گفتیم و گفتند و نوشتیم و نوشتند درباره فیلترینگ تا این که سیام اردیبهشت ماه ۱۳۸۵ نشستی درباره آن برگزار شد با حضور مسؤولان دادستانی مرکز، شرکت فناوری اطلاعات و مدیران شرکتهای اینترنتی و با تلاش نظام صنفی. اطلاعات بیشتر درباره این جلسه را میتونید اینجا، اینجا و اینجا بخونین.
اما اخبار حاشیهای که برای این نشست نوشته شده خیلی جذاب و شنیدنیه و البته تفسیر کردنی و آنالیزپذیر هست.
اول از همه این که ناصرعلی سعادت -رئیس کمیته اینترنت سازمان نظام صنفی رایانهای استان تهران- گفته: خوشبختانه همه قبول دارند که امر فیلترینگ در کشور امری لازم بوده و همانند کشورهای دیگر در کشورمان نیز باید وجود داشته باشد؛ ولی در عمل یک سری مشکلات در این زمینه وجود دارد.
حالا مسألهٌ: این همه که آقای سعادت فرمودند امر فیلترینگ رو قبول دارند، یعنی چه؟ شایدم هم یعنی که؟ یعنی همه دولتمردان؟ یعنی همه کاربران؟ یعنی همه کارشناسان؟
دیّم این که آقای طوسی نماینده قوه قضائیه و مسؤول دفتر اینترنت دادستانی مرکز فرمودند که:
– [باید به سمتی برویم که] سایتها و وبلاگها برای انتشار مطالب خود، آن را ابتدا عرضه کنند و مجوز بگیرند.
= حالا که قرار است واقعاً به این سمت برویم، بد نیست یک نگاهی به آییننامه اجرایی قانون مطبوعات، مصوب ۱۳۶۴ و اصلاحات بعدی آن بیندازم و تصور کنیم که قرار است شما برای احداث! یک فروند وبلاگ (به جان خودم واحد شمارش وبلاگ به دلیل اهمیتش فروند است)، از وزارت ارشاد مجوز بگیرید. تصور کن، تصور کن، اگر حتی تصور کردنش سخته…