سمعک یا هانس فری

رادیو جوان / جوانی آزاد- بیا بالا ننه جون. بیا. شومام جای ننه خدا بیامرز ما. کجا می‌ری؟ بازار. تو این ترافیک گرچه سخته ولی خب جهنم و ضرر. گریه نکن زار زار. می‌برمت بازار (هر هر هر). بازار بود یا لاله‌زار بود؟ حالا چه فرقی داره. تو بگو جردن. این نوه عموی عمه خان باجی ما که هست خب؟ بگو خب. یه پسر ۲۵ ساله‌ست جون شوما اما خداییش وجنانت و محاسنی داره به قاعده دو قبضه یه وجبی. خیلی بچه باخدایی هست جون شوما. خیلی وقته تو بازاره. البت اولش وضعش خوب نبودا. تو بازار حمالی می‌کرد اما بچه با جُربزی بود. زد تو کار معامله و اینا خلاصه کلی پول و پله زد به هم. خیلی هم خیّره به جون عزیزت. همه‌ش در حال قرض دادن پول به مردمه. اهل بهره مهره هم نیست. یعنی نیست دین‌داره اساسی، گناه نمی‌کنه. یه کاری می کنه که همه راضی باشن. می‌شینه مثلاً این کیبریتو می‌فروشه به شوما یه میلیون تومن، بعدش می‌خره ازت بعد از یه ماه ۹۵۰ هزار تومن. معامله‌ست دیگه. کلی هم سود توشه. بعدش کلی همیشه گوسفند و گاو هم می‌کشه و می‌ده فقیر فقرا. بالا و پایین بازار بهش می‌گن حاجی. اصلاً وقتی حرف می‌زنه نورانیه. حتی سین «سلام»ش هم صاد می‌زنه جون شوما.
فقط یه بدی دره. البت خوبی هم داره‌ها. خوبیش اینه که قرمزه. یعنی طرفدار قرمزه. دوآتیشه اما نامرد نمی‌دونم چرا طرفتار سلطان نیست. سلطان سروره. اما این فامیل ما کلاً چش نداره هیچ رقم شاه و پادشاه و سلطان ببینه. هنوزم به کرمونشاه می‌گه باختران.

ادامه

والیبال بردیمتون سوختی؟

رادیو جوان / جوانی آزاد- وای جان. سلام خوش‌تیپ. خوبی شوما؟ معلومه از این اهل دلایی. ای ول. خیلی چاکریم. ببخشیدا. جسارت می‌کنم خدمتتون این موها مال خودتونه؟ ماشالله عجب زلف خوش‌ترکیب‌جاتی دارین‌ها. آخی… خسته هم نباشید ضمناً. معلومه شوما خیلی خسته‌اید. از همین آینه هم معلومه که تو چرتین.
حیف شوماست به خدا. یه کم به خودتون برسین داداش من. هیکل میکل و بسازین دیگه. عرض کنم که اون زمون که ما همسند شوما بودیم، خب؟ بگو خب. هیکل داشتیم عینهو گاو. بلانسبت شوما می‌رفتیم زورخونه اساسی زور می‌زدیم. این ماهیچه‌ها. نگاه کن. این ماهیچه‌ها شده بود مثال پوست کورکودیل. این منزل ما هم از این هیکل میکل حال کرد جون شوما که بله رو داد. بعله. خلاصه اگه شومام یوخده به خودت برسی مثه ما عاقبت به خیر می‌شی. این نصحیت ما رو گوش کون خلاصه. به قول شاعر «نصیحت گوش کن جانا که جان خویش را بهتر بداند پیر دانا را» جون شوما. والله! این پسر همساده ما خیلی بچه شری بود. یه روز بهش گفتم تو مثه داداش منی. برو خودسازی کن. من خیرت رو می‌خوام. الان این قدر بچه افتاده‌ای شده. آرووووم. همه‌ش تو فکره. اون قدر فکر می‌کنه که خوابش ببره. واسه همین بچه‌های محل بهش می‌گن بهرام چرتی. یک آدم دانشمندی شده واس خودش. بنده خدا پشت سرش خیلی حرف می‌زنن. براش دس گرفتن که معتاده. البت من که می‌دونم همه اینا شایعه‌سازیه. اگه نه بهرام خان که اصلاً اهل این حاشیه‌سازیا نیست.

ادامه

کی ریسک می‌کنه؟

رادیو جوان / جوانی آزاد- چیزه. اینه. من اصلاً ریسک نمی‌کنم. یعنی همیشه دست و دلم می‌لرزه وقتی می‌خوام گوشی موبایم رو عوض کنم. می‌ترسم که ارزون شه بعدش من ضرر کنم. خب؟ اما یکی از ریسکی‌ترین آدمایی که دیدم، این داوود خطره. مرده شور ببرنش. وقتی کلاه کاسکت نمی‌ذاره رو سرش خیلی جذاب می‌شه. حتی از این پسره که توی هشدار برای تصمیم کبری بازی می‌کرد هم بیشتر چیز داره. جیگر. جونم براتون بگه که هر چی آدم دل و جیگر داره باحاله اصلاً. دوس دارم. این آقاها هستن که ماسک سیاه می‌زنن می‌رن با آفتابه می‌زنن تو دهن این اراذل بدذات هم خیلی شجاعن. اونا هم که آفتابه می‌خوره تو سرشون خیلی ریسک می‌کنن که چیز می‌کنن. کارای بد می‌کنن. خب؟ دیگه بگم… آها. مثلاً اونا بودن که از طبقه سوم پرتابونده شدن پایین، خیلی ریسک می‌کنن. نیست ارتفاع زیاده، کلی ریسک داره. دیگه کیا؟ دیگه کیا؟ آها اینا هستن که روزنومه‌چی هستن، چیز می‌نویسن، چیز می‌کشن. سیگار. خیلی ریسک می‌کنن. اصلا سیگار کشیدن تو محیط کار به قول فرشید خطرناکه ببم. عمر رو کاهش می‌ده. تو خیابون داری سیگارت رو روشن می‌کنی، حواست می‌ره به فندک و کبریت، ماشین از روت رد می‌شه. اونا هم که هستن می‌رن خارج درس می‌خونن، تحقیق می‌کنن، خب؟ اینا وقتی برمی‌گردن ریسک می‌کنن دیگه. نیست قانون اینجا رو دیگه یادشون رفته، یهو از چراغ قرمز رد می‌شن، می‌زنن به ملت، بعدش باهاس برن زندان دیگه. خطرناکه.