فیس‌آف دوازدهم: نیما اکبرپور- پژمان دشتی‌نژاد

دوره جدید فیس‌آف وبلاگی با فیس‌آف دوازدهم بین من و پژمان دشتی‌نژاد انجام شد. فیس‌آف که به همت صادق جم انجام می‌شه در واقع پروژه‌ای هست برای رو در رو نشستن با وبلاگ‌نویسان و پرسیدن نظراتشون درباره مسائل مختلفی که در جامعه وبلاگستان مطرحه (Face Off چیست؟).

Face Off 12: Nima Akbarpour vs Pejman Dashtinejad

این گفت‌وگوی ایمیلی تقریباً بیشتر از یک ماه پیش انجام شده اما نوزدهم فروردین منتشر شد. متأسفانه چون در طول سفرم، امکان دسترسی کافی به اینترنت نداشتم، نتونستم که درباره‌ش اطلاع‌رسانی کنم.
از شما دعوت می‌کنم که این گفت‌وگو بین من، نیما اکبرپور (عصیان) و بلاگر قدیمی پژمان (یه وجب خاک اینترنت) رو بخونین و در نظرسنجیش شرکت کنین. چند روز بیشتر به پایان این نظرسنجی نمونده. امیدوارم نظراتتون رو صریح و بی‌پرده پای گفت‌وگو بنویسین و اگه سؤال دیگه‌ای دارین، همونجا مطرحش کنین تا پاسخ بدم. مخلص همگی.

 

بلاگ‌هایی که می‌خوانم، بلاگ‌هایی که می‌خوانید

Iranian Top Media, Year 1385نظرسنجی برترین رسانه‌های سال ۸۵ تا پانزدهم فروردین در جریان است. ابتدا توصیه می‌کنم که کمتر از یک دقیقه وقت بگذارید و در این نظرسنجی یک دقیقه‌ای شرکت کنید. دوم این که مهدی جامی عزیز پیشنهاد داده که وبلاگ‌هایی که به عنوان برگزیده، در برترین‌های رسانه‌ای سال به انتخاب هفت‌سنگ انتخاب شده‌اند، وبلاگ‌های دیگری را که شایسته می‌دانند، معرفی کنند. من هم البته با کمی تأخیر و به نوبه خودم وبلاگ‌های زیر را شایسته می‌دانم و فکر می‌کنم که نوشته‌هایشان بسیار خواندنی است. از جمله وبلاگ‌هایی که دائماً می‌خوانم و البته از خواندنشان لذت می‌برم. مسلماً وبلاگ‌های دیگری هم هستند که همیشه دوست دارم بخوانم و جایشان در این فهرست خالی است. وبلاگ‌هایی که در زیر آورده‌ام البته به اندازه کافی شناخته‌شده هستند و نیازی به معرفی ندارند اما به نظرم آن قدر ارزشمند هستند که به عنوان یک خواننده از نویسندگانش سپاسگزاری کنم و خواندنشان را به دیگران هم توصیه کنم:

ادامه

سفر، اینترنت، چلچراغ، جام‌جهانی

۱- دو سه روز گذشته رو رفته بودم لاهیجان. معمولاً این روزهای تعطیل پشت سر هم رو می‌مونم توی خونه و از جلوی کامپیوترم جم نمی‌خورم مگه این که بخوام کتابی بخونم، فیلمی ببینم یا به زور رفقا برم بیرون. اما این بار فرق می‌کرد. یعنی تمام انگیزه‌های خونه موندن (که آنلاین شدن باشه) به خاطر یه طرفه شدن تلفنم از بین رفته بود واسه همین رفتم شمال یه سر و گوشی آب بدم و برگردم. خب یکی از عجایب روزگار اینه که پستی و بلندی زیاد داره. اون وقت برای منی که لازمه صبح تا شب آنلاین باشم، پیش‌شماره ۲۲۸۵ در نظر می‌گیره که به مرکز مخابراتی شهد مفتح مربوطه و از اون جایی که این مرکز محترم هنوز هیچ گونه سرویس ADSL ارائه نمی‌ده و اصولاً مناطقی از پاسداران، شریعتی و میرداماد که شوربختانه خونه من هم اون‌جاست، مرتبط با همین مرکزه، نتیجه‌گیری منطقی این خواهد بود که به علت استفاده مکرر از تلفن منزل جهت آنلاین بودن مسلسل‌وار، تلفنم یک طرفه می‌شه و الخ. بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم که گرچه مهاجرت از اکباتان مزایای متعددی از قبیل نزدیکی به محل کارم داشت اما توی اکباتان می‌شد ADSL داشت و این جا فعلاً نمی‌شه. البته می‌تونم برم سراغ اینترنت بی‌سیم اما هر جور که حساب کتاب می‌کنم، هنوز برام به صرفه نیست.
۲- الغرض، این دو روز توی گرمای شرجی لاهیجان حتی هوس قدم زدن توی شهر به کله‌م نزد. ترجیح دادم بشینم توی خونه و کتاب بخونم یا گاه‌گداری با مادرم درباره لزوم ورود به دنیای بکوب و بساز و بفروش‌ها گپ بزنم بلکه چیزی بجنبد و وارد جرگه بیزنس‌مندان ساخت و ساز بشن. اما دریغ و صد افسوس که نرود میخ آهنن در سنگ.
۳- دیروز (سه‌شنبه) هم به تمامی در چلچراغ گذشت. خبر داغ این که سردبیران چلچراغ -آرش خوش‌خو و علی میرمیرانی- از شماره جدید تنها افتخار نویسندگی رو متقبل شدن و دیگه سردبیر نیستند. برای تنوع هم که شده زین پس بزرگمهر شرف‌الدین و معصومه ناصری زوج سردبیر چلچراغ هستند و انتظار می‌ره چلچراغ دچار تحولاتی محتوایی بشه. با این وضعیت آرش و علی هم باید وقت بیشتری برای نوشتن داشته باشن که مایه امیدواریه به هزار و یک علت.
۴- جام جهانی داره نزدیک می‌شه و من هم بنا بر اقتضا جوگیر، هیجان‌زده و خوش‌تیپ هستم (این آخری برای این بود که خلاصه یه نکته مثبت هم در وجود ذی‌جودم یافت بشه). اخبار جام‌جهانی هم که ماشالله هزار ماشالله نسبت به دوره‌های قبلی بیشتر منتشر می‌شه و به این هیجان دامن می‌زنه (خداییش از این فعل دامن زدن هم خوشم میاد. شبیه باد بزنه. تصور کن!) اما از همه خوشمزه‌تر شوخی‌های ایشون نسبت به ایشونه. خودتون بخونین و ببینین تیم ملی ما چه انگیزه‌ عمیقی برای صعود به مرحله یک هشتم نهایی پیدا کرده و یاد بگیرید که سواد فوتبال پرفسور-مربی فوتبال ما در مقایسه با رئیس‌جمهور-معلم ما تلاونگ هم محسوب نمی‌شه چرا که ایشون فرمودند در صورتی که بازیکنان بخوان وقت‌کشی کنن، چی‌کار کنن. مثلاً به علی کریمی پاس بدن تا اون دریبل بزنه و قس علی هذا (دارید که اصطلاحات رو؟ خب ما اینیم). توی سایت رسمی جام‌جهانی یک نظرسنجی راه افتاده که از کاربران می‌پرسه به نظر شما چه کسی بیشترین بخت رو برای بردن کفش طلایی جام جهانی داره؟ خب ماشالله ایرانیان غیور و همیشه حاضر در اینترنت هم دارن درصد شانس رو به نفع علی کریمی بالا و بالاتر می‌برن و علی الان هم با فاصله زیادی جلوست از رقبا. البته خیلی‌ها هم غافل از این هستند که نظرات ما هچ تأثیری در انتخاب برنده کفش طلایی نداره. این فقط یه نظرسنجیه و برنده بر این اساس انتخاب نمی‌شه. کار ما فقط نظرها رو بیشتر معطوف علی کریمی می‌کنه.