واقعاً چه تیتری بزنم برای این؟

کلی سوژه دارم برای نوشتن که روی دستم باد کرده. اما همچنان در حال نوشتن خزعبلاتم. شما هم مجبور به خوندنش.
آخرین چیزی که یاد گرفتم، کار با دوربین Z1 سونی بود. فعلاً یه کمی گیج می‌رنیم تا بر آن فائق آییم!
همچنان تنبلی باعث شده نرم دنبال خونه.
اما این‌جور چیزها رو نوشتن باعث می‌شه فکر کنین خوش نمی‌گذره. نه بابا جان خوش هم می‌گذره. جای همتون هم خالی. امشب هم می‌رم کنسرت ابی و افشین. امیدوارم بارون بند بیاد. بعد از چند هفته حسابی داره بارون می‌باره. اتاقی که الان دارم روزهای بارونی زیاد قابل تحمل نیست. اما روزهای آفتابی جالب‌تره. در واقع پنجره‌م رو به یه کلیسای ارتودکس یونانی به نام سنت سوفیا هست با آجرهای قرمز. از قرار معلوم بعضی روزها مراسم رقص و آواز هم توش هست. یه بار باید برم و سر و گوشی آب بدم و ببینم چه خبره.