کانت فیلسوف نبود یه چیزی دیگه بود

فعلاً مجبورم که روزمره بنویسم. با این وضع اینترنت چندان نمی‌شه به نوشتن چیزهای دیگه دل خوش کرد. امروز شنبه هست و امروز و فردا رو تعطیلم. فعلاً برنامه‌م اینه که برم بیرون برای عکاسی. هوا آفتابیه و با اوضاع آب و هوای اینجا این یعنی اگه نری بیرون معلوم نیست کی دوباره هوا دلش آفتاب بخواد.
ماشالله سر کلاس با چنان لهجه‌های انگلیسی روبه‌رو می‌شم که به عمرم نشنیدم. به طرفهالعینی مخ آدم می‌گوزه. شش ساعت در روز رو احساس می‌کنی که داری به یک نوار یا یک رادیوی انگلیسی گوش می‌کنی که گوینده بلد نیست ته جمله‌هاش نقطه بذاره. سرعت حرف زدن در حد بنز و سرعت سی‌پی‌یوی مغز درب و داغون من در بهترین حالت در حد زانتیاست. بعد از یک هفته دارم کد زبان اینها رو می‌شکنم. تازه متوجه شدم که کانت تنها یک فیلسوف نبوده بلکه همون Can’t خودمونه. یا اونی که من فکر می‌کردم after هست، چیزی نیست به جز often که ما بهش می‌گفتیم آفن اینا می‌گن آفتن.
خلاصه اگه کم‌کم جلد دوم راز داوینچی رو نوشتم تعجب نکنین.
اینجا سیگار گرونه و البته من سیگار چندانی نمی‌کشم اما یه جاهایی رو بهم معرفی کردن که گویا صاحبش ایرونیه و سیگار قاچاق با برچسب دخانیات ایران هم داره. وقتی به طرف می‌گی سیگار داری؟ می‌گه حلالش رو می‌خوای؟ حلال هم شده اسم رمز سیگار ایرونی!