تلویزیون نشنال جئوگرافیک فارسی هم آمد

بیشتر ما شاید اسم نشنال جئوگرافیک که به گوشمون می‌خوره، یاد جریان جنجالی خلیج فارس بیفتیم. اما اونهایی که بیشتر می‌خوان بدونن، یه نگاهی به این بخش از ویکی‌پدیا بندازن که من با کمی ویرایش اینجا بازنشرش می‌کنم:


مجله جغرافیای ملی یا National Geographic Magazine نشریه رسمی انجمن جغرافیای ملی است که از سال ۱۸۸۸ میلادی و دقیقا ۹ ماه پس از آغاز فعالیت این انجمن شروع به انتشار کرد و امروزه یکی از مشهورترین و پراعتبارترین مجلات مرتبط با علوم طبیعی در جهان است.
این مجله شامل مطالب مرتبط با علوم جغرافیا، باستان‌شناسی، تاریخ و فرهنگ در نقاط مختلف جهان است و عکس‌های این مجله بسیار مشهور هستند.
مجله جغرافیای ملی هم‌اکنون به ۳۱ زبان در کشورهای سرتاسر دنیا منتشر می‌شود. علامت شناسایی آن حاشیه زرد رنگی دور جلد مجله است که آن را از دیگر مجلات متمایز می‌کند.

اما این مجموعه فقط به مجله محدود نمی‌شه. نشنال جئوگرافیک شبکه تلویزیونی مشهوری هم داره که از ابتدای سال ۲۰۰۱ میلادی برنامه‌های مستندی با کیفیت بسیار بالا از طبیعت، تاریخ، فرهنگ، باستان‌شناسی، حیات وحش و علوم جغرافیایی تولید و پخش می‌کنه. خبر تازه اینه که از ۱۵ اکتبر ۲۰۱۱ یا ۲۳ مهر ۱۳۹۰ شبکه فارسی نشنال جئوگرافیک برنامه‌های خودش رو شروع می‌کنه.

ادامه

یونانی‌های خوش‌تیپ، ایرانی‌های وحشی!

300 The Movieهفته‌نامه چلچراغ– هیچ دقت کرده‌اید که ما چند بار و به چند چیز اعتراض کردیم و چند بارش را موفق شدیم تا حرف خود را به کرسی بنشانیم؟ از حق اگر نگذریم خیلی از این موارد را موفق نبودیم و مدت‌ها است که برنامه خلیج فارس و ماجرای نشنال جئوگرافیک به خاطره تبدیل شده است. شاید تعدد اعتراض‌ها باعث شده که کم‌کم نسبت به آنها بی‌تفاوت شویم. چند روز پیش در وبلاگ پسر فهمیده خواندم که در یکی از آخرین پژوهش‌ها مشخص شده است که ظرفیت ما برای دل‌سوزی محدود است. برای مثال عکس یک بچه گرسنه‌ی آفریقایی بیشتر از عکس دو بچه گرسنه آفریقایی دلسوزی انسان‌ها را برمی‌انگیزد و شدت دل‌سوزی برای عکس دوتایی کمتر است. این یک تمایل روانی دردناک است.
حالا جریان یک اعتراض دیگر است که در فضای فارسی اینترنت به تدریج شکل می‌گیرد. حتماً یادتان است که نمایش فیلم «اسکندر» اولیور استون، محصول شرکت برادران وارنر و نشان دادن سیمای نامناسبی از ایرانیان اعتراض عده‌ای را برانگیخته کرد و البته تنها شکست تجاری فیلم توانست کمی از آتش خشم معترضان بکاهد. تا کمتر از دو هفته دیگر فیلم دیگری از همان شرکت فیلم‌سازی به اکران می‌رود که نمایش آنونس‌های تبلیغاتیش هم تا کنون آغازگر زمزمه‌های اعتراض بوده است.
فیلم «۳۰۰» پس از «بی‌باک» و «شهر گناه» سومین اثر سینمایی است که از روی کتاب‌های کمیک استریپ فرانک میلر ساخته می‌شود با این تفاوت که فیلم ۳۰۰ درباره جنگ‌های ایران و یونان باستان است. میلر این کمیک را با اقتباس از فیلمی به نام The 300 Spartans یا ۳۰۰ اسپارتی که در سال ۱۹۶۲ اکران شده بود، کشید و حالا از روی این کمیک، دوباره فیلمی ساخته می‌شود که مانند «شهر گناه» فریم به فریم شباهت تام با نسخه کمیک خود دارد.
داستان فیلم، جنگ ایران و یونان در میدان جنگ ترموپیل (گردنه معروفی در یونان، بین کوه اویته و خلیج مالیک) است. جایی که پادشاه اسپارتی یعنی لئونیداس ارتش ۳۰۰ نفری خود را علیه ارتش عظیم ایرانیان تجهیز کرد تا مقابل سپاه خشایارشا ایستادگی کنند اما گوژپشتی دروازه‌های شهر را به روی لشگر ایران باز می‌کند بنابر روایت هرودوت از تاریخ، این ۳۰۰ اسپارتی توانستند جلوی لشگر عظیم خشایارشا به مدت ۳ روز مقاومت کنند اما در نهایت شکست خوردند. بنا بر این روایات همین دفاع سه روزه باعث اتحاد یونانیان علیه ایرانیان و همین آغازی شد برای دموکراسی یونان و در نهایت شکست خشاریارشا در نبردهای بعدی. (چیزی شبیه شکست آلمان در نبرد استالینگراد و کسب روحیه متفقین).

ادامه

ای ایران ای مرز پرگهر

نوشته‌ای از ابراهیم نبوی که به خاطر فیلتر بودن سایت روز آنلاین اینجا می‌ذارمش:
جان من چند بار در طول زندگی این بخش از سرود «ای ایران» را خوانده‌اید که «در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما؟» و فکر می‌کنید که اگر همین الآن اعلام کنیم که از فردا زبان رسمی کشور مثلاً عربی یا افغانی یا ارمنی می‌شود و نام کشورمان از ایران به توران تغییر می‌کند و قرار است دوازده تا از استان‌های کشور را دولت به ترکیه واگذار کند، جز اینکه یک مشت بچه لوس ننر که اسم خودشان را بلد نیستند بنویسند و از صبح تا شب در مورد اینکه کی توالت رفتند و چه لباسی خریدند، ذرت پرتاب می‌کنند، در اینترنت جمع شوند و برای نجات وطن یواشکی و با نام مستعار کلیک کنند که نام خلیج فارس، خلیج عربی نشود و مشت محکمی به دهان نشنال جئوگرافیک بخورد، چه غلطی می‌کنیم؟ اپوزیسیون‌مان حاضر نیست تا این حکومت عوض نشده برای ایران کاری بکند و حکومت‌مان هم اصلاً دلش نمی‌خواهد سر به تن ایران باشد. هموطنان عزیز هم برای حفظ فرهنگ ایرانی یک مدال فروهر آویزان می‌کنند گردنشان و با دادن یک مشت فحش به خدا و پیغمبر وظیفه ملی میهنی‌شان را انجام می‌دهند و وقتی می‌پرسی اسم این موجود بالداری که به گردنت آویزان است چیست، تازه به جای اینکه اشتباهاً یاد داریوش فروهر بیفتند یاد مهرداد اوستا می‌افتند… راستی من چرا دارم خودم را جر می‌دهم؟

ادامه

گوگل باید درش را گِل بگیرد!

Etemad Newspaperهفته گذشته خبرگزاری ایسنا خبری را منتشر کرد مبنی بر این که گوگل تبریز را جزئی از جمهوری آذربایجان می‌داند و بلافاصله شروع کرد به مصاحبه با شخصیت‌های دولتی مرتبط و غیر مرتبط با فناوری اطلاعات و دنیای کامپیوتر و مخابرات. تمامی مصاحبه‌شوندگان هم به اتفاق رأی به محکومیت گوگل دادند و بدون این که از اصل ماجرا خبر داشته باشند، گوگل را تکفیر کردند.
اما حقیقت ماجرا چیز دیگری بود. فردی به نام وحید گروسی که از قرار معلوم استادیار رشته مهندسی نرم‌افزار است و لیسانسش را از دانشگاه صنعتی شریف تهران، فوق لیسانس را از دانشگاه واترلوی کانادا و مدرک دکترا را از دانشگاه کارلتون اتاوای کانادا گرفته است، یک فیلم تبلیغاتی درباره تبریز را که قبلاً توسط سازمان ایرانگردی و جهانگردی تهیه شده است، در قسمت ویدئوهای گوگل گذاشته و به هر علتی در بخش توضحات فیلم نوشته:

This video shows Tabriz, a city in Southern Azerbaijan, currently in the territory of Iran.
بعدش هم یکی از خبرنگاران ایسنا بر حسب اتفاق این فیلم را توی گوگل دیده و بلافاصله به یاد موضوع خلیج فارس و مجله نشنال جئوگرافیک افتاده و فرصت را غنیمت شمرده و خبری با این عنوان تهیه کرده است:
«گوگل شهر تبریز را متعلق به جمهور آذربایجان خواند» و از آن جای که سوژه مورد نظر استعداد داغ‌تر کردن را داشته، یک سلسله گفت‌وگو با مقامات و دولتمردان انجام داده و الی آخر.
اما اصل ماجرا چست؟ گوگل نمی‌تواند تک‌تک نوشته‌ها و ویدئوها را کنترل کند و صرفاً فضایی را برای گذاشتن فایل‌ها در اختیار عموم می‌گذارد. کافی است که یک نفر برود و فیلم تبلیغاتی و توریستی مربوط به باکو یا کابل را در گوگل آپلود کند و کنارش هر چیزی که دلش خواست بنویسد و حتی آن را جزئی از ایران بداند. به نظر شما آیا گوگل مقصر است؟
مشکل به همین جا ختم نمی‌شود. مشکل این است که بسیاری از ما بدون آن که از صحت و سقم خبر اطلاع چندانی داشته باشم، رگ گردنمان متورم می‌شود و خبرهای اشتباه را پخش می‌کنیم. مثل همین «خبر زیباترین گوینده دنیا، دختری ایرانی به نام میترا طاهری است» که بنده خدا یک فرانسوی است به نام Melissa Theuriau که روحش هم از ماجرای ایرانی بودنش خبردار نست. حالا این جریان گوگل و تبریز شده تیتر اول روزنامه اعتماد! افتضاح از این بزرگ‌تر نمی‌شود. وقتی که کسی فرق میان بخش «نقشه گوگل» و «ویدئوی گوگل» را نداند، نتیجه‌اش می‌شود این که روزنامه رسمی اعتماد تیتر و تصویر روی جلدش را بکند یک گاف اساسی. خوشمزه‌تر این که خبرنگار محترم گاردین هم که فکر نمی‌کرده این همه آدم متشخص اشتباه کنند و به هر حال همیشه منتظر بروز چند خروار خشم از طرف ماست که متصاعد شود، خبر را مخابره کرده برای روزنامه‌اش که «خشم ایرانان از گوگل به خاطر تغییر در نقشه ایران». خودتان ببینید عجب دنیای دیوانه‌ای شده. این بنده خدا استادیار ایرانی آپلودکننده شانس بیاورد به سرنوشت زهرا کاظمی دچار نشود!

ادامه