر حال من در زمان خوش چلچراغ بودنم، هر چقدر زور زدم نتوانستم ابی خان را چندان آنلاین کنم. هر چند به مدد روی زیاد من، ایمیلش را از توی جیمیل انتخاب میکرد و سر و کلهاش توی سایت کلوب و بالاترین هر روز پیدا میشد و گاهی شیطنت هم میکرد (به جان خودم این انسان، آدم شیطانی است)، اما نشد که کلنگ یک وبلاگ درست و درمان چند هزار تختخوابی را برایش بکوبیم به آنجایی که باید. دست و پنجه باعث و بانیاش درد نکند که یقهاش را گرفته و کشاندهاش به دنیای وبنویسی. حالا مردم از هر جای دنیا میتوانند نوشتههایش را اینجا بخوانند.
نمیدانم از میان طرفدارانش کسی هم پیدا میشود که آرشیوی از کارهای قبلیش را، از هر چیزی که روی اینترنت پیدا میشود، یا از توی هارد کامپیوتر مطبوعاتی که تویش نوشته، داخل این سایت آرشیو کند یا نه! به هر حال کار طاقتفرسایی است.
وانگهی از همین تریبون به ابی خان تبریک گفته و مراتب چاکرپیچی خودمان را خدمتشان پرتاب میکنیم.
یکی دو نفر دیگر هم خیلی جایشان توی این شبکه تار عنکبوتی خالی است. منصور ضابطیان، امیرمهدی ژوله، جلال سعیدی. امیدوارم هر چه زودتر عقل از سرشان بپرد و به ما ملحق شوند.