چراغ راهنمایی ابتکاری

حدود دو سال پیش درباره ابتکار فردی به نام دجان استانکویچ نوشتم که یک چراغ قرمز ساعتی طراحی کرده بود. ویژگی این چراغ راهنمایی این بود که بین سه رنگ آن، چراغ قرمز حاشیه‌ای داشت که با گذشت هر ثانیه یک بخش آن روشن می‌شد و به همین علت رانندگان یا عابرانی که انتظار می‌کشیدند، می‌توانستند بدون توجه به عدد از طول زمان انتظار خود باخبر شوند.

«میثم بخشی» فارغ‌التحصیل الکترونیک هست و از قرار معلوم چنین ایده‌ای رو پارسال پیاده کرده. تفاوت چراغ راهنمایی میثم با دجان در اینه که چراغ دجان سه تا چراغ با سه رنگ مختلف داره که این حاشیه ثانیه‌شمار فقط روی چراغ قرمز تعبیه شده و چراغ‌های کوچیک حاشیه از موقعیت ساعت دوازده شروع به روشن شدن می‌کنن اما چراغی که میثم ساخته یه دونه بیشتر نیست. چراغ از قرمز تبدیل به زرد و از زرد تبدیل به سبز می‌شه و در هر حالت رنگی هم چراغ‌های حاشیه‌ای کار می‌کنن و البته روشن شدن چراغ‌های حاشیه از موقعیت ساعت شش آغاز می‌شه.

عکس‌های چراغ دجان رو توی پست قبل می‌تونید ببینید و چراغ راهنمایی میثم هم توی این ویدئو مشخصه. این ویدئو از فیس‌بوک بهم معرفی شد. شما هم اگه چیزی ساختید که جالبه و می‌خواهید که معرفیش کنید از راه فرم تماس بهم اطلاع بدید.

چراغ قرمز ساعتی

بالای چراغ‌های راهنمایی و رانندگی توی ایران شمارش معکوس گذاشتن. اما خیلی وقت‌ها یا به قول فلان ثانیه‌ایشون وفادار نیستن یا این که پلیس پاش واسیاده و دستکاریش می‌کنه. خلاصه قوز بالای قوزه.
اما این چراغ قرمز که طراحی دجان استانکویچ هست، با همون کاربرد اما بسیار جمع و جور طراحی شده. به عبارت دیگه نیازی نیست که چشمتون رو به یک ثانیه‌شمار میخکوب کنین. این کار رو ثانیه‌شمار دیجیتال که دور چراغ به صورت مدور انجام می‌ده که در جهت موافق عقربه‌های ساعت حرکت می‌کنه.
با استفاده از این روش، راننده ها به راحتی می‌تونن توی مصرف سوخت صرفه‌جویی کنن. در واقع خودروشون رو خاموش کنن و به موقع روشنش کنن.

A Better Understanding of Stoplights

ادامه

از بروکسل تا آمستردام

این مطلب رو در طول سفرم نوشتم. اما به خاطر دسترسی نداشتن به اینترنت الان که برگشتم منتشرش می‌کنم:
الان چند روزی هست که توی بروکسل هستم. هرچند هنوز اینترنت ندارم که بتونم براتون آنلاین درباره‌اش بنویسم. اما خب این دلیل نمی‌شه که من ننویسمشون و بعداً منتشرشون نکنم.
اولین چیزی که توی بروکسل به چشمم اومد اینه که این شهر بسیار کوچک و ساده‌ست. البته به نسبت لندن. به نظر من به هیچ وجه در نه تنها حد و اندازه مقر اتحادیه اروپا ناتو نیست بلکه به عنوان پایتخت یک کشور اروپایی بسیار روستایی به نظر می‌رسه. اما نکته جالب برای من این بود که مردمان بسیار شیک‌پوشی داره. مخصوصاً سیاه‌پوستان مقیم بروکسل بسیار خوش‌لباس‌تر از سیاه‌پوست‌هایی هستن که من تو لندن دید‌ه‌ام. به نظر می‌رسه که اینجا مردم به لباس و مدل موهاشون بهتر از انگلیسی‌ها اهمیت می‌دن. امروز یه مقدار هم چشم چرخوندم بلکه ابراهیم نبوی رو ببینم تو خیابون. اما از قرار ابراهیم خان نبوی توی خیابون چندان قدم نمی‌زنه با از اون خیابونایی که من رد می‌شم، رد نمی‌شه (اسمایلی اعتراف).
از اینها بگذریم. آقا ما یه چرخی زدیم توی یکی از محله‌های اینجا که بهش می‌گن Rue d’Aerschot یا که نزدیک Gare de Bruxelles-Nord ایستگاه شمالی که از یک نظراتی محله خاصی شمرده می‌شه. خونه‌های این محله طورین که پنجره‌هاش به شکل ویترین‌هایی هستن که توش خانوم‌ها با لباس زیر می‌شینن و مردها رو با اشاره به سمت خودشون دعوت می‌کنن. تا حالا نشده بود که ببینم یک زن این‌قدر به کالا نزدیک شده باشه. آدم نمی‌دونه باید متأسف باشه یا نه. به هر حال اینها کارشون کاملاً قانونی و بر اساس قوانین دولته و دولت هم نظارت کامل روشون داره. یه جورایی خیلی برام عجیب بود.

ادامه