گفتگو با سایت روزنامه‌نگار درباره کاربرد شبکه‌های اجتماعی برای خبرنگار

درباره استفاده خبرنگاران از شبکه‌های اجتماعی حرف و حدیث و راهنما زیاد نوشته شده. اما به عنوان کسی که مدت‌هاست از شبکه‌های اجتماعی برای کارم استفاده می‌کنم، طرح دوباره سوالاتی پیرامون استفاده‌ام آن قدر وسوسه‌برانگیز بود که به گفت‌وگویی در این باره تن بدهم.

نوشته زیر، بخشی است از گفت‌وگویی که سایت روزنامه‌نگار با من داشته و نسخه کامل آن را می‌توانید در سایتشان بخوانید.

@ROOZNAMENEGAR:چگونگی ارتباط و وابستگی روزنامه‌نگاری امروز با شبکه‌های اجتماعی و مزایا و معایب آن

NIMA@ : خبرنگاری امروزه موضوعی کاملا هم‌بسته با شبکه‌های اجتماعی است. شبکه‌های اجتماعی را به عنوان یکی از اصلی‌ترین منبع‌های خبری و دماسنج واکنش‌های کاربران به خبرها می‌توان در نظر گرفت. بسیاری از خبرها و اتفاق‌ها برای بار اول در این شبکه‌ها پخش می‌شود. با توجه به این که هیچ رسانه‌ای نمی‌تواند در نقطه نقطه دنیا خبرنگار خودش را داشته باشد تا از همه خبرها آگاه شود، شبکه‌های اجتماعی می‌توانند نقش ابزاری را بازی کنند که هر اتفاقی را گوشزد می‌کنند.

به شخصه فکر می‌کنم برای یک خبرنگار، امروزه غیرممکن است که چنین ابزاری را نادیده بگیرد و به سادگی از کنارش بگذرد. در واقع یک شبکه اجتماعی وقتی تبدیل به رسانه اجتماعی می‌شود، ارزش‌اش برای کاربران و به ویژه خبرنگارها دوچندان می‌شود.

ادامه

ثبت‌نام در دوره‌های آنلاین روزنامه‌نگاری بی‌بی‌سی

Zigzag Online Media Coursesشاید خیلی‌هاتون بدونین که زیگزاگ چند سالیه که دوره روزنامه‌نگاری به صورت آنلاین برگزار می‌کنه. من سه سال پیش این دوره‌ها رو گذروندم و به نظرم بسیار مفید بودند. در کل دید من رو نسبت به روزنامه‌نگاری عوض کرد.
حالا دوره جدید این دوره‌های آنلاین شروع شده و به نظرم بد نیست که توش شرکت کنین. وقت زیادی ازتون نمی‌گیره اما خیلی چیزها توش یاد می‌گیرین. به خصوص اگه بلاگر یا روزنامه‌نگار هستین، این دوره‌ها چیزهای به‌درد بخوری هستن که اگه از دستش بدین، فکر نکنم حالا حالاها چنین پایی بهتون بده. به هر حال فرصت مناسبیه. از من گفتن بود. تا جایی که من می‌دونم محدودیت‌های سنی هم که برای پذیرش کارآموز گذاشته شده، در مواردی قابل چشم‌پوشی هست.
این هم توضیحات مربوط به این دوره:

ادامه

جمعه شروع هفته‌ست، روز تلاش و کاره!

Soft Watchاین نوشته پیام را که می‌خواندم، یک جورهای رفتم تو مایه‌های همذات‌پنداری. این بخش مشکل سازگاری با تقویم میلادی خیلی قابل درکه: «هنوز ملاک ذهنی تقویم شمسی‌ست. تمام کارها هماهنگ با تقوم میلادی‌ست. در زندگی روزانه حتی با تقویم میلادی هماهنگ هستی. اما هنوز پاییز با اول مهر آغاز می‌شود. این چیزی‌ست که مهاجر ایرانی با آن دست و پنجه نرم می‌کند. پذیرش شروع پاییز در ۲۳ سپتامبر، در اوایل احمقانه‌ست؛ اما ناچار بایستی بپذیری… این مشکل وقتی شدت پیدا می‌کند که تو هنوز اول هفته‌ات با شنبه آغاز می‌شود. حال این که این جا شنبه فقط مقدمه‌ای‌ست برای معرفی آخر هفته. اگر ذهن بیست و چند ساله‌ای که به تو فهمانده که جمعه وقت استراحت و تفریح و به یک معنا، روز تعطیل هفته‌است؛ اینجا، در این نقطه از زندگیت، گاف می‌دهد».
حالا چرا من می‌گم قابل درکه؟ خب واسه اینه که روزنامه‌نگارها و اصولاً هر کسی که با روزنامه درگىر می‌شه هم به نوعی دچار این مشکله. توی روزنامه‌ها قانون اصلی ساعت کار انیه که هر روزی که تعطیل رسمی است، تو روز قبلش تعطیلی و آن روز تعطیل باید سر کار بیای!
خب طبیعیه چون روزی که فرداش تعطیله، نباید روزنامه‌ای آماده چاپ بشه و به ناچار روزی که تعطیل رسمیه، تو باید بیای چون برای فردا باید روزنامه روی پیشخوان دکه‌ها باشه. این جاست که به قول پیام ذهنت گاف می‌دهد. همه دوستات جمعه‌ها تعطیلن و می‌خوان برنامه تفریحی بذارن، اما تو نمی‌تونی باهاشون باشی. هر هفته هم مجبوری این داستان رو برای همه توضیح بدی. روزهایی که تعطیل و بین‌التعطیلین و از این ماجراهای مرسوم توی ایران هست هم که نور علی نوره. چون تو همیشه یک روز جلوتر از بقیه آماده سفری و مجبوری یک روز زودتر از سفر برگردی. هفته‌های معمولی هم که پنجشنبه‌هات رو تنهایی و جمعه‌هات رو تنهاتر. اینه دیگه. فکر کنم با این وضعت نسل روزنامه‌نگارها در طول تارخ یه جهش ژنتیکی اساسی پیدا کنه به خاطر این تفاوت. این جاست که اون ترانه کودکانه تلویزیون به طرز مضحکی عوض می‌شه به این حالت:
جمعه شروع هفته‌ست، روز تلاش و کاره، پنجشنبه توی خوابی، اما هر کسی کاری داره!